• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

Smohammadreza

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
885
امتیاز
9,899
نام مرکز سمپاد
حلی یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
مدال المپیاد
نقره فیزیک
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه می‌دارم دل
 

MarMari

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
643
امتیاز
14,261
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهسوار
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
زهی خیال باطل
دانشگاه
البرز
رشته دانشگاه
داروسازی
هر وقت از دست کسی ناراحت بودی فقط یک لحظه به نبودنش فکر کن
 

Mahdi_rs

وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ
ارسال‌ها
129
امتیاز
2,363
نام مرکز سمپاد
علامه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
مرکز....
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
من تماشای تو می کردم و غافل بودم

کز تماشای تو خلقی به تماشای منند :)
 

آرش.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
366
امتیاز
3,772
نام مرکز سمپاد
شهریار
شهر
شهریار
سال فارغ التحصیلی
1389
تلگرام
حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم

کم که نه هر روز کم کم می‌خوریم

آب می‌خواهم سرابم می‌دهند

عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند

خود نمی‌دانم کجا رفتم به خواب

از چه بیدارم نکردی آفتاب؟

خنجری بر قلب بیمارم زدند

بیگناهی بودم و دارم زدند

دشنه ای نامرد بر پشتم نشست

از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد

یک شبه بی داد آمد داد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه‌ام

تیشه زد بر ریشه اندیشه‌ام

عشق اگر این است مرتد می شوم

خوب اگر این است من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است

کافرم دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سردرگم شدم

عاقبت آلوده مردم شدم

بعد از این با بی کسی خو می‌کنم

هر چه در دل داشتم رو می‌کنم

نیستم از مردم خنجر به دست

بت پرستم بت پرستم بت پرست!

بت پرستم بت پرستی کار ماست

چشم مستی تحفه بازار ماست




درد می بارد چو لب تر میکنم

طالعم شوم است باور میکنم

من که با دریا تلاطم کرده ام

راه دریا را چرا گم کرده ام؟

قفل غم بر درب سلولم مزن

من خودم خوش باورم گولم مزن

من نمی گویم که خاموشم نکن

من نمی گویم فراموشم نکن

من نمی گویم که با من یار باش

من نمیگویم مرا غمخوار باش

من نمی‌گویم! دگر گفتن بس است!

گفتن اما هیچ نشنفتن بس است!

روزگارت باد شیرین، شاد باش!

دست کم یک شب تو هم فرهاد باش!

آه! در شهر شما یاری نبود

قصه هایم را خریداری نبود

وای رسم شهرتان بیداد بود

شهرتان از خون ما آباد بود

از در و دیوارتان خون می‌چکد

خون هر فرهاد، مجنون می‌چکد

خسته‌ام! خسته ام از قصه های شومتان

خسته از همدردی مسمومتان

این همه خنجر، دل کس خون نشد

این همه لیلی، کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان

بیستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام

گویی از فرهاد دارد ریشه ام




عشق از من دور و پایم لنگ بود

قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!

فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه!

هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!

هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه!

هیچ کس چشمی برایم تر نکرد

هیچ کس یک روز با من سر نکرد

هیچ کس اشکی برای ما نریخت

هر که با ما بود از ما می‌گریخت

چند روزی است که حالم دیدنی است

حال من از این و آن پرسیدنی است

گاه بر روی زمین زل می‌زنم

گاه بر حافظ تفعل می‌زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت

یک غزل آمد که حالم را گرفت:

«ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم»


حمیدرضا رجایی



-----------------------------------------------------------------------------------------------------
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,432
امتیاز
8,561
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید

آن خانه لطیفست نشان‌هاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید

یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
 

هیولا

این اکانت خاموش شد.
کنکوری 1403
ارسال‌ها
545
امتیاز
18,319
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1403
مثل خنثی گر بمبی که دو سیمش سرخ است
مانده‌ام قید لبت را بزنم یا دل را
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,768
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
درس امشب :
زندگی کوتاه تر از اونیه که هی بخوایی صبر و تلاش کنی تا یکی آدم بشه
بذار بره
آدما میرن پی لیاقتشون
 

Kiamehr

A special genius
کنکوری 1403
ارسال‌ها
176
امتیاز
4,509
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
نقره زمین شناسی
دلم بچگی میخواهد...!
جلوی کدام مغازه پابکوبم تا برایم آرامش بخری...:)

پ.ن:چه زیبا:)
 

NymOs

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
5
نام مرکز سمپاد
تبریز
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1403
تو جنس کیو می فروشی توی ویترینی که ساختی؟تو چی هستی؟چی میخوای؟چی میگی؟این مهمه تو دنیا رو چی دیدی.
 

...Maryam...

مرمرائیسم:)
ارسال‌ها
129
امتیاز
2,760
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر لبخند:)
سال فارغ التحصیلی
1400
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است.
ای بس غم و شادی
که پس پرده نهان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهٔ ایام، دل آدمیان است..
-هوشنگ ابتهاج
 
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
حکایت رفاقت
حکایت سنگهای کنارساحله
اول یکی یکی
جمعشون میکنی تو بغلت
بعدشم یکی یکی
پرتشون میکنی تو آب
اما بعضی وقتا
یه سنگهای قیمتی گیرت میاد
که هیچوقت
نمیتونی پرتشون کنی
 
ارسال‌ها
1,546
امتیاز
26,914
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
”میگن قلبِ آدم، مثل ۲ تا اتاقِ دیوار به دیوار می‌مونه، که تو یکی‌ش غم و تو یکی‌ش شادی زندگی می‌کنه؛ یعنی غم و شادی، همسایه‌ی دیوار به دیوارن. به همین خاطره که میگن یواش بخند، که نکنه تو اون اتاق، غم رو بیدار کنی. حالا حکایتِ شماست جعفرآقا ؛ می‌دونم چه غصّه‌ای می‌خوری وقتی پای غمی درمیونه، یا شادی‌ت چقدر بی‌غل و غشه.“
+
 

Niliam

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1398
شد شد نشد نکنه ماهتو بفروشی بری شمع بخریا !
___________________________________
دلتنگی
خوشه ی انگور سیاه است
لگد کوبش کن
لگد کوبش کن
بگذار سر بسته بماند

مستت می کند
این اندوه...
 

شیما؛

Shimolii
کنکوری 1403
ارسال‌ها
255
امتیاز
4,355
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1403
و ما زمستان دیگری را سپری خواهیم کرد
با عصیان بزرگی که درون مان هست
و تنها چیزی که گرم مان می دارد
آتش مقدس امیدواری ست...
 
بالا