سخن آخر

اول کس که در عالم شعر گفت((آدم)) بود.وسبب آن بود که ((هابیل))مظلوم را ((قابیل))مشئوم بکشت و((آدم))را داغ غربت و ندامت تازه شد و در مذمت دنیا و مرثیه ی فرزند شعر گفت….                                    و حکایت همچنان باقی ست…

من با این نیت آمدم  تا به هر آهو بگویم ای عشق,عشق من!و به هر گرگی ,ای دوست!و دلم می خواست دست تمام مردمی را که اینجا کنارم صاحب دستی بودند در دستانم احساس کنم,اما….نمی دونم چی بگم و از کجا شروع کنم.این آخرین مطلبیه که من اینجا می ذارم,نمی دونم تونستم برای اینجا مفید باشم یا نه ,به هر حال تمام سعی  خودمو کردم که حد اقل باعث سرافکندگی نباشم! خوب یا بد اینجا یا به خاطر جو حاکم یا ناتوانیه من در سازش  با برخی عوامل,دیگه جای موندن من نیست.اینجا خیلی چیزا به من یاد داد و منو با خیلیا آشنا کرد و…به هر حال به قول یکی از مدیران گرامی(!)اینجا قبلا بی ما بوده بعد مام بازم سرپاست و…البته حق هم دارن  اینجا نویسنده ی خوب زیاد داشته و داره…بودو نبود یکی دو نفر تاثیر خاصی روش نداره اونم یکی مثل من! به هر حال امیدوارم حق با این مدیر فعال(!)باشه و این مکان همیشه پابرجا(!)بمونه  و به تونه بازم برای جماعت سمپادی مفید باشه…..

خداحافظ همگی…

4 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *