• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بدترین استرس!

reyhane.kh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
1,986
نام مرکز سمپاد
دیبرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
برنز المپیاد نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
دانشگاه شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : بدترین استرس !

تا الان ؛

اولین امتحانم بود تو سمپاد.:))..یعنی میخواستم امتحان تیزهوشان بدم انقد نترسیدم:))

امتحان ریاضی بود..بعد فک کنم آخرم از شدتِ استرس یه سوالو ج دادم فقط..حیلی بد بود X_X
 

Noo$hin

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
2,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : بدترین استرس !

در کلاس پنجم گروه های 5،6نفری بودیم و هر هفته یکی سرگروه می شد که تکالیف زیر گروهی هایش رو ببینه و معلم هم تکالیف سرگروه هارو می دید.
یه هفته که م.ح سرگروهمون بود و داشت تکالیفمونو می دید که من و دوست صمیمی م.ح دیدیم که م.ح تکلیفش رو برای چک کردن رو میز خانوم نذاشته پس با یک نقشه تصمیم گرفتیم دفترش رو بذاریم رو میز خانوم.
بله...در فاصله ی پنج قدمی تا مقصد یه بار پام پیچ خورد،یه بار دفتره افتاد و ...
اما بالاخره عملیات به خوبی انجام شد.[ من: :D دوست م.ح : :| و م.ح : :O ]

بله ... اما شب مادر م.حبه خونمون زنگ زد و گفت:"کی دفتر دختر عزیزمو یواشکی برداشته گذاشته رو میز خانوم؟؟؟البته من از این ناراحت نیستم . از این نارا حتم که دفتر دخترم افتاده رو زمین." L-: L-: L-:
من: :-?
او: :-w
من:"نمی دونم..." :-ss
او:"پس من فردا میام مدرسه با معلمتون حرف دارم." (<
من:"باشه..." :(

وقتی به مامانم گفتم ،گفت:"طلایی که پاکه چه منتش به خاکه؟؟؟خوب کردی که گفتی که بیاد." <D=
البته من به مامانم نگفته بودم که چی تو مدرسه پیش اومده بود. :-<

خلاصه کل شب رو از استرس نخوابیدم. :-ss :-ss :-ss :-s :-s :-s [-o< [-o< [-o<

و فردا صبح تو مدرسه هر بار که در باز می شد یا معلممون می رفت بیرون می مردم و زنده می شدم.

اما آخر هیچ خبری نشد. X-( L-: ;)) :| [-o< B-)
 

parmiiida

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
9,442
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
رادیولوژی^-^
پاسخ : بدترین استرس !

جدیدا بدترین استرسمو موقعی داشتم که باید از جلوی ستادای انتخاباتی رد میشدم :-s اصن در عذاب بودم که چطور ردشم که با این کاغذ ماغذاشون خفم نکنن :D
 
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,238
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : بدترین استرس !

هیچی استرس شب کنکور نمیشه :D

از استرس خوابت نمیبره، از اینکه خوابت نمیبره استرس میگیری، این چرخه ادامه دارد :D
 

areh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
975
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
دانشگاه علوم و فنون هوايي ستاري تهران
رشته دانشگاه
مهندسي تعمير و نگهداري هواپيما
پاسخ : بدترین استرس !

من اصلا یه آدمه بی خیال هستم و همیشه همه ی کارهام رو از روی ارامش انجام میدم برا همین تا حالا کم نشده وقتهایی که دیر رفتم مدرسه :)) :D

ولی

یادمه همیشه از توی راهنمایی که تو سمپاد بودم و دبیر زیست از بقیه جدا بود تا اول دبیرستان که زیست داشتیم از پرسش های شفاهی زیست می ترسیدم اما همیشه هم بلد بودم ولی یک استرس وحشتناک داشتم از اونا که قلبت داره از دهنت میاد بیرون

خدا رو شکر می کنم که دیگه از دستش در رفتم . [-o< [-o< [-o<
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : بدترین استرس !

بدترن استرسم چند روز پیش مال امتحان ریاضی بود :|
وقت امتحان داشت تموم میشد و من چند تا سوال بالای یک نمره رو جواب نداده بودم... :|
از شدت استرس عرق کرده بودم و میلرزیدم :-<
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : بدترین استرس !

خداییش بدترین استرس موقع گرفتن کارنامه هست دیگه! :D
 

sara.my

کاربر فعال
ارسال‌ها
40
امتیاز
45
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سنندج
شهر
سنندج
پاسخ : بدترین استرس !

من خيلي كم استرس دارم هميشه
تنها كسي هم كه واسه امتحان استرس نداره منم
فقط بعضي وقتا كه مجري ميشم استرسم خعلي بالا ميره :-&
 

@rmina@

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
1,132
نام مرکز سمپاد
Frz 2
شهر
شيراز
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشكي شيراز
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : بدترین استرس !

وای یه بار با معلم اجتماعیم بد جور دعوام شد. البته اون با من دعواش شد. قصیه از اسن قراره که یه روز یه کار گروهی بهمون داد که انجام بدیم و بعدشم از کلاس رفت بیرون. آقا منم زود تر از بقیه انجامش دادم. بعد دیدم کلی وقت دارم نشستم مشقای کلاس زبانم رو نوشتم. یه دفه معلمه اومد تو کلاس مثل چی پرید به من و کتابمو هم ازم گرفت. خلاصه بدجور گریم انداخت طوری که خون دماغ شدم . میگفت بابات باید بیاد مدرسه. منم اصلا درک نمی کردم که این یه دفه چش شد. همه هم به من حق میدادن. حتی معاونمون. خدا از این معلما نصیب دشمنتونم نکنه :-/ :-sso
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
884
امتیاز
4,434
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : بدترین استرس !

امتحان ریاضی ترم دوم با کلی استرس #-o
 

yn24

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
24
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهید بهشتی
شهر
ایلام
پاسخ : بدترین استرس !

کلاً آدمی هستم که وقتی استرس داشته باشم سوتی می دم . چند سال پیش معلم پرورشیمون یک روز قبل مسابقات اذان یقه منو گرفت به زور بهم گفت باید بری مسابقه . منم که شوکه شده بودم گفتم چرا من ؟! گفت مشکلی داری ؟ از ترس گفتم نه . رفتم مسابقه چنان استرسی داشتم که عضلاتم می لرزید و عرق کرده بودم . یه وضعی بود بیا و ببین . داشتم اذان می گفتم که صدام لرزید و خیلی خیلی عذر می خوام صدام مثل یک گوسفند شده بود :-s خیلی خجالت کشیدم . همه حضار خندشون رو کنترل می کردن . :)) و عاقبت استرسم آبروریزی بود . :-"
 

iran1372

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
390
امتیاز
813
نام مرکز سمپاد
...........
شهر
ساری
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : بدترین استرس !

من کلا برای امتحانا استرس دارم.البته استرسم فقط برای امتحانا نیست کلا برا هرکاری استرس دارم.ولی استرسی که چند روز پیش وقتی قرار بود برگه های امتحانو سفید بدیم داشتم از همیشه بیشتر بود.چون کلاسای دیگه کلی استرس وارد میکردن که بعضی بد جنسایی هستن که سفید ندن و من اونجا ضایع میشم ولی خدارو شکر هممون سفید دادیم.البته من لوله های خودکارو درآوردم ولی بازم استرس داشتم.توی کلاس بعدی با همین روش ما نصف بچه ها خودکار اضافه با خودشون آورده بودن
 

قاصدک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
539
امتیاز
3,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیهق
پاسخ : بدترین استرس !

بدترین استرسمُ نمی تونم اینجا تعریف کنم ... اما همینقد میگم که نمی دونستم یه اتفاقی افتاده یا نیفتاده که اگه افتاده بود کُلا از هستی ساقط می شدم ! انقدر استرس داشتم که رفتم پیش مامانم ، هیچی هم نمی تونستم بهش بگم ، فقط گفتم مامان چیکار کنم ؟! و زدم زیر گریه :|
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
روزی که بجای تمام کلاسام فیلم دیده بودم و با کلیک روی نوار گوگل همه چیم لو میرفت، بابام لپ تاپمو قرض گرفت...
 
بالا