علاقه مندان پیداکردن راه حل مسائل

پادپُرس محفل کوچکی برای طرح مسئله های خلاقانه، ایده ها، و نقطه نظرات سازنده ست.

f2

مشتاقیم افراد خلاق رو در این محفل کوچک همراه داشته باشیم، تا یواش یواش کنار هم آگاهی دنیای اطرافمون رو راجع به دو چیز بالا ببریم: مسائلی که باهاش مواجهیم، و دلیل نیاز به حل این مسئله ها.

اگه علاقه مند هستین مسئله های خلاقانه طرح کنین و راه حل هایی برای این مسئله ها بیابین، با عنوان #سمپاد بهمون ایمیل بزنین تا براتون دعوت نامه ارسال کنیم.

[email protected]
http://discourse.padpors.com/

قوه تخیل ، چقدر ازش استفاده می کنید؟

تخیل توانایی دیدن و به‌تصویرکشیدن هرچیزی در ذهنه. قوه یعنی یک نیرو و انرژی و استعداد. قوه تخیل یعنی تخیل یک نیرو و استعداده. نیرو از این لحاظ که به شما یک توانایی هایی میده و استعداد از این لحاظ که قابل پرورشه.

تخیل که یک زمانی یک پدیده زشت تلقی میشد. شاید هنوز هم تلقی میشه. یعنی اگر بچه ای تو ذهنش داستان میساخت و موجودات خیالی میساخت یا حرف های تخیلی میزد سریعا پدر مادرش جلوش رو میگرفتن از ترس اینکه یه وقت دچار توهمات اسکیزوفرنی نشده باشه! ( شبیه جان نش تو فیلم ذهن زیبا ) یک جور بیماری طور رفتار میکردن باهاش. یا مثلا وقتی کسی یک تخیل و آرزو و یک تصویر آرمانی تو ذهنش بود سریعا میزدنن تو سرش که این خیالات چیه و اینجوری نیست اونجوری نیست و واقعی زندگی کن و …
توی آموزش پرورش هم خداروشکر تخیل کنار چیزهای بسیار دیگه ایه که هیچ وقت یاد داده نمیشه. نقاشی رو که همیشه پیچوندیم و یه چیز ثابتی کشیدیم یا کشیدن برامون! کسی داستان نویسی بهمون یاد نداده و هیچ کس ازمون نخواسته یک تصویر ذهنی رو بسازیم یا بهش فکر کنیم! حتی از پدیده ای مثل دوران جامعه آرمانی امام زمانی هم هیچ وقت یک تصویر ذهنی داده نشده بهمون! واسه همینه که نویسنده ها و کارگردانان کتاب ها و فیلم های تخیلی ایرانی نیستن. واسه همینه که چیزی مثل ارباب حلقه ها یا هری پاتر تو ایران به وجود نمیاد!

اما تخیل چه خاصیتی داره؟
به نظر من فایده اصلیش اینه که فرد میتونه یک چیزی رو تو ذهنش بسازه و بعد در دنیای عملی به دنبال واقعی کردنش بره. مثلا کسی که لامپ و برق اختراع کرده شاید اولش تخیل کرده که آیا میتونه توی شب، هوا رو روشن کنه؟ کسی که تلفن اختراع کرده اول تخیل کرده که مردم از راه دور باهم حرف بزنن یا کسی که موبایل اختراع کرده تخیلش تلفنی بوده که سیم نداشته باشه!

به نظر شما فایده تخیل چیه؟ چقدر خودتون اهل تخیل بودید و هستید؟ دیگران چه رفتاری با تخیل شما داشتن؟ چجوری تخیلمون رو تقویت کنیم؟ اصلا تخیل خوبه یا بده؟!

در کجا کودک باشیم!

نروژ، دانمارک و هلند، چند سالی به عنوان بهترین محل زندگی برای کودکان شمرده میشند.
به طور خاص تر در مورد قوانین مربوط به حمایت از کودک نروژ قصد توضیح دادن دارم.

شکل گیری این قوانین بعد از پایان جنگ جهانی و با به قدرت رسیدن حزب کارگر سریع تر صورت گرفت. چند موضوع و روش دیدگاه مجلس به نوع قانون گذاری اهمیت خاصی داشت :
۱. شخصی نگری، نگاه به افراد به صورت جداگانه و نه به عنوان جمعیت.
۲. قبول این اتفاق که باروری در خارج از خانواده هم ممکن هست اتفاق بیافته.
۳. قوانین حمایت از کودک و مادر باید جدا از قوانین حمایت از خانواده باشن ( و در همین راستای قوانین حمایت از سالمندان هم جدا از قوانین خانوادس، به طور خلاصه وظیفه ی قانونی بر عهده فرزندان نیست )
۴. تمام افراد تا سن ۱۸ سالگی باید از مهد کودک، مدرسه، تغذیه کافی، امکان ادامه ی تحصیل بهره ببرند، مجزا از اینکه خانواده در چه سطحی از قدرت مالی به سر ببره.
۵. پدر و مادر هر دو از مرخصی بعد از تولد بهره میبرند.
۵. تمام افراد جامعه مجزا از جنسیت، باید امکان برابر کاری داشته باشند. ( به این ترتیب ۸۳ درصد زنان و ۹۰ درصد مردان صاحب مشاغل هستند )‌

به این ترتیب دولت به فرزند و مادر این امکان رو میده تا از مهد کودک با هزینه‌ی کامل بهره ببرند، و چون اکثر مهد‌کودک ها توسط دولت اداره میشند ( هر چند تماما منطقه ای هستند و کارگر های منطقه ای روش کار میکنند، ولی باز استاندارد ها توسط دولت بررسی میشه ) هم کودک در مهدکودک اموزش میبینه، هم مادر و پدر توانایی کار کردن رو دارند ( و ساعت کاری کم در نظر گرفته شده تا خانواده ها وقت کافی برای همدیگه داشته باشند )

ولی مادرانی که شاغل نیستن نمیتونن از مهدکودک بهره ببرند، در عوض هزینه ای دریافت میکنند که فقط و فقط باید خرج فرزند بشه ( که مستقیما به حساب مستقل فرزند ریخته میشه و معمولا دست نخورده تا ۱۸ سالگی باقی میمونه و بعد به عنوان کمک هزینه ای برای شروع زندگی مستقل مورد استفاده قرار میگیره ) و در واقع کودک هزینه ای که باید برای تغذیه، تفریح خرج بشه براش رو از دولت میگیره، به این ترتیب دولت مطمین میشه که هیچ بچه ای در فقر نیست ( حتا اگر خانوادش در فقر باشن، بچه از این نظر مجزاس ) به این ترتیب اختلاف بین سطوح مختلف جامعه رو به مینیمم میرسونه.

ساعت هایی از مهد کودک بعد از ۸ ماهگی اجباری هستند به عنوان شروع یادگیری.

به این ترتیب اعضای خانواده هر کدوم به طور مستقل نیاز های مالیشون برطرف میشه.
افراد مسن پول لازم برای زندگی و پرستار شخصی رو از دولت میگیرند و به این ترتیب فرزندانش میتونند به زندگی خودشون بدون نگرانی برسند.

فرزند تازه متولد شده با خرج دولت زندگی خواهد کرد و به این ترتیب فقر از بین برده میشه. و هیچ فرزندی از مینیمم های زندگی محروم نخواهد بود.

تمام اعضا در صورتی که توانایی فیزیکی کارکردن داشته باشن، کار خواهند داشت، یا اگر کار نداشته باشند، مورد اموزش با هزینه ی دولت قرار میگیرند برای شغل هایی که نیاز به کارگر درشون وجود داره و در این مدت ۷۰ درصد مبلغ درامد قبلی رو دریافت میکنند و از مالیات معاف خواهند بود. ( یا اگر قبلا شاغل نبودن، مینیمم هزینه های زندگی بهشون داده میشه )

به این ترتیب حکومت، از مالیاتی که برای مردم میگیره، مستقیم برای مردم خرج میکنه و تنها کمتر از ۴ درصد از درامد نفتی رو مورد استفاده قرار میده و به این ترتیب حتا اگر تمام افراد در نروژ کارشون رو از دست بدن، حکومت برای سال ها میتونه هزینه ی مردم رو بده ( با توجه به اینکه ذخیره ی درامد نفتی سرمایه گذاری شده و همواره در حال سود دادن هست ).

به این ترتیب نروژ به یکی از بهترین کشور های دنیا برای گذروندن دوران کودکی تبدیل میشه.

هفتمین دوره مسابقات کشوری دومینو

هفتمین دوره مسابقات کشوری دومینو

هفتمین دوره مسابقات کشوری دومینو

دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران)

دانشکده مکانیک

هفتمین دوره مسابقات کشوری دومینو، بزرگترین مسابقه دومینو در سطح کشوری،  در دو بخش دانش آموزی و دانشجویی برگزار میشود:

با بیش از 70 میلیون ریال جایزه نقدی

در تیمهای حداکثر 4 نفره
تاریخ برگزاری بخش دانش آموزی: 14 و 15 اردیبهشت ماه

زمان ثبت نام: 21 فروردین لغایت 10 اردیبهشت ماه

ثبت نام به دو صورت حضوری و اینترنتی انجام میگیرد:
با مراجعه به وب سایت
domino-autmech.ir

یا مراجعه به آدرس:

تهران- دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) دانشکده مکانیک طبقه صفر دبیرخانه هفتمین دوره مسابقات کشوری دومینو

برای کسب اطلاعات بیشتربه وب سایت دومینو مراجعه کنید: domino-autmech.ir

یا از صفحه اینستاگرام ما دیدن کنید:  domino_aut_mech

من بودن من برای من مهم است.

من بودن من برای من مهم است.

سال ۷۸، سالی بود که پدرم بالاخره قبول کرد که زندگی در ایران حتا کنار کسی که عاشقش بود هیچ شباهتی به تصوراتی که سال ۵۰ وقتی ایران رو ترک کرد برای تحصیل در امریکا نداشت. وقتی سال ۶۹ تصمیم گرفت به ایران برگرده بعد از تقریبا ۲۰ سال، تاریخ ایران براش ثابت مونده بود، تصورش این بود که مردم و استاندارد زندگی مردم که بعد از تغییری که خواست مردم بوده، قطعا بدتر نشده بلکه پیشرفت کرده. با همین تصور به ایران برگشت تا سال ۷۲ من به دنیا بیام.

سال ۸۴ بعد از ۵ سال، تغییر سه مدرسه، من با کارنامه ای هایی که جز ۲۰ به خودشون چیزی ندیده بودن، بالاخره از بدترین دوران زندگیم، که مجبور بودم هر روز یک عده ادم که نه درکی از من داشتن، نه من میخواستم ازشون درکی داشته باشم با خبر قبول شدنم در مرحله یک و دو و مصاحبه ای که تو مدرسه علامه‌حلی ۲ تهران ( توی جایی که از نظر من شباهت به بیابون داشت ) موفق شدم با خیال راحت برم و به ناظمی که وقتی دید دارم به برادرم کمک میکنم تا زیپ شلوارشو که براش سخت بود بالا بکشه رو بالا بکشم و به خاطر این کار من رو توبیخ کرد بگم بچه باز حال به هم زن. ادمی که انگار براش هیچ معنی ای نداشت کمک به دیگران، ادم کثیفی که نمیتونست درک کنه که یه برادر ۹ ساله میتونه به برادر ۷ سالش کمک بکنه.

وارد مدرسه راهنمایی‌ حلی‌۱ شدم. بهم یه ورق با یه عالمه بند هایی که باید قبول میکردم تا بتونم دانشجوی اون مدرسه بشم دادن، تو طبقه‌ی اول، جایی که درست کنار اتاق مدیر بود، میدونستم که چه موافق قوانین باشم، چه نه قطعا امضا خواهم کرد.

۴ سال بعدی، جذابیت خاصی داشت، ریاضی درس قشنگی بود، برای حل تمرین هاش لازم بود فکر کنم و وقتی حل میشدن حس رضایتی برام داشت، حسی که هیچ وقت توی هیچ کدوم از اون سه مدرسه برام معنی نداشت.

مدرسه جایی بود که گویا جدا از باقی کشور بود، جایی بود که توش ازادی بیشتر بود، گویا همه مشکلات در اونجا حل میشد، میتونستی هر جای ساختمون جدید از کیف، لپ تاپتو در بیاری و ازش استفاده کنی، لازم بود فقط نوشابه و ظرف غذات کنارت باشه، کسی نمیپرسید چرا وسط راهرو داری غذا میخوری.

دبیرستان حتا ازادی ها بیشتر بود، المپیادی بودن، حتا بهت این حق رو میداد که سر کلاس های احمقانه ی دینی و تاریخ نری، تمام مدت توی کتابخونه بشینی، اهنگ گوش بدی و سوال حل کنی. یا به شبکه وصل بشی با دوستات و بازی کنی. ولی اون مدت خیلی زود گذشت، جلوی اوردن موبایل گرفته شد، ولی معنیش این نبود که افراد موبایل نیارند، صرفا غیر قانونی شده بود و ما مجبور بودیم قبول کنیم غیر قانونی شده، ولی قبول کردن یک موضوع تفاوت بی اندازه ای با اجرا کردنش داره.

مدرسه ای که با کودکی تمام فکر میکردم، سنگریه که نخواهد شکست، جایی که فکر میکردم جدایی از کشوریه که مجبورم بعد از ساعت ۶ عصر پامو توش بذارم، تبدیل شد به جزیی از اون کشور، حل شد توی تمام زشتی هاش.

میدونستم که قصد ندارم دانشگاهمو توی اون کشور نمیخوام بخونم، مطمین شدم حتا لحظه‌ی دیگه ای از عمرم رو هم نمیخوام درش بگذرونم.

من ادمی بودم که میدونستم برای پیشرفت، برای مفید بودن، نیاز به بیشترین حد از ازادی هارو داشته باشم. من نباید وقتم رو سر تلاش برای رسیدن به ازادی های ابتدایی هر انسانی تلف کنم. ازادی نداشتن برام شبیه بودن در یه قفس بود و من تحمل بودن در یک قفس رو ندارم. حتا با وجود اینکه بعضی محیط های بیرون از اون قفس رو هیچ وقت مایل نیستم ببینم، ولی اینکه قفسی دورم باشه که وجودش نیاز نباشه، عاقلانه نباشه، یا حقی رو از من محروم کنه، منو مجبور می کنه تا برای از بین بردن و پایین کشیدن اون دیوار ها تلاش کنم. و این معنیش این بود که اگر ایران میموندم باید تمام وقتم رو برای پایین کشیدن اون دیوار ها به کار میبردم به جای اینکه بتونم به حدی که میخواستم مفید باشم. و پایین کشیدن اون دیوار ها برای جذاب نبود، لازم بود، برای داشتن ارامش، برای داشتن پایه ای ترین حق هر ادم، ازادی فردی، حق انتخاب.

من ادمی بودم که دوست داشتم، اهنگ گوش بدم، دوست داشتم با خیال راحت راه برم، دوست داشتم با ادمی که دوسش دارم بدون نگرانی زندگی کنم، برام مهم نبود دیگران چی فکر میکنن، برام مهم بود که در زندگیم دخالت نکنن. برام مهم بود که وقتی کارم کیفیت خوبی داره، حقوق قابل توجهی هم بگیرم، دوست داشتم، وقتایی که به خودم تعلق دارن رو همونجوری بگذرونم که دلم میخواد، دلم نمیخواست قانون منو منع کنه از تفریحاتی که هیچ ایرادی درشون نیست، به‌جز مخالفت با گفته های یه پیرمرد ریش سفید خیالی در اسمون. دوست داشتم خودم باشم، و اینکه بخش هایی از من بودن غیر قانونی بود برام حس خفگی ایجاد میکرد.

سخت نیست درک کردن این موضوع که ممنوعیت باعث میشه اون اتفاق به صورت غیر قانونی و خارج از قدرت کنترل و بررسی دولت پیش بره، و اینکه کنترلی روش نیست به مردم صدمه میزنه.

سمینار دانش آموزی علوم و فناوری ابن سینا

امام علی علیه السلام :
لا عمل کا التحقیق . هیچ عملی مانند تحقیق و پژوهش نیست .

سمینار دانش آموزی علوم وفناوری ابن سینا، برنامه ای است که در دو قالب ارائه ودفاع از پژوهش های دانش آموزی و ارائه پوستر پژوهش در 15 رشته شیمی، زیست ، علوم اعصاب ، ریاضی ، علوم رایانه ، فیزیک ، نجوم ، علوم انسانی ، عمران – معماری و شهرسازی ، طراحی صنعتی ، نانو ، هوافضا ، برق و الکترونیک ، مکانیک ، زیست که در روز پنج شنبه 26فروردین 1395 از ساعت 8 صبح الی 17 در دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران برگزار می گردد .
این سمینار توسط دبیرستان علامه حلی 6 تهران وجمعی از منتخبین مدارس سمپاد برگزار می گردد.در این سمینار که دانش آموزان مراکز استعدادهای درخشان سراسرکشور و دانش آموزان پژوهشگر مدارس برتر شرکت دارند، پس از ثبت نام از طریق سایت و ارسال مستندات و اعلام گروه های منتخب در گروه های تخصصی به ارائه ی پژوهش های خود در حضور هیئت داوری می پردازند. داوران پس از ارزیابی و امتیازدهی به پروژه های دانش آموزان گروه های منتخب در هر رشته را که حد نصاب امتیاز را کسب کرده باشند، به عنوان برگزیده در آن رشته اعلام می کنند.

همچنین گروه های دانش آموزی که طرح های خود را در قالب پوستر ارائه کرده اند در حضور هیئت داوری به دفاع از طرح خود می پردازند. منتخبین هر دو بخش در هر رشته در مراسم پایانی معرفی و از آنها تقدیر می شود.در این سمینار به همه دانش آموزان شرکت کننده گواهی حضور در سمینار داده می شود.
این سمینار توسط دبیرستان علامه حلی 6 تهران قطب پژوهش مدارس سمپاد شهر تهران برگزار می گردد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به سایت www.zangepajoohesh.ir مراجعه نمائید.