• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مشاعره واژه‌نما

مهتاب
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم
بوسه

گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر بار گناهی نکنم
بوسه دادی و چو لبم برخاست از لب تو
توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم
 
بوسه

گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر بار گناهی نکنم
بوسه دادی و چو لبم برخاست از لب تو
توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم
توبه
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ
 
توبه
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ
توبه
بستیم و شکستیم ، نپایید تفاهم

صد توبه شکسته ام ، بسم نیست…؟

این کو چه که اندر خم آن ، خواجه شعر است

چون کوچه معشوقه بن بست خودم نیست
 
توبه
بستیم و شکستیم ، نپایید تفاهم

صد توبه شکسته ام ، بسم نیست…؟

این کو چه که اندر خم آن ، خواجه شعر است

چون کوچه معشوقه بن بست خودم نیست
بن بست
زندگی کوچه تنگی شده کز اول آن
خوب پیداست که هرچه بروی بن بست است
 
بن بست
زندگی کوچه تنگی شده کز اول آن
خوب پیداست که هرچه بروی بن بست است
زندگي

پرواي پنج روز جهان كي كنم كه عشق
داده نويد زندگي جاودانيم
 
زندگي

پرواي پنج روز جهان كي كنم كه عشق
داده نويد زندگي جاودانيم
زندگی

زندگی بی عشق اگر باشد همان جان کندن است
دم به دم جان کن ای دل کار دشواری است نیست؟
 
زندگی

زندگی بی عشق اگر باشد همان جان کندن است
دم به دم جان کن ای دل کار دشواری است نیست؟
عشق
عشقت رسد به فرياد، گر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی، در چارده روايت
 
عشق
عشقت رسد به فرياد، گر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی، در چارده روايت
حافظ

ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال
 
حافظ

ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال
حافظ

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع دنیا واهملها...
 
حافظ

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع دنیا واهملها...
دنیا

گر عقل پشت حرف دل اما نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
 
دنیا

گر عقل پشت حرف دل اما نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
دل
جوان پارو زنان بر سینه موج
بلم می راند و جانش در بلم بود
صداسر داده غمگین در ره باد
گرفتار دل و بیمار غم بود
# از شعر زیبای کارون، بلم آرام چون قوی سبکبار..، فریدون توللی
 
دل
جوان پارو زنان بر سینه موج
بلم می راند و جانش در بلم بود
صداسر داده غمگین در ره باد
گرفتار دل و بیمار غم بود
# از شعر زیبای کارون، بلم آرام چون قوی سبکبار..، فریدون توللی
دل

درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
 
دل

درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
حکم

رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست
شریعتی که دران حکم ها قیاسی نیست
 
شریعت
دریغ شرح نگشت و ز شرح می‌ترسم
که تیغ شرع برهنه‌ است در شریعت او
دریغ
بپار گفتم کامسال کار خواهم کرد
گذشت عمر من امسال همچو پار دریغ

زهر خموشی بی‌باد تو هزار افسوس
زهر سخن که نه حرف تو صد هزار دریغ
 
Back
بالا