• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مشاعره

تو نیستی که ببینی
چگونه پیچیده است طنین شعر نگاه تو در ترانه من
چگونه میگردد نسیم روی تو در باغ بی جوانه من

فریدون مشیری
 
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
 
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
"حافظ"
 
مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب
روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد
ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب

مولانا
 
یاری کن و یار باش ای یار مخسب
ای بلبل سرمست به گلزار مخسب
یاران غریب را نگه دار مخسب
امشب شب بخشش است زنهار مخسب

مولانا
 
همچو صبحم یک نفس باقیست تا دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع...

حافظ
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
"شهریار"
 
من اگر کامروا گشتم وخوشدل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند
 
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
 
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
من باتونگویم كه تو پروانه من باش
چون شمع بیاروشنی خانه من باش
دركلبه مارونق اگرنیست صفاهست
تورونق این كلبه وكاشانه من باش
" اخوان ثالث"
 
شب عاشقان بي دل چه شبي دراز باشد
تو بيا کز اول شب در صبح باز باشد
 
درد دل را با ک گویم مرهمی پیدا کند
این همه شادی ب عالم ذره ای از ما کند
 
نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی
 
یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم
 
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
"حافظ"
 
‌‌ديگران را اگر از ما خبری نیست چه باک
نازنینا !‌ تو چرا بی خبر از ما شده ای
""شهریار
 
تن ز جان و جان ز تن مسطور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
 
تنت به نازطبیبان نیاز مند مباد
وجودنازکت ازرده گزند مباد
 
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
 
Back
بالا