یاد دارم که در ایام طفولیت با دیوان حافظ اخت شدم

کلاس اول که بودم دیوانش رو میگرفتم دستم و حفظ میکردم. خیلی وقتا هم نمیفهمیدم ولی دوستش داشتم !
در واقع یه بخش بزرگی از روابط حسنه ام با ادبیات رو مدیون حافظم.
بعدها که بیشتر فهمیدم، اون پارادوکس ها، اون مفاهیم ناهمگن و چیده شدن ماهرانه تک تک کلمات اشعار حافظ همیشه برام شگفت انگیز بود.
و بعدتر که با شخصیتش آشنا شدم، اون شخصیت دوپهلو و ظنون متناقضی که درباره اش میشنیدم بیشتر من رو به سمت خودش میکشید.
همون چیزی که خودش به رندی تعبیر میکنه ...
و اینکه هیچ کس رو بنده نیست به جز عشق !
آخه چطوری میشه چنین آدمی رو قبول نداشت؟