گور به گور
گور به گور
نویسنده : ویلیام فاکنر
ترجمه : نجف دریا بندری
نشر : چشمه
تعداد صفحات : 304
وضعیت ِ[nb]یه معادل خوب براش پیدا کنم،عوض می کنم این کلمهَرو[/nb]کتاب : خیلی خوب!
[به نامِ خدا]
× نگاهی اجمالی به قصه :
خب داستان درمورد ِ یک خانواده ی روستاییست،که قصد دارن به وصیت ِ مادرشون عمل کننُ،مادرُ به شهرخودش ببرندُ دفن کنند،
اونطوری که من وقتی رمانُ خوندم،فک کنم این تصمیم مادر برای آزار دادنِ شوهرش،انسی ست. شب قبل از مرگ ادي پل روي رودخانه
به علت طوفان خراب مي شود و مشکلاتي که پيش مي ايد.
داستان توسط 15 راوي بيان ميشه که هر کدام داستان را از دريچه ي ذهنشان تعريف مي کنند.[nb]این واقعا اجمالی بود دیگه. #شرمندهم[/nb]
× خب نظر من :
کتاب ِ فوق العاده جذابیه!
بیشتر جمله های داستان کوتاه هستند،کتاب کلا کتاب پیچیده ایه،که با یک بار خوندن شرط می یندم که متوجه قضایا نمی شین!
همونطور که گفتم داستان از زبان 15 شخصیتُ با نگاه متفاوت نوشته شده! من شخصا نگاه ِاون ورد من با اون همه تکرارُ بیان اون
جمله ها بیشتر از همه دوست داشتم،شاید برای اینکه ساده تر بود.مثل ِ اینجا:
...کش برادرم است!پاي کش شکسته است!کش برادرم است!يا دارل برادرمه!دارل و بردن تيمارستان!برادرم دارله!مادر جوئل اسبه!مادر من ماهيه!و...
× حین ِ خوندن ِ داستان یک حس افسردگی ناشی از تنهایی بهچشم می خوره،نه درد ِ از دست دادن ِ مادر.
وقتی هر شخص داره از زاویهی نگاه ِ خودش داستان رو بیان میکنه،شخصا به خودش فکر میکنه،"یک جورایی مثلِ دنیای امروز ماست.
وقتی داشتم کتابُ میخوندم،حس میکردم تمام ِ کارهایی که بچهها دارند برای مراسم مادرشـان انجام میدن،کاملا تشریفاتیُ برای
اینکه فقط انجام داده باشند،یا فقط برای اجرای درست وظایف به این کارها تن دادند!
هر کدام از افراد خانواده رازي را در دل دارد. و خود برايش مهم تر است.نوع روابط سرد و تنها براي کامل کردن نقشهاشان است و از
ابراز همدلي و محبت هم هر چند اجباري و دل نخواسته دريغ ميکنند.
داستان مشابه روابط انسانها در روزگار ماست با هم. و تنها در پس نقش خود هر چند بي روح و نمايشي کوچک از با هم بودن.):
× یادداشت ِ آقای دریا بندی داخل ِ کتاب و پشت ِ جلد:
...این رمان را فاکنر در 1930-یک سال پس از خشم و هیاهو -نوشته است.خودِ او مدعی بود که نوشتن آن را در ظرف شش هفته
- آن هم باکار شبانه ،پای کوره ی آتش یک نیروگاه محلی - به پایان رسانده و پس از آن هم دستی در آن نبرده است؛ولی ساختمان
داستان و ظرافت پیوند های آنن چنان است که خوانندگان گمان می کند باید بیش از اینها وقت و"عرق ریزی روح" صرف پرورندان آن
شده باشد. درهر حال ، این رمان را بسیاری از منتقدان ساده ترین و در عین حال کامل ترین رمان فاکنر می دانند. برخی حتی آن را
شاهکار او می دانند.آنچه مسلم است،این رمان همیشه مدخل خوبی به دنیای شگفتو پرآشوب داستان های فاکنر به شمار رفته
است؛اگرچه در مورد همین رمان هم باید گفت که سادگی آن تاحدّی فریبنده است و دقایق و ظرایف آن غالبا در نگاه اول آشکار
نمی شود.
...[nb]دیگه واقعا خسته شدم،کاملش می کنم،فردا![/nb]