بهانه ای به نام کتاب

در آستانه ی اتفاق نمایشگاه کتاب، و به عنوان اولین نوشته ام در سال جدید، با تاخیر یک ماه و چند روز، فقط می توانم از چیزی بنویسم که بارها زندگی ام را تغییر داد.
کتاب.
بسیاری با کتاب بیگانه اند. این بیگانگی من را دیوانه می کند. آنها وقتی که من برای کتاب خواندن می گذارم صرف کارهایی می کنند که گاه واقعا تعجب بر انگیز است.
من هم مانند عمده ی آدم هایی که زندگی ام به آنها شباهت دارد، لذت فیلم دیدن، لذت خوابیدن، لذت گردش کردن و حتی لذت ول گشتن را تجربه کرده ام. اما چیزی که در دنیای کتاب ها یافتم، هیچ جای دیگری نتوانستم بیابم، مگر قسمت محدودی از آن را، در مرز داستانی مشترک میان فیلم و کتاب.
می دانم کتاب خواندن مساله ای ست که کم و بیش به عادت بستگی دارد. اما این را هم می دانم که می ارزد که هر کدام از ما، عادت هایی در خود ایجاد کنیم که اولا زندگی مان را در مسیری روشن تر از پیش به جریان در می آورد، دوما نادانسته های زیادی به ما می آموزد و سوما، ممکن است بعد تر نتوانیم عادت جدیدی در خود ایجاد کنیم.

اما به هر حال، کتاب نخواندن اطرافیانم را همان قدر نمی توانم سرزنش کنم که موسیقی کلاسیک یا سنتی گوش ندادنشان را. این ها همه عادت است، و من از این بابت صرفا سپاسگزار خانواده ام هستم، که گوش دادن به هر نوع موسیقی خوب، میل به دانستن و اشتیاق کتاب خواندن را در من بوجود آوردند.
ایمان دارم، کتاب خواندن لذت غیر قابل وصفی ست که هر کسی، باید برای ارتقا دانش، آگاهی و فرهنگ خود آن را درک کند.
نهایتا، آنچه از من بر می آید، معرفی برخی کتاب هایی ست که از آنها چیزی آموخته ام.
از میان کتاب های جی. دی. سلینجر، ناطور دشت، ترجمه ی احمد کریمی را پیشنهاد می کنم. برای یافتن آن باید به نشر ققنوس سر بزنید و سه هزار و پانصد تومان پول همراه داشته باشید. هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناطور دشت، بیگانه ای ست از جنس بیگانگان جهان. ناطور دشت کتابی نیست که هر کسی از خواندن آن لذت ببرد. اما تقریبا مطمئنم، هر کسی که در وجود خود عصیانی احساس کند، از آن لذت می برد.
رومن گاری و آثارش احتیاجی به معرفی من ندارند. اما زندگی در پیش رو، ترجمه ی لیلی گلستان، کتابی نیست که بتوانم از پس سکوت کردن در مقابل آن بر بیایم. کتاب سه هزار و سیصد تومانی نشر بازتاب نگار، از زبان بچه ای ست که می بیند. خوب هم می بیند. هر چند با بجه ها حرف می زند و بازی می کند، اما با آنها یکی نمی شود. او بچه ای ست ساخته ی نویسنده. زندگی در پیش رو، در بر دارنده ی بسیاری از چیزهایی بود که در روابط انسانی آموخته بودم، اما نمی توانستم آنها را به زبان بیاورم، یا حتی در ذهنم، به آنها نظم بدهم.

میرا، اثر بی نظیر کریستوفر فرانک، و باز هم ترجمه ی لیلی گلستان را، نشر بازتاب نگار منتشر کرده و در چاپ چهارم به قیمت هزار و دویست تومان به فروش رسانده است. این کتاب نود و یک صفحه ای را از معرفی های امیر پویا آقا صادقی یافتم و پیشنهاد می کنم برای خواندن بخشی از آن، به جایی مراجعه کنید که من جذب کتاب شدم
گل صحرا، اثر واریس دیری و کاتلین میلر، و ترجمه ی شهلا فیلسوفی و خورشید نجفی ست. نشر چشمه آن را هشت بار به چاپ رسانده و چهار هزار و پانصد تومان برای هر جلد آن طلب می کند. واقعیت های چندش آوری در این کتاب نهفته است. اما شخصیت داستان، زنی ست مستقل، قوی و آزاد. تصور من این است که این کتاب برای دختر ها بهتر است تا دیگران. توصیف آن را با چند خطی از کتاب به پایان می رسانم: از ابتدا غریزه ی بقا در من وجود داشت. شادی و غم را همزمان آموختم. آموختم که شادی در داشتن چیزی نیست. چون من هیچ وقت چیزی نداشتم و همیشه بسیار خوشحال بوده ام.
یک روز قشنگ بارانی، پنج داستان کوتاه است که هر یک حکایت زنی را بازگو می کند. زنانی با خصوصیات و خلق و خویی متفاوت. اریک امانوئل اشمیت، نویسنده ی نمایشنامه های خرده جنایت های زناشوهری، نوای اسرار آمیز و مهمانسرای دو دنیا، کتاب صد و چهل و یک صفحه ای از را با سبکی ساده و بی پیرایه نگاشته است. شهلا حائری کتاب را ترجمه کرده و نشر قطرع، آن را به قیمت هزار و هفتصد تومان به فروش رسانده است.
وقتی نیچه گریست، اثری ست از اروین یالوم و ترجمه ی سپیده حبیب، که نشر کاروان آنرا به چاپ رسانده و شما پنج هزار و پانصد تومان بابت چهارصد و هفتاد و شش صفحه اش می پردازید. تنها چیزی که می توانم در مورد آن بگویم این است که بسیاری چیزهای آموختنی برای من داشت. اما اگر از پس خواندن آن بر نمی آیید، دست کم فیلم آنرا ببینید. گرچه فیلم به هیچ وجه با کتاب برابری نمی کند.
و آخرین توصیه ام بازی عروس و داماد است. مجموعه داستان بلقیس سلیمانی را از چلچراغ یافتم و خواندنش حتی یک ساعت هم طول نکشید. هزار و ششصد تومان بهایی ست که برای آن می پردازید و نشر چشمه آنرا به چاپ ششم رسانده. تضمینی نمی کنم از آن خوشتان بیاید. اما من از خواندن آند لذت بردم.
به هر حال، این احتمال وجود دارد که کتاب هایی که گفتم، هیچ وقت توسط شما خوانده نشوند، یا توصیه هایم در مورد ایجاد عادت کتاب خوانی تغییری در شما ایجاد نکند. اما از من انتظار نداشته باشید نخواهم دوستانم را در لذتی که با خواند هر کدام از این کتاب ها نصیبم شد، شریک کنم..

14 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *