• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات شیرین از کلاس درس

farz

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,097
امتیاز
14,659
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
مدال المپیاد
مرحله اول شیمی
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

مام یه معلم پژوهش داشتیم خیلی باحال بود! :))
هی سر کلاس اذیت ش میکردیم!
یکی از بچه ها تازه عینکی شده بود , شماره عینکش هم خیلی کم بود! مام 26 نفر کلاس اومدیم این عینک رو نوبتی یه 5دقیقه یه بار میزدیم به چشمون :D
تا آخر کلاس هر کی این کار رو میکرد ,دبیر یه کم نگاش میکرد و تعجب و این :-??
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,604
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

دبیرمون داشت درس میداد بعد ماهم سوال درمورد همون درس میپرسیدیم!
چندتا سوال که بچه ها پرسیدن این خسته شد دیگه هرچی تونست به ماگفت! X-( X-(
میگفت شما تیزهوش نیستین اگه نه یاد میگرفتین!شما اومدین جای بچه های تیزهوش واقعی رو اینجا گرفتین!!!!! X-( X-(
میگفت سال شما اشتباه شده بوده نتایج!و شما شانسی اومدین! :-\
ما X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-(
البته ماهم ساکت نمونده بودیما! :-"
ولی اون دیگه خیلی... L-: ~X(

جلسه بعد که باهاش داشتیم از در که اومد اینجوری بود! :-w :-w
گفت بچه ها من اون جلسه داشتم باهاتون شوخی میکردم(نه بابا؟؟ {-8)چرا شما رفتین که مامان باباهاتون گفتین! :-w

فهمیدیم که بچه هارفتن به خانوادشون گفتن اونا هم اومدن به مدیرمون گفتن مدیرمون هم به دبیرمون!! <D=
یعنی اونروز واقعا حال کردیم!تا اون باشه بیخودی حرف بزنه! P:> P:>
 

stevendeljoo

داماد مسعودی
ارسال‌ها
1,351
امتیاز
2,642
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1391
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

معلم وایساده بود تو چارچوب در داشت درس میداد یهو در واشد پخش شد رو زمین!

*********************************************
جغرافی داشتیم موبایل دبیرمون زنگ زد رفت بیرون بعد آروم اومد سرجاش نشست.دو دقیقه سکوت.بعد دبیرمون=> :D گفتیم چی شده گفت باجناقم مرده!مارو میگی :O

*********************************************
ذبیر هندسه مون هرکی دیر میومد سرکلاس جریمه ی نقدیش میکرد
ی روز ی امتحان می خواست بگیره مام نخونده بودیم
منو یکی دیگه رو صدا زد گفت شما بیاین
ما رفتیم کلید کمدشو داد گفت برین تو کمدم هرچی پوله بردارین برین برا بچه ه بستنی بخرین
نگو همون جریمه ها بود
خلاصه مام رفتیم موندیم تا امتحان تموم شه بعد خریدیم و برگشتیم چه صفایی داد
 

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,775
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

به نقل از farz :
مام یه معلم پژوهش داشتیم خیلی باحال بود! :))
هی سر کلاس اذیت ش میکردیم!
یکی از بچه ها تازه عینکی شده بود , شماره عینکش هم خیلی کم بود! مام 26 نفر کلاس اومدیم این عینک رو نوبتی یه 5دقیقه یه بار میزدیم به چشمون :D
تا آخر کلاس هر کی این کار رو میکرد ,دبیر یه کم نگاش میکرد و تعجب و این :-??
کلاس پژوهش که واقعا سراسر خاطره بود :D
فکر کنم همه ورودی ها از دبیر محترمش خاطره دارن. :D
خاطره انگیزترین کلاسمون بودن.
بدون اینکه بدونن یه مبحث رو 3 بار تکرار کردن.تا اینکه بعد یک ماه خنده هامون متوجه شون کرد :D
 

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

کلا" علاقه ی خاصی داشتیم دبیر جغرافی رو اذیت کنیم :D
آخه خیلی اذیتمون میکرد ماهم کم نمیاوردیم...
یه روز تصمیم گرفتیم حالشو بگیریم قبل ازینکه بیاد تخته رو پر از ترانه های عاشقانه کردیم(جواد یساری و عباس قادری و مازیار فلاحی و محسن یگانه و اندی و عاصف و شهرام کاشانی و .... :D)پر قلب و اینجور چیزا هم بود ...بعد تخته پاک کنو قایم کردیم زیر میز (تو این جا میزی هامون)!
بعد قسمت نشیمنگاه صندلیش و قسمت روی میزش که کیفشو اینارو میذاره رو پر گچ کردیم بعدشم گچارو قایم کردیم کارتون خالی گچو گذاشتیم زیر میزش :-"
خلاصه این اومد...عصبانی X-(میزشو دید سریع به من که میز اول بودم گفت کی اینو کثیف کرده؟منظورش میز و صندلیش بود !بعدش با طلب گفت بدو بیا تمیز کن اینجارو ...
منم یه نگاه عاقل اندر سفیه انداختم گفتم :خانوم بماچه مگه ما کثیف کردیم !
بعد اندکی غرش کرد گفت نماینده کلاس بیاد اینجارو تمیز کنه ...بعد یهو همه بچه ها باهم ...خانوم مگه نماینده گناه کرده که نماینده شده ؟اون کلاسیا کثیف کردن ...
بعد دیگه این هی بیشتر حرصش میگرفت :-"بعد به من گفت پاشو برو هر کی اینجارو کثیف کرده ازون کلاس وردار بیار تمیز کنه...منم گفتم من از کجا بدونم کی کثیف کرده !
بعد آخر دیگه دید حریف ما نمیشه گفت یه دستمال بدین خودم تمیزش میکنم L-:بعد همه کلاس شروع کردن به گشتن کیفشون بعد همه گفتن ما دستمال نداریم...
این معلمه هم هر لحظه بیتشر حرصش میگرفت...
گفت یکی بره از پایین یه دستمال بیاره خودم تمیزش کنم! :-wبعد نماینده کلاس رفت دستمال آورد چه دستمالی ...فک کنم دستشویی های مدرسه روباهاش میتمیزیدن ;))
خلاصه این معلمه هم دستمالرو گرفت باعصبانیت تمیز کرد میزو صندلیشو(تمیز که چه عرض کنم کثیف تر کرد!) :D
بعد اومد نشست یهو من یه دستمال از تو کیفم در آوردم گفتم :اااا !من که دستمال داشتم ...بعد یهویی همه دستمالای بچه ها رو شد :D
بعد اینم بیشتر جوش آورد ...رفت تخته رو پاک کنه دید تخته پاک کن نیست،عصبانی برگشت گفت پس کجاست ؟ماهم همه اینجوری ^#^بعد نماینده رو فرستاد بره تخته پاک کن بگیره بعد از نیم ساعت نماینده کلاس با یه نصفه تخت پاک کن خیس برگشت! :Dاینم تخته رو پاک کرد ...بعد یهو کی از بچه ها از ته کلاس :ااااا ...خانوم تخته پاک کن زیر میز ما بود ! 8->معلمه هم اینجوری :-wبعد اومد پای تخته چیزی بنویسه گفت یه کتاب به من بدین (هیچوقت خودش کتاب نداشت :-w)حالا همه کتابارو درآوردن سرا پایین شروع کردن به خوندن :Dدیگه این به زور اومد یه کتاب از زیر دست ما کشید رفت پای تخته بنویسه دید گچ نیست ...
گچ کجاست؟ :-wخانم گچ نداریم ...زیر میزتون نیست؟
نه نیست...
برو از کلاس بغلی بیار...خانم هیچکدوم از کلاسا نداشتن ...تو دفترم گچ نبود ...اصن گچ تو مدرسه نیست 8->
اون: :O X-( L-: :-w
بعد یهو یکی از بچه ها گچ پیدا کرد تو کیفش داد بهش :D
خلاصه این داشت مینوشت ماهم هر پنج دقه یه بار بعد از کلی پچ پچ کل کلاس میزد زیر خنده :D
هر ده دقه یه بار هم همه غلاط گیرارو تکون میدادیم...
یکی میزد رو میز،اون یکی:کیه؟خانوم در میزنن :Dبعد همه با هم غش میکردیم =))
خلاصه که این معلمه عصبانی شد هر چی فحش بلد بود نثارمون کرد :-wو تا اخر کلاس یه 6-7 کیلویی کم کرد جا شما خالی :-" :-"
چه طولانی شد :-sشرط میبندم هیچکی نمیخونه :((
 

Sobh@n

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
570
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ما سر کلاس بودیم ، از جایی که من بعضی وقتا حواسم نیست یهو به معلم ریاضیمون گفتم : خانوم رستگار اجازه ؟ :D
 

فاطمه0ر

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
377
امتیاز
426
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
دانشگاه
هلال ایران(تهران)
رشته دانشگاه
ارتوپدی فنی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه دبیر زیست داشتیم هم راهنمایی باهامون بود هم اول دبیرستان.خیلی آروم بود.اصن به واژه ریلکس میگفت ریلکس :D
اونروز قرار بود امتحان بگیره مام دوم راهنمایی بودیم :Dتوی همه کلاسامون یسری کمد برای کتابامون و وسایلمون بود.مام گفتیم تانیومده با بچه ها دست به یکی کردیم کمدو پشت در گذاشتیم. :Dاتفاقا دستگیره درم خراب بود درمیومد ماهم دستگیر رو از دوطرف در آوردیم.بیچاره به در زد بچه ها باز کنین درو.(من:دستتو اززیر در نشون بده تا واکنم :D)
بچه ها داد میزدن:کمک خانم در قفل شده باز نمیشه.برین کمک بیارین.بعد یه نخاله داد زد خانم کمد پشت دره X-( X-( X-( X-(خانممون گفت رفتم معاونتونو بیارم.بعد تا رفت پایین مام کمدو جابجا کردیم دسگیر رو گذاشتیم سرجاش.معاون اومد دید همه آروم کتابا رو میزه یه نگاه عاقل اندر سفیه به معلممون کرد.بیچاره اونروز نه درس داد نه امنحان :))
------------------------------------------------
یچیزی یاد اومد.همیندبیر زیستمون شوت بود :D(دلم براش تنگ شده x:)ما 4 نفر بودیم ددوتانیمکت پشت هم بعد سرکلاسش تقلب میکردیم منو مهنام کنارهم.پشتمون زهرا و بهار کنار هم. B-)یبار یکی از دوستام که الان باش صمیمی شدیم رفت مارو لو داد X-( :-w
اومد معلمه جامونو عوض کنه گفت زهرا برو ته کلاس بشین.چند نفردیگرم جابجا کرد بعد گفت بهار برو ته کلاس بغل زهرا بشین.دوباره چندنفردیگه بعد منو صدا کرد گفت برو جلوی زهرا ته کلاس بشین.آخرم گفت مهنام تو هم بغل فاطمه(ینی من )بشین.دستش درد نکنه همون ترتیبی که جلوی کلاس میشستیمو برد گذاشت ته کلاس .ماهم دیگه راحت تر تقلب میکردیم.بسی اونروز خندیدیم. =))
 

س__ارا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
995
امتیاز
22,611
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سنندج
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ما هم یه دبیر پژوهش داشتیم خدای حواس پرتی بود

میرفتی جلو میگفتی آقای ... من موضوع تحقیقم اینه...این قسمتشو یه نگاهی بندازید

بعد 5 دقیقه اون قسمت رو می خوند بعد سرشو بالا می گرفت می گفت خانوم ببخشید موضوع شما چی بود؟

کلا خیلی بی حواس بود

می رفتیم پای تخته واسه ارائه بعد می گفت :موضوعتون چیه:
ما هم می گفتیم:اینه....
بعد 5 دقیق توضیح:
آقای ...:
خانوم ببخشید موضوع تحقیقتون چی بود؟

:)) :)) :)) :))
 

parasto jooon

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
637
امتیاز
3,479
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

يه بار سر ِ كلاس ِ دفاعي نشسته بوديم....معلمه هم از اينايي كه گيره تكون بخوري پرت ميكنه از كلاس بيرون....همه مودب دست به سينه نشسته بوديم...

پشت ِ سر ِ‌ما دوستان داشتن موبايل بازي ميكردن گويا....يهو دستشون ميخوره رو پخش ِ آهنگ...

يهو صدا اومد : چيه؟؟چيزي شده..چرا ساكتي..دوس داري من نباشم..تا كتارت باشه كي....(آهنگ اون پسره ي انتر يادتونه؟؟ :-")

مام از همه جا بي خبر....اول فكر كردم گوشيه منه...گفتم خدايا من كه اين آهنگو ندارم...از كجا اومده اين..كيفمو پرت كردم رو زمين....كه به من مشكوك نشن..رفتم تو فاز ِ سوت

زدن... :-"

همه با دهن ِ باز برگشته بودن مارو نگاه ميكردن.....

ريحانه هم شروع كرده بود به :لالالاي لالاي لالاي....كه مثلا من داشتم آهنگ ميخوندم... :-"

تا آخر ِ زنگ اين معلمه مارو بيچاره كرد...نيارين گوشيو بدين 3نمره كم ميكنم....به دفتر ميگم..كيفاتونو ميگردم..وضعيتي داشتيم مااون روز...زنگ تفريح رفتيم گوشيو آخر ِ حياط چال كرديم ....ديگه نرفتيم سراغش... :-"
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه معلم اجتماعی داشتیم ...اولین روز که اومد تو کلاس مثل بقیه ی معلما شروع کرد به حرف زدن
ظاهرا این خانوم مشکل ریوی داشت...تند تند حرف می زد بخاطر همین نفس کم میاورد
دیگه فرض کنین ما ها که از معلم اونقد سوال می پرسیدیم تو کلاس این خانوم عین بچه ادم می شستیم :-s
یادمه تو کلاسش هیچ وقت سوال نپرسیدیم چون به قول دوستم می ترسیدیم سوالی چیزی بپرسیم این نفس کم بیاره همونجا بمیره خونش بیافته گردن ما ;)) :))
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ما تعدادمون کمه، همه بچه هاهم باهم مچ و هماهنگیم... :D

پارسال سر کلاس وقتی خسته می شدیم یه گروه می رفتیم پای تخته و شروع می کردیم به رقصیدن (البته نه از اون رقصاها... رقص محلی.. :D) یه گروه رو میز میزدن، یه گروه دست میزدن،یه نفرم که صداش خوب بود شعر میخوند... (معمولا رستاک اجرا میکردیم.. :D)
___________________

معلم زبان فارسیمونو خیلی دوسش داشتیم ولی خیلیم اذیتش میکردیم... :D یه بار سر کلاسش بچه ها بیمزه بازی در می آوردن (آخرای کلاس بود دیگه..) بعد یه چی شد معلمه گفت بچه ها با طناب x نرید تو چاه... واااای.. x یه طناب فرضی گرفت و دست به دست چرخید.. همه این طنابرو گرفته بودن.. معلم که از کلاس رفت بیرون همه بچه ها طناب به دست دنبالش راه افتاده بودیم و پا به زمین می کوبیدیم... مدرسه مام که بزرگ، فاصله کلاسمون تا دفترم که زیاده... هیچی دیگه.. کلی خندیدیم... :))
___________________

خیلی وقت بود که اردو نرفته بودیم، بچه ها خسته شده بودن.. یه بار زنگ تفریح تصمیم گرفتیم بریم دفتر اعتصاب کنیم.. یه معاونامون اومده بود طبقه بالا، به محض اینکه دیدیمش شرو کردیم، پشت معاون راه میرفتیم و پا می کوبیدیم و شعار می دادیم... معاون می دوید مام دنبالش ، یهو می ایستاد همه پشتش بهم می خوردیم... داشتیم پشت سرش از پله ها می رفتیم پایین، وقتی به پاگرد رسیدیم اون یکی معونو دیدیم (یه خرده ازش می ترسیم... :D) داش میومد مارو دعوا کنه... تا دیدیمش همه بدو بدو برگشتیم بالا... همه بچه ها تو راهرو بمون می خندیدن... :))

اٍ.... جوگیر شدم یادم رفت خاطره باید از کلاس درس باشه... شما به خوبی خودتون ببخشین... :D
 

unique777

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
600
امتیاز
1,366
نام مرکز سمپاد
F a r z a n e g a n
شهر
NeY SHaboUr
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ی بار سرِ کلاسِ ریاضی
داشتیم رد میکردیم( فکر کنم همه آشنا باشن با این قضیه)
بعد باید طرفو به طور ناگهانی پسِ سری میزدیم
نوبتِ من شد. نفر بعدی یکی از کسایی بود که ازش بدم میومد.
منم دستمو اوردم بالا. ی جوری زدم کلا مغزش جا به جا شد...
انقد دلم خنک شد ک نگو!
دبیرمونم گفت:
خانومِ... راحتی؟؟؟!!!
در همین اثنا...
سرِ همین رد کردن. وقتی باید نفر بعدیو نیشگون میگرفتیم.
دوستم ی نیشگونی ازم گرفت که چیزی به کبودی نمونده بود.
منم عصبی شدم از میز انداختمش :D حالا شانس اوردیم همین بغل افتاد! :D
 

Magnetic

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
587
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
مدال المپیاد
ریاضی.شیمی و فیزیک در حد بسیار مقدماتی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه بار معلم حسابانمون پا نخته یه مسئله ریاضی خیلی سخت نوشته بود و همه بچه ها هم داشتن با دقت روش فکر می کردن.
هر کدومشونم یه راهی میداد بلکه حل بشه.
کلاس ساکت ساکت بود.
یدفعه یکی از بچه زرنگای کلاسمون خیلی جدی گفت:
خب از یکش فاکتور بگیریم... .
کلاس منفجر شد!!!!!! :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =))
 

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ما کلا معلما رو زیاد سرکار میذاشتیم !
معلم مطالعات اجتماعیمون خیلی عقده ای بود و اذیت میکرد بچه ها هم زیاد سرکارش میذاشتن ،یادمه یه بار داشت درس میداد و طبق معمول هیچ کس به حرفاش گوش نمیداد چند تا از بچه هامون باهم هماهنگ کرده بودن صدا وز وز زنبور درمیاوردن این معلم ما هم با اون لهجه خاصی که داشت هر دقه میپرسید بچه ها این صدا چیه ؟ما هم میگفتیم نمیدونیم خانم شاید راهنمایی برنامه داره صداشون تا اینجا میاد خلاصه این معلم ما اعصابش خورد شده بود ماهم پکیده بودیم از خنده ،کار رسید به دفتر و معاونمون اومد که ببینه چه خبره وقتی اومد بچه ها ساکت شدن و دیگه صدا در نمیاوردن این بیچاره هم وقتی دید خبری نیست رفت تا ،آخر زنگ یه بار دیگه هم اومدش اما نفهمید ولی اون روز تا آخر زنگ کلی خندیدیم اصلا همیشه سر کلاسش خوش میگذشت!
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

زنگ ازمایش شیمی ((ازمایش فصل اول شیمی3)) ما خاکسترای باقی مونده از واکنش امونیوم دی کرومات رو لای دفتر نمره
معلم گذاشتیم و اومد و دفتر نمره رو دید کلی عصبانی شد و ا هم کلی خندیدم =)) =)) =))
 

Magnetic

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
587
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
مدال المپیاد
ریاضی.شیمی و فیزیک در حد بسیار مقدماتی
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه بار داداش کوچیکم سر کلاس خودشون بود.معلم یکی رو پا می کنه ازش درس بپرسه.
میگه عزیزم اسم غده ای که مسئولیت رشد بدن رو داره چیه؟
ایشون هم به جای این که بگه هیپوفیز میگه پف***!!!!!!! :)) :)) :)) :))
یه بار هم معلمشون یکیو بلند میکنه ازش درس بپرسه میگه عزیزم اسم گازی که ما تنفس می کنیم چیه؟
ایشون هم جواب میدن:گ*ز اکسیژن!!!!! =)) =)) =)) =))
 

ail73

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
901
امتیاز
4,595
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی بیرجند
شهر
بیرجینیا(بیرجند)
مدال المپیاد
به قول بچه ها راهو باسه بقیه باز گذاشتیم
دانشگاه
شریف(ارشد)-شیراز(کارشناسی)
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی-طراحی فرآیند
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه بار سر کلاس همه بچه ها گوشیشون رو دادن به یه نفر ، حدود 13 تا گوشی بود فکر کنمجیب های شلوارش بلوزش همه پر بود از گوشی. بعد وسط کلاس من با گوشیم زنگ زدم به یکی از اون گوشی ها اونم سر کلاس بلند شد گوشی ها رو یکی در می آورد میگفت اه این که نیست بعدی رو در می آورد میگفت ا اینم نیست خلاصه 13 تا گوشی یکی بعد از اونی یکی دیگه میذاشت رو میز معلم. آخر گوشی اصلی رو در آورد اشغال رو زد . معلمه چشاش 5 تا شده بود :O :O :O آخر هم گفت بچه خاموش اینا رو . حالا این به کنار صدای زنگ گوشی که آخر خنده بود صدای حیوون ها تو جنگل های آمازون =)) =)) =)) =))
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه روز تو ایام محرم تو مدرسمون شله قلمکار درست کرده بودیم و زنگ اول بین تمام کلاسا توزیع کردیم تا بخورندش! یه 45 دقیقه ای که از کلاس زبانمون گذشت معلمو سردست کردیم و با بروبچ پول جمع کردیم و یه چندتایی مدرسه رو جیم زدیم و 7 یا8 نوشابه خانواده خریدیم و توی کیفامون مخفی کردیمو اوردیم سر کلاس و با معلم خوردیم! اون شله و این نوشابه خیلی چسبید!
 

shirin!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
5,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
در ارزوی طلاونقره و برنز
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

1تا3 کلاس امادگی دفاعی داشتیم
اصلا حوصله معلمشو نداشتیم با بچه ها امدیم لامپ
کلاسو خاموش کردیم ساکت نشستیم
بیچاره نیم ساعت داشت دنبالمون میگشت

یه روز دیگم زیر میزو سوسی کردی
بیچاره همه مانتو شلوارش سوسی شده بود :))
 

fatameh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
399
امتیاز
370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
مدال المپیاد
یکم واسه زیست
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
پزشکی یا دکترای ژنتیک
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

راستش خاطرات منو دوستام بیشتر پلیده :D :D :D
معلم شیمیمون خیلی ناجور کلمه ی کاغذ رو تلظ میکرد ما هم هیه پیله میکردیم خانئم لططفا چرخه ی بازیافت کاغذ رو دوباره توضیح بدین ردیفی که منو دوستام(شرای کلاس یا بهتر مدرسه)توش بودیم همه از نده و مسخره بازی کبو کرده بودیم طفلی معلممون هم نفهمید ههههههههه :)) :)) :)) :D
 
بالا