ماه: مارس 2010

مجهول مرو، باغول مرو / زنهار سفر با قافله كن

الان تعطيلاته ما تو تعطيلاتيم همه چيز خوبه ما چقدر خوشبختيم. ايران 135 روز تطيلي داره. دانشجوها تابستون ، ميان ترم و يك ماه موقع عيد و …؛ دانش آموزان هم  تابستون ، عيد و …

تحقيقات نشون داده كه هر دو هفته تعطيلات چند نمره IQ مي افته. EQ كه ولش هنوز ملت نمي فهمن چي هست كه رشدش بدن. خود دکتر استرنبرگ و شركا 15 سال نيست فهميدن چه برسه توده مردم ايران. تو كتاب نسل X مي گه كه  ايران يكي از غم بادترين جووناس. البته كه جهالت غصه مي ياره ولي حالا ديگه انصافا در اعمال سطحي و خوشي زودگذر هر كاري ( يه طيف كاري از فعاليت هاي سازنده تا غلط اضافه ) اگر بخوان ميشه كرد.

چهل و خورده ای از دانشجو ها تجربه شرابخواري دارند (همون غلط اضافه) موزيك و ترانه ها ماهواره و … به نظر اين كمترين ، جهالت و تعطيلات زياد غم بادي مياره . آمريكا 25 روز تعطيلي رسمي داره. دانشگاه هاشونم به اين ريلكسي و با بيژامه راه راهي نيستن كه هفته دوم سوم اسفند دانشجوهاشون  رو راه بندازن برن ولايت ( يعني اونا قبل از كريسمس از اين سيستم ها نمي بندن ) اگر ده روز تطيلي داشته باشن اين قدر برنامه ريزي شده هست كه بيا و ببين. البته مقايسه اشتباهه و بایست بومي سازي بشه ولي در همين حدشم تابلوعه. فرانسوی ها كه به خوش گذرون بودن مشهورن 40 روز تعطيلي رسمي دارن. اين تو اروپا حداكثره. عذرشونم موجه هست (به علت شهرتشون به خوش گذرونی ). اصلا خوندن در جستجوي زمان از دست رفته چند روز ميخواد؟ حق دارن پس. ولش كن اگر همينجور مثال بزنيم …

در تمام مدت اين تعطيلات موتور ، چرخ و گيربكس ايران لاي باقاليه. به هر روي ايران تو مقادير تعطيلات عالم دومه. احتمال ميدم واسه دانشگاه هاش به صورت غيررسمي اول باشه. بالاخره بايد بين چيزاي خوب خوب كه از كاركردن به دست مي ياد و به شادی گذروندن اوقات و استراحت يكي رو انتخاب كرد. فعلا گزينه دوم انتخابه بنا بر اصل خلايق هرچه لايق!
گزينه دوم جذابه. جذابيت واسه بعد انساني خطرناكه. كشش به جذابيت از روي مِيله؛ ميل براي رسيدن به  لذت. فعاليتهاي التذاذي براي لذت است. اين مقادير تعطيلات هم برای فعاليت هاي التذاذيه  كه واسه بعد عقلاني و انساني آدم خطرناك و سركوب كنندست. بخش اعظم فعاليت ها و توجهات مردم ايران فعاليت هاي التذاذيه. مستند به امار مصرف مواد ارايشي ، عمل دماغ ، مصرف انرژي، مصرف گرايي و تجمل. فراگيري مطالب زرد ، عرفان ، مكاتب دسته چندم خارجي و نوظهور ، شبكه هاي هرمي ، مكاتب موفقيت سه سوتي ، آرامش و خنده و… . در مقابل آمار قليل  مطالعه ، فراگيري توانمندي هاي فردي و اجتماعي ، حل مسئله ، خودسازي ها و خودشناسي ها ، پايين بودن المان هاي فرهنگي ، عدم قدرت قرايتي عميق و درك متعادلي از منابع ديني و …
زياد شد. همه اينا واسه اينكه ما مردم ايران عيب هاي خودمونو نمي بينيم. عادت كرديم به احسنت ، شيره و به به ! همه چيز هم  پاي دولته ؛ از دولته. ريشه همه مشكلات تو دولت و پول نفته ، يا از آسمون حاضر و آماده.

خودانتقادي لازمه پيشرفته. چيزي كه نماينده ها نمي گن. رييس جمهورا نمي گن؛  چون راي از دست مي دن.  چون رسانه هاي بيگانه تو بوق مي كنن. پس بايد تعريف و چاپلوسي مردم رو بکنند . اما عقلانيت لازمه پيشرفته. رسيدن به خود انتقادي خروجي تفكر عقلانيه.

زياد شد.يه تيكه كوچول ديگه مونده آخر هفته ميذارم. تا آن دم ، تطيلات خوش بگذره!

مجله ی اینترنتی

اخیراً درگیر طراحی یک مجله ی اینترنتی هستم، هر چه گشتم استانداردهایی مبنی بر طراحی یک وبگاه با ماهیت مجله ی اینترنتی پیدا نکردم، تصمیم گرفتم تجربیات خودم را در قالب نوشته ای بنویسم، شاید بعدها به درد خورد.

1.امنیت:حرف اول را در مجله های اینترنتی با توجه به بازدید بالا امنیت می زند(در عکس سمت چپ هم، دوستمون رو مشاهده می کنید!)

بازدید بالا یعنی خطر حملات پی در پی، چنین مجله ای باید به شدت تدابیر امنیتی داشته باشد.مخصوصاً در بخش دیدگاه های خود، به همین منظور بهتر است از انواع و اقسام CAPTCHA ها استفاده کنید ضمن اینکه هر چه CAPTCHA بیشتر شود، خواننده بیشتر اذیت می شود.

2.نحوه ی ارائه مطلب:نحوه ی ارائه مطالب در مجلات اینترنتی خیلی مهم است. بیشتر مجلات اینترنتی ایرانی مثل لینکدونی می مانند تا مجله.مثلاً این

برای اینکه خواننده سردرگم نشود، باید بخش های مجله طبقه بندی شده باشند و در صفحه ی اصلی تنها نام مجلات و با  توضیح مختصری بیاید و یا حداکثر عنوان آخرین مطالب و حدود 60 کاراکتر از آخرین مطلب نمایش داده شود.

البته بعضی از مجلات هم ترجیح می دهند که وبلاگ مانند باشند مثل این که خوب بحثی جداست.

(بیشتر…)

من کیستم؟

#1

#3

#4

به نظر شما بنده کدامیک از دوستان

هستم؟لطفاً شماره بگویید (به انحلال سمپاد مربوط نیست انگار !)


#2#5#6

انتقادی بر هوگر 88

بسم الله الرحمن الرحیم

این پست دوست نداشتم الان بنویسم.

1 ماه برای هوگر88 تلاش کردیم و از درس ها جا موندیم و میخوام این چند روزه خودم رو به بچه های دیگه برسونم. در کل اگر جوابتون رو با کمی تاخیر دادم ببخشید. الان حتی وقت تراوین سر زدنم ندارم. این پست هم یکم دیر اپ شد دلیلش هم وابستگی خانواده هوگر به هم بود.

هوگر 88 با تمام خوبی ها و بدی ها به پایان رسید و انتقاداتی حق  و گاه ناحق به کارنامه آن امضا می کرد. تمام اعضای هوگر انتقادات رو قبول دارند؛ اما گاه این انتقادات انچنان ناحق بود  که دیگر این ناراحتی رو نمیشد در داخل نگه داشت و شعله های آتشش کل وجودها رو میسوزاند و بهترین راه انتقال آن  زبان بود. هوگر 88 تمام شد و ما به عنوان بزرگترهای مجموعه باید نواقص رو پیدا کنیم و به 89ها انتقال دهیم. بیشتر نمی نویسم و دوست دارم موضوع رو در نظرات دنبال کنم.

علیرضا ساعی

قائم مقام هوگر 88

آن چه برای سمپاد نوشته شده است – 2

براي سمپاد
داغدار عزيز
جنازه¬اي كه برايش مرثيه مي¬خوانيد در مدتي كوتاه به اين روز در نيامده است. سال ها در بستر بيماري افتاده بود و شما نمي¬ديديد. يا مي¬ديديد و هيچ نمي¬گفتيد. نوشته شما بيشتر شبيه ضجه زدن و مويه كردن يك عزيز از دست داده است تا به قول خودتان يك نوشته با هدف ملي. خاطره هايي كه داغداران از عزيز از دست رفته¬شان به خاطر مي¬آورند همه لطيف و خوشايند اند. در مجلس ختم بدون استثنا همواره متوفي را پدري مهربان، همسري فداكار و رفيقي شفيق مي¬خوانند. پس انتظاري ندارم كه شما هم جز اين بگوئيد. مي¬دانم كه شاعريد و هنرمند و از هنرمند جز لطافت انتظاري نيست. ولي اجازه دهيد كه اين احساسات لطيف و نئوستالژيك را هدف ملي نام ننهيم. شما و دوستانتان هيچ طبيبي را بر بالين اين بيمار محتضر راه نداديد حال بگذاريد يا نگذاريد اين جنازه توسط خيلي ها كالبدشكافي خواهد شد.

توضیح : در این متن به جای اشاره به اسم افراد از صفاتی مثل چاق و ریشو و دراز استفاده شده است که هر کدامشان اشاره به فرد خاصی دارد. این افراد رو بچه های علامه حلی تهران خیلی خوب می شناسند. اگر علاقه مند بودید بدانید ، از یک فارغ التحصیل حلی بپرسید. نوشته فوق را روح اله آقاصالح  ، فارغ التحصيل 1380 علامه حلي تهران و دانشجوي دكتري برنامه ريزي درسي نوشته است.

نو بهار!

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز تو درگل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

سال 1388 هم در حال پايان يافتن است،و سال جديد دو باره دارد به خانه هايمان قدم ميگذارد.البته اين بار رخت بهار بر تن نکرده،احتمالا لباس تابستان را از لباس بهار بيشتر دوست دارد.به هر حال من سال خوشي را آرزومندم.
با پايان يافتن اين سال هم خوب است که خيلي چيزها را فراموش نکنيم.
چه خوب است يادمان باشد که سالها ميگذرند و تمام ميشوند.
يادمان باشد اين نيز بگذرد
يادمان باشد که هرگز زحماتمان را به خاطر اشتباهات کوچک زير پاهايمان له نکنيم.
يادمان باشد از امروز خطايي نکنيم.
يادمان باشد که هرگز آرزوهايمان را فراموش نکنيم.
و يادمان باشد که زندگي هنوز ادامه دارد و زندگي آزاد است.

آرزو ميکنم در پايان اين سال بدي از ميانمان برود.آرزو مينکم در انتهای این سال خانه تکاني دل هم کرده باشيم.
آرزو ميکنم امسال ديگر هنگام خواندن يا مقلب القلوب اشک حسرت روي ديدگانمان جاري نشود؛و من آرزو ميکنم سالي پر از موفقيت را،سالي پر از مهرباني و دوستي را.و آرزو میکنم در سال جدید حال آسمان خوب شود و برایمان هم شعر برف بخواند،هم دوبیتی باران.
سال 1389 مبارک!