• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

pershia

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
416
امتیاز
2,073
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6
شهر
تهران
مدال المپیاد
نجوم
دانشگاه
UT\AUT
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس فیزیک بودیم و منو دوستم کلا در فاز خواب و اینا. بعد معلممون یه سوال داد و پرسید: ما از این چی میفهمیم؟ :-/
دوستم: هیچی :D :-"
معلم: بعله هیچی نمیفهمیم...
در این زمان ما فکر کردیم ایشون دارن طعنه میزنن ولی بعد ...
معلم: ... اصلا نه جنسش معلومه و نه هیچ چیز دیگه ... پس ما هیچی از این قسمت نمیفهمیم ...
و منو دوستم داشتیم رسما نیمکتو گاز میگرفتیم :)
ینی عاشق این سوال جواب دادن هامونم :D
 

BaNue SoRkh

Kian.a
ارسال‌ها
53
امتیاز
248
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : سوتی‌ها

وایــــــــــــی من امسال ترم 2 حال و حوصلهی ریاضیو نداشتم ,مباحث هم دیگه اسم جذاب نبود.خب اینهمه شرایط سخت و کسالت اور وجود داشت,طبیعتا منم خوابم میگرفت. (:|
حالا فکر کن ,سر کلاس ریاضی...جو کسالت اور...خوابالودگی و...از همه مهمتر نیمک اخر!!!
هیچی دیگه بنده سر مبارک رو به سمت تخته روی میز گداشتم,ولی نه به قصد خواب... <D=
ولی نمیدونم چی شد که دفعه دیدم یکی اروم داره صدام میکنه,منم چشمام بستس!!!
دیدم چقدرم صدایی که میاد شبیه صدای معلم ریاضیمونه!!!
با ارامش کامل چشمامو باز کردم(اخه فکر میکردم دارم خواب میبینم!)یدفعه دیدم دوستام روبرومن و صورتاشونم از خنده قرمز شده.تازه گرفتم جریان چی هست اصلا . X_Xزود سیخ نشستم سر جام. ^#^
به معلم که نگاه کردم دیدم خندش گرفته ولی به روی خودش نمیاره,منم دیگه پیگیر نشدم. :-"
ولی تا یه مدت سوزه بودم. :((
شانس اوردم درسم خوبه و معلمه هم دوستم داشت وگرنه باتوجه به اخلاقش هر کس دیگه ای بود طرفو مستقیم پرت میکرد بیرون.
ولی خداییش خیلی خوابه خوبی بود...!!! ;;) [-(
 

Marziyeh.banoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
475
امتیاز
3,644
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : سوتی‌ها

:D
اینم از سوتی های من زیادن اما آبرو داری میکنم نمیگم ;))
زن داداشم تازگیا باردار شده بعد من زنگ زدم به آبجیم که ازدواج کرده بهش گفتم زن داداش بارداره و به امیر حسین (پسر آجیم)و حمید (شوهرش)بگه
حالا آبجیم پشت تلفن
امیرحسین بدو بیا بدوووووووووووووووووو بـــــــــــــیا دیگه دایی داراب حامله شده نی نی داره =))
امیرحسینم جیییییییییییغ بابایی دایی داراب حامله شده دایی داراب حامله شده هورااااااااااااااااا :))
صدای خنده های دامادمون واضح شنیده میشدا :D
آجیم بعد کهمن بش گفتم فهمید چه سوتی داده :|
.....................................................
خونه داداشم بودیم خاله زن داداشم اومده بود خونشون
حالا مهمونا میخوان برن
این داداشم میاد برا بدرقه خلاصه
داداشم بلند میگه میخواین رفع زحمت کنین :D
دیگه بچه ضایع شد خودش کرد تو آشپزخونه تا اینا رفتن =))
.....................................................
مامان بزرگم وقتی شنید داداشم اینا بچهدار شدن خوشحال شد
وقتی داداشم پیشش بود گفت من آرزوم بود که تو پسری بیاری و منم اسم داداشم رو بچت بزارم
داداشه ما هم جو گیر گفت چشم مامان بزرگ حتما من بت قول میدم اسم داداشت بزارم
اون موقعه بابام پوکیده بود از خنده و هیچ کس نمیدونست چرا میخنده
بعد که مامان بزرگم رفت تو اتاقش :)
بابام گفت میدونی اسمه داییم چی بود؟(رو به داداشم)
داداشم گفت چی؟ :)
بابام گفت نوشاد
داداشم :| :-s
ما =))
بابام :D
مامان بزرگم :>
 

Ri ra

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
486
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلای یکی از استادا فامیل پسره دولابی بود
بعد استاده خونده آقای دول آبی؟! :D
کل کلاس: =))
...
دختر عمم خانه ی طباطبیا تو کاشان اَ این راهنماهاس
بعد داریوش فرهنگ رفته اونجا فیلم درست کنه
بعد دختر عمم باش کار داشته با دوست ش رفته ی چی بگه
بعد گفته ببخشید اقای بی فرهنگ؟عِ ببخشید فرهنگ؟
بعد دوستشم نه گذاشته نه ورداشته گفته زبون به طرف راست می چرخه همیشه :D
...
یکی اَ فامیلامون داشته حرف میزده با دوستش
بعد دوستش گفته(با لهجه ی سبزواری) :حاج خانوم دروغ مِگُم تو رو بخدا؟
فامیل ما:بعله بعله :)
دوستش: :|
...
یه شبم ی خانومه ای تو سال کنکور زنگ زده بود خونمون
بعد گفتم شما؟
+برا امر خیر مزاحم شدم
من: B-) :> تریپ جوگیری و ما دختر نداریم و ای بابا الان قصد ادامه تحصیل دارما!
گوشیو دادم به مامانم
یهویی مامانم:عِ ن ایشون از اینجا رفتن یه جای دیگه.خیلی دختر خوبین مریم خانوم...آقا پسرتون چیکارن؟
+تو نیرو انتظامی کار میکنن!
هیچی دیگه کل شبو اینجوری--> :( گذروندم! :D
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

نوشته بود...!::
رسیدم تو کوچه دیدم یه خانوم داره ماشینشو بین دوتا ماشین دیگه پارک میکنه.جای پارکم خیلی کم بود و بنده خدا حسابی کلافه شده بود.واستادمو فرمان دادم." بیا،بیا خب!حالا فرمونو کامل برگردون!خوبه خاموش کن" بعدم بدون اینکه منتظر تشکر بشم راه افتادم بروم که دیدم صدام کرد و گفت:
-دستت درد نکنه، زحمت کشیدی!
گفتم:
-خواهش میکنم،کاری نکردم
گفت:
- دانشمند! داشتم ازپارک درمیومدم!! :D
 

Mostafa.Ahmadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
113
امتیاز
2,277
نام مرکز سمپاد
بهشتی
شهر
زنگان(عرب ها میگویند زنجان)
پاسخ : سوتی‌ها

تو مغازه عطرفروشي بوديم،زنه ميگه:98 درصد تخفيفه.....
ما:ها؟؟؟؟ :-/
زنه:از 200 درصد ديگه!!!! :)
ما:آهان.......ها؟؟؟؟؟ :-/
زنه خيلى طبيعي بودااا.....اصلنم قيافه شوخي و اينا نداشت :))
 

ShiNinG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
326
امتیاز
4,247
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستان بیرون بودیم . دنبال یه جای خوب واسه شام .

x : زهرا گفتی اون رستورانه کجاس؟
من : توراه طرقبه . همینطوری برو .
x : همین یه شعبه رو داره ؟
من : اینجاها آره .
y : نه زهرا اشتباه میگه . دوتا شعبه داره تا جایی که من دیدم .
من : کجا؟
y : یکی تو راه رفتن به طرقبه اس ، یکی تو راه برگشت ...
همه با هم : :))
من : حالا که فکر می کنم می بینم اگه همون راهو دوباره برگردی یه شعبه دیگه ام داره :)) :D

+

همون شب ، (منبع سوتی هستن دوستان)
یکی رفته بود آب جوش بگیره از یه جایی .
z : میگم آب جوش واسه چی ؟
من : چایی دیگه .
z : بیرون چایی میخوریم یا تو خونه ؟
من : عزیزم اگه تو خونه بخوایم چایی بخوریم آب جوش واسه چی ؟ :))

+

همون شب .
x : میگم سقفه پنکی خیلی مزخره .
=))
 

saba.e

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
257
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

این خیلی سوتی محسوب نمی شه اما تاپیک مرتبط تر پیدا نکردم: :)

چند وقت پیش داییم اینا اومده بودن مشهد(خودشون اصفهانن) اومده بودن خونه ما یک روز مامانم خونه نبود بعد زن داییم می خواست لباساشون رو بشوره منو صدا زد گفت:

- این لباسشوییتون چه جوری روشن میشه؟
من: نمی دونم بلد نیستم
زن دایی: وای صبا ! حالا اشپزی و اینا بلد نیستی هیچی اما اینو که دیگه پسر منم میدونه چه طور ماشین لباس شویی رو روشن کنه! (پسرش حدودا همسن منه) ~X(
دلم می خواست اون لحظه بهش می گفتم: می خواین صداش بزنم بیاد روشنش کنه یا اصلا اگه پسرتون بلده شما چرا بلد نیستید؟ :-w
اما فقط یک لبخند زدم و دور شدم . :D

زن داییم رو خیلی دوست دارم فقط نمی دونم چرا این قدر فکر می کنه من بی عرضه ام. :-??(یعنی چرا در واقع عرضه برا دخترا رو بیشتر توی غذا پختن و اینا می بینن)
 

angry girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

بایکی از دوستان بحث یکی از کاربرای سایت بود،
دوست بنده: کلا رو اعصابشه اسمم.
من: همون رو اعصابته اسمش دیگه ‏‎ :D :D
 

Nafas 21

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
714
نام مرکز سمپاد
يه دبيرستاني از فرزانگان
شهر
Najaf abad
مدال المپیاد
المپياد رياضي
دانشگاه
بايد بش فكر كنم
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم شبكه هاي تلوزيونو چك مي كردم
اتفاقي رسيدم يه شبكه كه واليبال نشسته پخش مي كرد
وقتي بردن يهو يكي از بازيكنا پريد بالا شروع كرد دويدن دور سالن
من و بابام :O :O
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,250
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

من با یکی : غلط کرده پسره برو بش بگو به اون زن عموی - اس بده بیشعور ...

همون یکی : علی زن عموش میشه مامانبزرگم اون زن داییش بود :|

من :‌غلط کردم :|

. . .

سر کلاس ادبیات انواع اسب رو نوشت بعد من دیدم اسب های دیگه هم هستن که برگشتم گفتم ینی چی مگه بقیه اسبا آدم نیستن ؟ :-??

:-"
 

pershia

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
416
امتیاز
2,073
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6
شهر
تهران
مدال المپیاد
نجوم
دانشگاه
UT\AUT
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زبان بودیم بعد یکی از بچه ها در مورد فیلم "حریم سلطان" اومد یه چیزی بگه و میخواست مخالفت کنه ...
بعد به جای اینکه بگه "no" گفت " یُخ" :D
فکر کنم جو فیلم برش داشت :D (اوشون خودشون ترک هستن البته!)
 

ghazaleb

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
90
امتیاز
343
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
مدال المپیاد
فعلا میخونیم
پاسخ : سوتی‌ها

امروز خونه دوستم بودم
از صبح تنها بودیم پای نت نشسته بودیم
یک هو دیدم صدای اسانسور میاد گفتم صدف جم کنیم امدن؟؟؟
بعد صدف رفت نگاه کنه .منم رفتم دم پنجره . پایینو ندیدم صورتمو چرخوندم .یکهو صدف داد زد بدو امدن
ما نیز شروع کردیم جم کردن و دویدن اینا
بعد که همه چیو جم کردیم
بهش میگم کوشن؟؟؟میگه تو که گفتی
میگم :خره تو داد زدی
میگه :قیافت وقتی برگشتی جوری بود که انگار امدن
اخه من چی بگم به این بشر؟؟؟؟؟
قیافه من: :|
قیافه اون: اصن اینقد غصبانی بودم ندیدم
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

دبستان بودیم یک دوستی داشتیم به فامیلی دهاتی(!)
بعد ما با این دعوامون شد منم اومدم بد و بیراه بگم بهش گفتم دهاتی!
اونم فکر کرد دارم به فامیلی صداش میکنم برگشت گفت رحیمی!
و اینگونه بود که روح مارا وسط دعوا شاد کرد.
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,383
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

يه روز رفته بودم كافي نت
همينجوري يه سرم زدم به همين بخش (سوتي ها)
بعئ سوتي دوستمون كه تو چند صفه پيش بود رو خوندم بعدش يه دفه زدم زير خنده
نبوديد كل پاساز منو داشتن چپ چپ نگاه ميكردن :D

يك بار هم اين auto correct ه گوشيم فعال بود
به دوستم گفتم ج نده بعد گوشيم space رو برداشت X_X
 

shirin!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
5,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
در ارزوی طلاونقره و برنز
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

یه سال داییم مزدوج شده بعد زن داییم امده بود خونه مامانیم داشتیم میگوفتیم میخندیدیم
بعد خاهرم بش میگه خعلی خوشالی که زن دایی ما شدی :-"
زنداییم : من خعلی خوشالم که شما خوشالین که من زن داییتون شدم
من:یادم نمیاد گفته باشیم که خوشالین زن دایی ما شدی :))
زندایی: L-:
من: :-"
 

Ri ra

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
486
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

به دوستم زنگ زدم
میگه واااااااای دخترررر تویی؟شگفت انگیز شدم!!
من:مگه شارژی شما؟ :D
...
سرکلاس زیست
بچه ها می دونین قاطر چجوریه دیگه؟
ماها:جفت گیری اسب و الاغ.
معلم :آره مثلا اسب نرو الاغ ماده با بلعکس!
من:خانوم ؟یعنی اسب نر و الاغ نر هم میتونن قاطر بیارن؟ :)
کل کلاس: =))
من: :|
یه لحظه حس کردم معلممون میخواد بم یه چیزآیی رو توضیح بده!!! :D
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

مامان بزرگ من رفته بود نهضت بعد بهشون ربع و خمس یاد داده بودن ...
اینم کل دو هفته به جای ربع میگفت رب!! (فک میکرد همون رب گوجه فرنگی هس :D)
:))
 

M a н d i s

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
3,590
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
اراك
رشته دانشگاه
پزشكی
پاسخ : سوتی‌ها

چندی پیش دیگه بیکاری خیلی زده بود بالا بعد دیگه از بس زده بود بالا زد به تابلوی نقاشیمون . . .
ما یه تابلوی نقاشی داریم که یه خانوم ـه خیلی موقّری هستش :-" من نشستم واسش سیــبیـل کشیدم :D
بعد یادم رفت سیبیل ـو پاک کنم
از قضا نقاش اون نقاشی که از اقوام هستن اون شب خونه ما دعوت داشتن :D
خلاصه اومد دقیقا روبه رویه اون تابلو نشست طوری ک مامانم تابلو رو نمیدید اما اون می دید . . .
بعد مامانم متوجه شد ک اون داره هی به تابلو نگاه میکنه ازش پرسید "تابلو چیزی شده؟!"
اونم گفت نه قفط سیبــــــــــــبیل داره
من:: :-" ;;) :-" ( در خفا ;)) )
مامانم :: :-/ ^-^ X_X
فامیل نقاشمون:: :-w(و بعد ی لبخند زوری :) )


پ.ن:حالا بدبختی سیبیل ـه پاکم نمیشد :D
 
بالا