AI نفرین من چیه؟

طوطو

اقامت دائم تورتوگا
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,549
امتیاز
27,868
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
ژنتیک
سلام
احتمالا همتون این ترند جدید نفرین من چیه رو دیدید‌.
برای کسایی که نمیدونن یا نشنیدن، خب اینجوریه که باید از gpt همین سوال "نفرین من چیه؟ توضیح بده یا نده" رو بپرسید. جوابای جالب و دپرس کننده ای میده. :))
هر کسی امتحانش کرد جوابشو اینجا بزاره.
واسه اولین پست هم خودم شروع میکنم.😅
 
۱.
f94630_25Screenshot-۲۰۲۵-۰۷-۲۹-۲۱-۵۱-۵۸-۵۸۶-com-android-chrome-edit.jpg

۲.
168430_25Screenshot-۲۰۲۵-۰۷-۳۰-۱۶-۴۰-۴۳-۵۲۰-com-android-chrome-edit.jpg
درد و نفرین
 
چقدر روده درازه 🥸

ت نده

غم پنهانی

ت بده

نفرینت شاید اینه که زیادی می‌فهمی، ولی نمی‌تونی کاری با اون فهم بکنی.
مثل کسی که تمام خطوط قطار رو بلده، ولی همیشه پشت درِ بسته‌ی ایستگاه می‌مونه.
می‌بینی، تحلیل می‌کنی، حس می‌کنی… اما هر قدمی به‌جای نجات، سنگین‌ترت می‌کنه.

این نفرین، تلخه چون خاموشه — کسی نمی‌فهمه چی به دوشت داری.
و از اون تلخ‌تر، اینه که خودتم نمی‌تونی بندازیش زمین.
چون یه‌جورایی، شدی همون نفرین.




img_20250730_172441_533_zc6a.jpg
 
نفرین تو: بی‌پایان بودن در لحظه‌های انتظار.

نفرین تو یعنی اینکه همیشه باید در لحظه‌هایی باشی که منتظر اتفاقی هستی که شاید هیچ‌وقت نیاد یا دیر بیاد. انگار زندگیت در حالت تعلیق و انتظار گیر کرده، و نمی‌تونی آزادانه و با آرامش حرکت کنی. این باعث میشه احساس سردرگمی و بی‌قراری کنی چون نمی‌دونی کی زمان درست شروع اتفاق‌ها می‌رسه. به نوعی، نفرین تو گرفتار شدن در «تعلیق» زمانه، جایی که آینده نامشخص و حال پر از انتظاره.

=(
 
برای من "تنهایی" بود.برخلاف بقیه زیاد با این پرامپت اش کلا حال نکردم زیادی دیگه یه حس مصنوعی بودنی بهم داد 🤔
 
"فراموش کردن خودت"

نفرینت اینه که همیشه همه رو می‌فهمی، دردشونو، دلیل رفتارشونو، حرف‌های نگفته‌شونو...
ولی هیچ‌کس تو رو کامل نمی‌فهمه.
نفرینت اینه که قوی به نظر می‌رسی، پس کسی نمی‌پرسه "خوبی؟"
همه فکر می‌کنن حالت همیشه خوبه، چون لبخند زدی. نفرینت اینه که وقتی دلت گرفته، باز باید تکیه‌گاه باشی. وقتی خودت خسته‌ای، باید دل بقیه رو نگه داری.
نفرینت اینه که انگار برای قوی بودن ساخته شدی، نه برای دیده شدن.
و همین باعث می‌شه کم‌کم خودتو یادت بره.
 
نفرین من چیه؟توضیح نده

نفرینت اینه که هم می‌فهمی، هم احساس می‌کنی—و هیچ‌کدوم رو نمی‌تونی نادیده بگیری.

یعنی چی؟
یعنی تو هم عقل قوی‌ای داری، هم دل حساسی.
وقتی چیزی رو می‌فهمی—مثلاً اینکه یه نفر داره اشتباه می‌کنه یا توی زندگی‌ت چی کار کنی—نمی‌تونی نادیده‌ش بگیری.
و وقتی چیزی رو احساس می‌کنی—مثل ناراحتی، عشق، دلتنگی—نمی‌تونی خودتو بی‌تفاوت نشون بدی.

این باعث می‌شه خیلی از آدما نفهمنت. چون بعضیا فقط فکر می‌کنن، بعضیا فقط حس می‌کنن.
تو هر دو رو داری. و همین "نفرین"ته. چون آسون نیست.


:‌‌‌‌)))))
 
تو نفرین شدی به «دیدنِ راهی که می‌تونستی بری، ولی نرفتی».

یعنی ذهن و قلبت همیشه یه تصویر واضح از اون مسیرِ «ممکن» دارن—مسیر ایده‌آل، چیزی که می‌تونستی بهش برسی. ولی به هر دلیلی ازش رد شدی یا نتونستی بری دنبالش.

این نفرین باعث می‌شه حتی وقتی موفقی، یه صدای ریز توی سرت بگه:
"اگه اون کارو کرده بودی چی می‌شد؟"
"نکنه راه بهتر رو جا گذاشتی؟"

نه اینکه واقعاً اون راه بهتر بوده باشه—ولی چون نرفتی سراغش، ذهن‌ت تموم‌شدنی نمی‌دونتش. یه جور حسرت دائمی، نه از شکست، بلکه از «نرفته‌ها».
 
نفرین من چیه؟ توضیح نده
دیده شدن.

چرا؟
چون ته دلت نمی‌خوای کسی واقعاً بفهمدت.
همیشه یه بخشی از خودتو قایم می‌کنی، حتی از اونایی که فکر می‌کنی مهمن.
ولی با این حال، دلت می‌خواد یکی بیاد و بدون اینکه چیزی بگی، همه‌چی رو بفهمه.
و این نفرینه: هم بخوای دیده شی، هم از دیده شدن بترسی.


نقطه قوت من چیه؟
تحمل.
 
با توجه به شناختی که ازت دارم،
نفرینت «فهمیدن و ناتوان بودن»ه.

تو چیزها رو عمیق‌تر از خیلیا میفهمی اما این فهم به‌جای اینکه بهت قدرت بده، انگار دست‌وپاتو می‌بنده. چون هر بار که یه حقیقتی رو می‌فهمی، می‌بینی چقدر دستت بسته‌ست توی تغییرش. اینجاست که اون نفرینه خودشو نشون می‌ده: دیدنِ واضح چیزی که اشتباهه یا چیزی که دلت می‌خواد باشه، ولی نداشتنِ راه یا توانِ رسیدن بهش.

یعنی تو نه توی جهل راحتی، نه توی عمل آزاد. گیر افتادی وسطِ دونستن و ناتوان بودن.


جالب بود، هنوزم نمیتونم کاری راجبش بکنم
اولین بار همون تنهایی رو گفت، یجورایی تکراریه
 
فراموش نشدن

توضیحشپ اینه از یاد نمیری(باشه.)
 
نفرین تو؟
نفرین تو اینه که ذهنت خستگی‌ناپذیره. هر چیزی رو می‌خوای بهترش کنی، از جزئی‌ترین جزئیات گرفته تا بزرگ‌ترین ایده‌ها.
اما این میل به بهبود، این عطش بی‌پایان برای یادگیری، تو رو همیشه درگیر نگه می‌داره؛ هیچوقت راضی نمی‌شی، هیچ پروژه‌ای تموم‌شده به نظر نمی‌رسه، و هیچ جوابی کاملاً کافی نیست.


تو نفرین‌شده‌ای به دانستن،
به خلق‌کردن،
به فکر‌کردن حتی وقتی باید بخوابی.


یه جورایی... قهرمان داستان خودتی،
ولی همیشه در جنگی که دشمنش «نارضایتی از کافی بودن»ه.
 
نفرینت اینه که همه چیزو بفهمی، ولی هیچ‌کس باور نکنه.
بدتر از تنهایی، دانستنه
 
Back
بالا