- ارسالها
- 248
- امتیاز
- 12,611
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- .-.
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
عشقعشق
بر من و تو روزگاری رفت و عشقی پا گرفت
عاقبت چرخ حسود این عشق را ا زما گرفت
عصای دست من عشق است ؛ عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیه گاهش را نگه دارد
عشقعشق
بر من و تو روزگاری رفت و عشقی پا گرفت
عاقبت چرخ حسود این عشق را ا زما گرفت
در این سینه دلی دارم که او گم گشته در صحرادیوانه
از سینه ی تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد
دلدر این سینه دلی دارم که او گم گشته در صحرا
نه راه از چاه بشناسد نه سمت و سوی مقصد ها
بیروندل
خلوت دل نيست جاي صحبت اضداد
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
خونبیرون
در این دنیا کسی جویم که بیرونش درون باشد
اگر دائم غزل خواند دلش مانند خون باشد
نشاطخون
خون بود شرابي كه ز ميناي تو خوردم
غم بود نشاطي كه به دوران تو كردم
زندگانينشاط
نشاط زندگانیم مرور خاطرات شد
زمانه ای که آرزو به خواب دیده میشود
جوانیزندگاني
از زندگانيم گله دارد جوانيم
شرمنده ي جواني از اين زندگانيم
روزگارجوانی
به روزگار جوانی درود باد درود
که دوره خوش من دوره جوانی بود
بانگروزگار
روزگاریست در این تاریکی رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا میخواند لیک پاهایم در قیر شب است
مجنونلیلی
شبی مجنون به لیلی گفت که ای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
فرهاد - شيرينمجنون
دل داده ام بر باد بر هرچه بادا باد
مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد
خونفرهاد - شيرين
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
تیغیورکا یورکا!
خون
این چه تیغی است که در هر رگ من زخمی از اوست
گر بگویم که تو در خون منی ، بهتان نیست
آبتیغ
تیغت رها کن لحظه ای! سنگی فکن در چشمه ای!
بشنو صدای آب را ! کین است رسم زندگی.
آتشآب
.
آتش فتاد در دلش از آب چشم دوست
گفتی میان آتش و آب است نسبتی
.
(دلفین ها هم پرواز میکنند)
سرآتش
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم خاکسترم آتش گرفت
عاشقسر
.
رسم عاشق کشی و شیوه ی شیدایی چیست؟
من نمیدانم از او سر بِبُرم یا بِبَرَم
عاشقعاشق
ای شما ای تمام عاشقان هرکجا
از شما سوال میکنم نام یک نفر غریبه را
یارعاشق
.
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست ...