• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات شیرین از کلاس درس

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
سلام :)
فکر کنم توی یه کلاس درس که قسمت خیلی زیادی از زندگی مارو اشغال میکنه اتفاقای زیادی میفته مثل سوتی،شیطنت،دعوا و بالاخره لحظه های خیلی بزرگ و خاطره ساز...
شیرین ترین خاطراتتون از کلاس درس چی بوده و چرا؟ :D
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

کلا خاطرات ما تو 6/3 شیرینن ... !
+ سر زیست ما برنامه ی Apple cup داریم !
یه سیب هس که بالای تختمون گذاشتیم ، هر وقت کلاس زیست داریم میاریمش پایین فوتبال میزنیم !
مثلا معلممون برمیگرده :
" خب بچه ها سیناپس چی بود ؟! "
" گـــــــــل ... ! "
دلم میسوزه واسش ... ! : ))
+ یه شهربازی داریم ما تو کلاسمون !
روی میز معلم سرسره و الاکلنگمونه !
یه تاب انسانیم داریم که دونفر دُرُسش میکنن یه نفر میشینه روش !
یه تونل وحشتم داریم که بساطیه واسه خودش ... !
: ))
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

روز جشن سمپاد بود ما با دبیر هندسمون کلاس داشتیم بعد از جشن.ایشونم یه آقایی هستن خیلی جدی و بچه ها هم خیلی ایشونو دوست دارن هندسمونم عقب بود...بعد وارد کلاس که شدیم نمایندمون کیک کلاسو با بشقابو اینا گذاشته بود رو میز!ما هم در یک اقدام سریع آرم سمپادو از رو کیک برداشتیم چسبوندیم به تخته و تختمون پرکیک شد!در حال انجام این اعمال بودیم که معلممون وارد کلاس شدن و کیکو دیدن اول یکم شوکه شدن بعد ما شروع کردیم به سروصدا کردن و چون هفته معلمم بود کادوشونو دادیم وهمه یه دوربین یا موبایل دراوردن که از معلممون در حین فوت کردن شمعای کیک سمپاد عکس بگیرن که معاونمون وارد شدن!یه لحظه سکوت همه جاروگرفت بعد دیدیم معاونمون میگن:منم عکس!خلاصه فک کنم بهترین جلسه ی کلاسای امسالمون بود این جلسه و خیلییی خوش گذشت!معلممون با اون همه جذبه آخرای زنگ میگفتن:خانما برین کنار من بشینم پیش کیک عکس بگیریم!!!خیلیییی عالی بود!
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه روز تو کلاس نشسته بودیم 2تا از دوستام که جلوی من میشینن داشتن دعوا می کردن یهو معلم برگشت گفت سارا خجالت بکش هم سن و سالای تو 4تا بچه دارن یکیشم حاملن
دیگه همه تو این وضعییت =)) =))بودن کلاس خورد به هم
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,753
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ایول گیسو جون!!!! :))
یادت میاد سر کلاس مای بیبی رو میخوندیم!!! :D
آقا ما مرض داشتیم....زنگ اجتماعی میگرفت یه دفه!! :D
شروع میکردیم..مای بیبی رو میخوندیم...گل پری جونو میخوندیم... :D :-"
مبصرمونم وا میستاد دم در ناظم اومدنی میگفت ما همه یه صلوات!!!! :D :))
اصن یه وضی..همه میخوندیم...همه!!!!
حالا همه دست <D=اهان آهان!!! <D=گل پری جون؟؟!! بله؟؟!!زنم میشی؟!!نه نمیشم!!!چرا نمیشی؟؟!!
مای بیبی ما با تو خیلی خوشحالیم!!!نازک .لطیفی.......!!!!!!!!
 

lof

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,866
امتیاز
10,628
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
پلى تكنيك تهران
رشته دانشگاه
مهندسى معدن
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یادش بخیر

سال اول دبیرستان بودیم

یه معلم شیمی داشتیم

این بنده خدا رو از قوچان آورده بودن مد ما!

آقا این اومد آتو داد دست بچه ها!

یه بار کلاس ما کاملا هماهنگ شده

ساعت رو 30 دقیقه کشید جلو

نیمکتا رو تو 3 ردیف چسبوندیم به هم منتظر این!

آقا اومد تو ما شروع کردیم به موج مکزیکی رفتن!

بنده خدا خوف کرده بود!

گفت 2 دقیقه وقت میدم صندلی هاتونو برگردونین حالت عادی! وگرنه از همتون 2 نمره کم میکنم

مام گفتیم ایول جفری! (فامیلش جعفری بود)

باز واسش موج مکزیکی رفتیم!

این گفت خیله خب! ولی خواهشا ساکت باشین!

مام گفتیم: باااااااشششه

خلاصه کلاس شروع شد

یکیاز پشت آدامس میترکوند

یکی میزد رو میز

مام با یکی شرط بستیم اگه وسط درس یه دفعه یه شعری رو بخونه بهش فلان قدر میدیم

این دوست مام پررو!

زد زیر آواز!

آقا کلاس منفجر شد!

بعدشم که گفتیم آقا ساعت 9 شد

زنگ خرابه نمیزنن

اینم باور کرد گفت باوشه آروم برین بیرون

بنده خدا رو خیلی زیاد اسکل میکردیم

آخرای سال دیگه از دست ما میخواست گریه کنه طفنی!

وضی بود
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

اره سوگند یادمه
ای شلوغ می خوای بگم چه جوری تو کلاس رمان می خوندی B-)
اقا ما که ردیف اخر کلاس می شستیم دیگه گروه اراذل اوباش کلاس بودیم
یکی پفک می زاشت زمین یک در میون خم می شدیم تا برداریم بخوریم
من و سوگند کنار هم می شستیم یه روز معلم داشت درس می داد نگاه کردم دیدم این سوگند داره گریه می کنه
پرسیدم سوگند چته؟
سوگند:(با صدای ارام و گریه کنان)الهیییییییییی بمیرم ...ای روزگار :-<
منم دارم این جا می میرم که این سوگند یهو چش شد بعد از 2ساعت فهمیدم خانوم داشته رمان می خونده ~X(
 

ImanHD

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
284
امتیاز
1,073
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
دانشگاه
صنعت نفت
رشته دانشگاه
نفت
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

سوم راهنمایی بودیم و یه دبیرٍ اجتماعی داشتیم که همیشه در این حالت :| بود

ما هم دیدیم نه خنده ای نه شوخی ،دیگه خیلی ازش خسته شدیم (:| زدیم سیمٍ آخر یه دعوا را بندازیم بخندیم :D

از شیرهای مدرسه به صورتٍ بهینه استفاده کردیم و چندتاشونو رو پره های پنکه گذاشتیم :-"

فک کنم آخرایٍ پاییز بود و هوا معتدل ، این جناب معلمم اکثرا عادت داشت که این پنکه رو روشن کنه :D

دیگه دیگه.... X_X
 

ImPiSh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
371
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فـرزانگان یـک
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

فک کنم شیرین ترین خاطره ای که از کلاس داشتم یه روز تو سوم راهنمایی بود. یادم نیس چی داشتیم
ولی زنگ قبلش با بچه ها پیتزا خورده بودیم سسا مونده بود
سرکلاس بچه ها جو گیر شده بودند و از این ور کلاس به اونور کلاس کاغذ و هرچی دم دستشون بود پرت می کردن
بغل دستی من پرستو یهو یکی از اون سسا رو ورداشت ( درشم باز بود) گفت الان اینو میندازم
آقا انداخت نگو در حین انداختم فشارش داده بود #-o
سس در حین پرتاب کله ی نصف بچه ها رو سسی کرد :))
یعنی منو و پرستو اینجوری بودیم X_X
بچه ها هم نگا می کردن ببینن این سسه یهو از کجا اومده !
ما هم داشتیم یواشکی با پرستو می خندیدیم
آخرشم به همه گفتیم پشتیا انداخته بودن =))
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ی معلم فیزیک داشتیم حامله بود
همش سوتی میداد بدبخت
ما ی بار ی غلط گیرو پاره کردیم ریختیم زیره پاش بعد اینم ویار داشت سره کلاس حالش بد شد رفت بیرون
کلی خندیدم


معلم عربی سال اولمون مرد بود
بعد دوستم گف اقای کاظمی ساقه پای دخترارو نگا میکنه
من گفتم نه اشتباه میکنی:او
گف امتحان کن
ما رفتیم جلو پاچه بالا اینا بعد دیدم بدبخت همش تو پای منه
انقد خندیدم:غش غش



ی بار سره کلاس فیزیک معلم مرد
یهو زلزله شد
بعد همه ساکت:اس
من بلند گفتم ماااامااان:گریه
بلند شدم برم
گف نه نرو
گفتم گمشو الان میمیریم:عصبانی
بعد دیدم تموم شد زلزله گفتم باشه نمیرم:D
گف بخاطره گمشو چقد کم کنم نمره؟ :دبلیو
من مظلومانه گفتم با دوستم بودم :سوت
 

Sobh@n

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
570
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ما از کلاس درس فیزیک خاطره های شیرینی داریم :D
یه بار درباره صوت داشتیم صحبت میکردیم
معلمون گفت یهو گفت این ماشین با این سرعت میره و ما هرچی بگیم اون برعکس میشنوه
منم گفتم کجا میره استاد ؟
استادمون : خونه عمت
من : استاد من عمه ندارم
یهو یکی از دوستام از ته کلاس داد زد ، استاد من عمه دارم
منم از اونجایی که کمی با همه شوخی دارم داد زدم میشه عمتو یه شب به ما قرض بدی :D
 

JB

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,447
امتیاز
4,765
نام مرکز سمپاد
هاشمی‌نژاد ۲ مشهد
دانشگاه
شهید بهشتی تهران
رشته دانشگاه
ریاضی و علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یاد کلاس های جبرمون به خیر ! به لطف استاد طاهونچیه احمق هر رور دو کیلو تخمه میشکستیم . یاد جام جهانی angry birds به خیر . هر چی رمان و داستان گیر می آوردیم میزاشتیم برا زنگ این . هرچی سریال و فیلم امود امسال همه شو سر کلاس دیدیم . یادش بخیر . کپسول آموکسی سیلین انداختیم تو بخاری تا یه هفته کلاس بوی ... میداد . با کامپییوتر معاونا فیلم دانلود می کردیم . کلاسا رو موکت کرده بودن . میزا رو میزدیم کنار وسط کلاس دیسکو راه مینداحتیم . باید بودینو میدیدین !
 

Legend

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,329
امتیاز
2,204
نام مرکز سمپاد
علامه حلی بدون شماره!
شهر
طهرون
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

سر کلاس فیزیک یه آزمایش با پارچ آب داشت انجام میداد معلممون بعد منو یکی از بچه ها کلی داشتیم سروصدا می کردیم آخرش معلم قاطی کرد کل پارچ آب رو خالی کرد رو سر رفیقم رفیقم هم عصبانی رفت پشتش و....! :D

یادش به خیر یه باز سر کلاس مسخره بازی در می آوردیم یکی از رفیقام که بقل دستیم بود داشت شعر می خوند انقدر خندوندمش(هر وقتم می خندید معلمه می گفت دوباره بخون) تا زنگ خورد! :))
 

مهسا 1376

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,507
امتیاز
6,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمانشاه
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

پارسال (ینی همین امسال :-<) یه معلم داشتیم جغرافیا درس میداد ;)) ینی کلا درس نبود سر کلاسش میگفتیم میخندیدیم بعد این بدنشم نقص فنی داشت =)) همش که بر میگشت ما بش میخندیدیم =))
کلا سر کلاسش مسخره بازی بود ، یه بار یکی از بچه ها شده بود حاج اقا بعد مسخره بازی در میاورد اینم مثلا داش درس میداد، یه بار باد میومد در کلاس مام که از همون اول نابود بود میبستیش باز میشد یهو بچه ها شروع میکردن جیغ زدن و چرندیات گویی =)) محکم بسته میشد باز یه سری همین بود ;)) ، کلا هر جلسه فقط میخندیدیم ;))
ولی نامرد اخر سر نمره دادن تلافی کرد :D
بحث در شد یه توضیحم در مورد در کلاسمون بدم(( :( ) کلاسمون رو خیلی دوسش داشتم :( ) اول سال کلا دستگیره نداشت ;)) بعد 1 ماه دستگیره گذاشتن براش بعد یه روز سر زنگ ریاضی دستگیره موند دست یکی از بچه ها بعد در باز نمیشد =)) نه از بیرون نه از تو =)) بعد من کشف کردم بااید به در لگد بزنی =)) خلاصه تا همین اخرین امتحانمون ( :() میخواستی در رو باز کنی باید با لگد زحمتشو میکشیدی :D یا یکی اگه بیرون کلاس بود باید در میزد یکی از این ور لگد میزد در باز شه :D یه بار من همینطوری رفتم تو در یهو بغل معلم ریاضیمون پیاده شدم =))
:-"
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,753
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

ما یه بار یه امتحان فیزیک دادیم....
به چه وضعی سخت آخه!!!!! :D
بعد من یه دوس دارم کللن سوسول!!!!! :D
بعد امتحان غش کرد!!!!!!! :D :))
بیچاره معلم فیزیک!!!!هی میگفتیم خانوم!!!!دیدن چیی کار کردین؟؟؟!!!!!! [-(
مهزاد غش کرد!!!
حالا بر و هی آب قند بیار....دختره رو باد بزن تاشاید به خودش بیاد!!!!
ولی چاره پیش منو گیسو بود!!!!!!!! :D ^-^
چاره شم سپهر طالبی(استاد المپیاد شیمی )بود!!! :)) ;))
کللن اسمش واسه دختره فرح بخش بود...میشنید ...از این رو به اون رو میشد! (; ;))
 

sepid

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
139
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
مدال المپیاد
المپیاد فیزیک
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

کلاس مام که کلا... یه بار امتحان فیزیک داشتیم نمیخواستیم بدیم اما معلم به زور ورقه هارو پخش کرد مام ورقه و چک نویسارو پاره کردیم 1 2 3 گفتیم پرتشون کردیم هوا بعد ناظممون اومد جارو رو داد دستمون گف خودتون تمیز کنین مام هی جم میکردیم میپریدیم وسط کاغذا دوباره پخش میشدن کلی خوش گذش اون روز :D
 

saeide

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
572
امتیاز
2,073
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج (گویا 3)
شهر
کرج
دانشگاه
تهران-شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک-کارشناسی ارشد گرانش
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

دوم دبیرستان بودیم.بعد زنگای کامپیوتر کلاسمونو منفجر میکردیم
کلاس ما لوله های شوفاژش یخده شل و ول بود با لگد که میزدیم توش صدای وحشتناکی ایجاد میشد.(این کار همیشگی من سر کلاس کام بود) :D
جلوییم هم میوه های بو دار پوست میکند کل کلاس در حال خوردن بودن
پشت سریم هی خط کش فلزیشو پرت میکرد صدا با صدا ادغام میشد وااااااااای
اون یکی پشت سریم هم که فقط عکس میگرفت!
شما یه کلاسو با این وضعیت تصور کنید بعد دبیر با اعتماد بنفس تمام به کارش ادامه میداد! :O
 

Legend

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,329
امتیاز
2,204
نام مرکز سمپاد
علامه حلی بدون شماره!
شهر
طهرون
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

یه بار می خواستن یه سری امتحان بگیرن ماهم چندوقت پیش امتحان داده بودیم قاطی کردیم جلوی اتاق دبیران همه جمع شدیم و شعار دادیم انقدر حال داد آخرش امتحان هارو نگرفتن! :))

یه بار آخر های سال بود بقل سایت یه اتاقک مخصوص لوازم اضافه کامپیوتر و... منو بچه ها از کلاس رفتیم بیرون از بالای میله های آهنی اتاق رفتیم بالا و رفتیم تو! معلم نامرد با بچه ها دست به یکی کرد پشت در وایستاد ما میخواستیم بیایم پایین با پارچ های آب همه مون رو خیس کردن! :)) [-(
 

Manfred

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,013
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
دانشگاه
هنر تبریز
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

با معلم هندسه دعوا داشتیم از اول سال، شدید! کلی اعتصاب و شعار و... راه انداخته بودیم. آخرش مدیر ومعاون و... واسطه شدن نشستیم کلاس. دو جلسه روزه سکوت گرفته بودیم تو کلاسش! سوالی هم میکرد با پانتومیم جوابشو میدادیم :D خلاصه دیدیم نه اینطوری نمیشه. تصمیم گرفتیم باهاش آشتی کنیم. اونم چه آشتیی! تولد یکی از بچه ها بود کلاسو تزئین کردیم! با کیک و شیرینی و شربت و تشکیلات... یه شمع مجازی هم رو تخته طراحی شده بود. کسی که تولدش بود پای تخته بود واسه فوت کردن و یه نفر هم پاک کردن شعله رو به عهده داشت!بقیه هم جلو بودن واسه عرض اندام. معلم که اومد تو کلاس شمع فوت شد بعد همه دست دست... تولدو خوندیم و هرکی تو کار خودش بود. من خودم فیلم برداری میکردم! خلاصه یه وضعی شده بود... معلم هم اینجوری :O شبیه این جریان یه بار دیگه موقع بریدن کیک اتفاق افتاد ولی جالب ترین جاش آخرش بود تو شربت معلم دو تا ترامادول حل کردن! =)) بعد اونم تا تهش خورد :)) و کم کم خودش هم داشت قاطی ما میشد. بعد اون جلسه تازه فهمیده بود جریان یه. اینطوری شد که موج دوم دعوا شروع شد. ولی بعد کم کم اوضاع آروم شد. روز چله بود که قرار بود امتحان بگیره هیشکی هم حال امتحان دادنو نداشت. شورایی تشکیل شد و تصمیم بر این شد که هندونه بگیریم با چن تا چیز میز دیگه که هم امتحان لغو بشه هم یکم خوش بگذره... ترفند دفعه قبل باز هم اجرا شد ولی اینبار نگرفت! ولی باز خوب بود. کلی حالیدیم. بعد از اون من دو سه بار بیشتر به کلاسش نرفتم. بیشتر میشستم کلاس چهارما شیمی میخوندم که واسه ساعت بعدش داشتیم. ولی بچه ها چن بار دیگه همچین کارایی کرده بودن.
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,753
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس

آقا این معلم ریاضی ما اسکول در چه حد!!!
میگم اسکول....ینی اسکول!!!!! :D
یه بار یکی یه تیکه کاغذ پاره کرد بعد مچالش کردیم ...همینطور تو کلاس داشتیم به هم دیگه کاغذ پرت میکردیم....
یه دفه گفتیم واسه فان یکی هم به این بندازیم ببینیم اصن واکنش نشون میده؟؟!!! :)) :D
آقا ما انداختیم...دیدم این دستشو تو هوا تکون داد...برگشت گف((مگسای این دور و زمونه چه قد پر رو شدن!! :|))
ینی این اسکول نفهمید که اون مگس نبوده!!!!!!!!!!!! :))
اصن تو کلاس بچه یه وضی شده بودن........ =)) :))
 
بالا