پاسخ : رویکرد های روانشناسی
خب با تشکر از مدیر انجمن

موافقم
رویکرد زیست شناختی:
این رویکرد سعی میکنه از طریق علم زیست شناسی به تبیین روانی بپردازه و اطلاعات بدسه بیاره.
رویکرد روانکاوی:
نظریه روانکاوی (یعنی همون نظریه فروید و روش درمانش) در تبیین تحول انسان به نقش تعامل غریزی ذاتی و تجربه های
دوران کودکی تاکید داره.
رویکرد رفتاری:
پیش فرض این رویکرد بر اینه که تمام رفتار علی ما اکتسابیه، ولی به دنیا میایم مثل یک لوح سفید و اینا هستیم

و تجربه و تعامل با محیط، ما را میسازه.
رویکرد شناختی:
این رویکرد عقیده دارهدکه ذهن انسان شبیه یه رایانه س که دربرگیرنده فرآیندهایی مثل درون داد، ذخیره سازی و یادآوری داده هاس.
فرض بر اینه که یه نظام پردازش اطلاعاتی وجود داره که اطلاعات رو تغییر میده یا انتقال میده.
اگر فرش کنیم روانشناسی یه علم تجربیه، یکی از مشکلات این روانشناسا چیزهایی مثل همین درون داد، برون داد، ذخیره سازی و یادآوریه
که قاب مشاهده نیست، برای همین از مدل رایانه استفاده شده و ما مغز رو به رایانه ای تشبیه میکنیم که دیگه نیازی نیست بدونیم
توش چه کارایی انجام میشه و فقط میدونیم نتیجش چیه.
رویکرد انسان گزا:
این رویکرد بین دو رویکردی قرار داره که یکیش میگه انسان فقط تحت تاثیر محیطه و یکیش انسان رو فقط تحت تاثیر غرایز میدونه.
ابراهام مازلو این رویکرد رو یه نیروی سوم در روانشناسی نامگذاری میکنه.
میگه انسان یه فرد آزاد و دارای استعداده که میتونه رشد کنه و ... .
فرض این رویکرد اینه مه هر کسی مسئئول کارای خودشه.
و در کل این رویکرد به همه چیز به طور درونی نگاه میکنه. مثلا بقیه رویکردا به «تجربه» با دید بیرونی نگاه میکنن اما رویکرد انسان گرا، با دید درونی.
خب حالا دیگه بحث کنین
