کتابشو بخونیم یا سریالشو یا جفتشو؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ili
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

ili

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
626
امتیاز
9,737
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
هدف این تاپیک مشخصه!
واسه خودم چنتا سوال ایجاد شد
اول از همه واسه‌خودم:
سیزده دلیل برای این که من‌سریالشو دیدم کتابش می ارزه بخونم؟
هری پاتر فیلماشو دیدم کتاباشو حتما باید بخونم(خیلی فن‌نیستم ولی این باشه اینجا واسه بچه هایی که قصد دارن)
شارپ‌‌ آبجکت سریال یا کتاب؟
 
در مورد شارپ ابجکت ، به نظرم کتاب درگیری ذهنی بیشتری ایجاد میکنه ، از نظر روانی و داستانی . اما اگه وقت زیادی برای خوندن نداری سریال انتخاب بهتریه ، سریال حس تاریک بیشتری میده مخصوصا با موسیقی زمینه. با خوندن کتاب توجهم بیشتر به شخصیت ها بود اما توی سریال درگیر فضا شدم. ولی بازم انتخابم کتابه ، طوری که کتاب شخصیتارو تعریف میکنه توی سریالش ندیدم
 
جین ایر
حتما رمانش رو بخونید
و بعد فیلمش رو ببینید، خیلی میچسبه
 
در مورد شارپ ابجکت ، به نظرم کتاب درگیری ذهنی بیشتری ایجاد میکنه ، از نظر روانی و داستانی . اما اگه وقت زیادی برای خوندن نداری سریال انتخاب بهتریه ، سریال حس تاریک بیشتری میده مخصوصا با موسیقی زمینه. با خوندن کتاب توجهم بیشتر به شخصیت ها بود اما توی سریال درگیر فضا شدم. ولی بازم انتخابم کتابه ، طوری که کتاب شخصیتارو تعریف میکنه توی سریالش ندیدم
سریال شارپ آبجکت منو از کتاب کلا ناامید کرد. حتی سرچ هم کنید توی ژانرش زده "سریال آبکی" (اصلا همچین ژانری داریم؟)
شارپ آبجکت خیلی خیلی عمیق تر از یه جناییه
 
هدف این تاپیک مشخصه!
واسه خودم چنتا سوال ایجاد شد
اول از همه واسه‌خودم:
سیزده دلیل برای این که من‌سریالشو دیدم کتابش می ارزه بخونم؟
هری پاتر فیلماشو دیدم کتاباشو حتما باید بخونم(خیلی فن‌نیستم ولی این باشه اینجا واسه بچه هایی که قصد دارن)
شارپ‌‌ آبجکت سریال یا کتاب؟
فیلمای هری پاتر رو از ذهنت پاک کن و از کتاباش لذت ببر.
 
Interview with the vampire

کتابش رو بخونید، فیلمش رو حتما ببینید
ولی هرگز
هرگز
هرگز
طرف سریالش نرید
مگر این که بخواید خودتون رو تنبیه کنید مثلا بگید اگه پنج صبح ورزش نکنم باید یه اپیزود ببینم. قول میدم چهار صبح نیم ساعت پلانک برید ولی اینو نبینید.
 
سریال شارپ آبجکت منو از کتاب کلا ناامید کرد. حتی سرچ هم کنید توی ژانرش زده "سریال آبکی" (اصلا همچین ژانری داریم؟)
شارپ آبجکت خیلی خیلی عمیق تر از یه جناییه
فکر میکردم ژانرش درام روانشناختی ، معماییه.
من تو ژانر آبکی یا صابونیم سریال دیدم ، ولی شارپ آبجکت به هیچ عنوان تو این فضاها نیست🙁
فوق العاده درام و دارکه
 
طرف سریالش نرید
اقا سر این دلیل بیارید
من‌می خونم‌یک‌سری نقد هارو این شکلین که نه ببین این نتفلیکس اومد چی چی یارو رو سیاه پوست کرد فلان ما مخالفیم
=)))
مگه‌ مسخره‌ست‌اخه؟‌ نقد هم می‌کنن باید نقد سر داستان‌و گرافیک باشه نه سر سیاه / سفیدی
راستی داستان اینترویو ویث ومپایر رو باید زبون‌انگلیسی بخونی ها
 
اقا سر این دلیل بیارید
من‌می خونم‌یک‌سری نقد هارو این شکلین که نه ببین این نتفلیکس اومد چی چی یارو رو سیاه پوست کرد فلان ما مخالفیم
=)))
مگه‌ مسخره‌ست‌اخه؟‌ نقد هم می‌کنن باید نقد سر داستان‌و گرافیک باشه نه سر سیاه / سفیدی
راستی داستان اینترویو ویث ومپایر رو باید زبون‌انگلیسی بخونی ها
خب بذار برات توضیح بدم. اول بگم که من معنولا از این مدل سریالا نمیبینم اینو به خاطر اسمش شروع کردم و گریه کردم

**خطر لو رفتن داستان**

داستان اصلی این فیلم که در فیلم و کتابش هست، راجع به مردی به اسم لویی هست که توسط فردی به نام لستات به خون‌آشام تبدیل می‌شه. لویی مدتی بعد از تبدیل شدنش تصمیم می‌گیره لستات رو ترک کنه. لستات برای اینکه لویی رو ماندگار کنه، یه دختربچه رو( که لویی کشته بوده و بخاطرش خیلی احساس گناه میکرده) تبدیل به خون اشام میکنه و لویی رو تهدید میکنه تا به خاطر اون دختر بمونه. جسم اون دختر دوازده ساله میمونه ولی روحش بزرگ می‌شه. سی و چند سال بعد، دختره عاشق لویی می‌شه و به خاطرش لستات رو میکشه(هرچند واقعا لستات نمیمیره) تا بتونن با هم فرار کنن و با هم باشن. بعد یه مدتی هیچ چیز خوب پیش نمی‌ره و دختره به طرز وحشیانه ای به قتل می‌رسه بعد از کلی فراز و نشیب عاشقانه و تقریبا هنری.
چرا لستات اصرار داشت لویی پیشش بمونه؟ چون خون آشام ها در زمانی که تبدیل میشن گیر میکنن. اونا نمیتونن با پیشرفت دنیا کنار بیان و بعد از چند قرن میرن توی یه دخمه ای جایی و واسه خودشون میپوسن چون دیکه هیچ تعلقی به دنیا ندارن. برای همین بعضیاشون مثل لستات، مرتب کسانی رو تبدیل میکنن تا به واسطه همنشینی با اون فرد، به دنیای جدید متصل بشن. لستات وقتی لویی رو تبدیل میکنه میفهمه لویی یه توانایی خاص داره؛ همون طور که لستات میتونه فکر ادنا رو بخونه، لویی میتونه با پیشرفت دنیا جلو بره-این گنج واقعی برای یه خون‌آشامه، جاودانگی حقیقی. برای همین لستات از همه مدل گروکشی استفاده می‌کنه تا لویی رو کنار خودش نگه داره و تا پایان داستان هم حتی ادامه میده و هرگز تسلیم نمی‌شه چون نمیخواد یه گوشه بپوسه.

حالا اینو تا اینجا داشته باش.
سریال چیکار کرده؟
توی سریال، لویی و لستات یه زوج همجنسگرا هستن. داستان سریال دو قرن به سمت زمان حال اومده تا بازیگر لویی بتونه همزمان سیاه پوست و ثروتمند و صاحب یه قمارخونه بزرگ باشه. جالب اینجاست که لویی اصلی فیلم و کتاب اصلا یه برده‌دار بزرگه و اولین قتلش هم یه برده‌ست و برده‌هاش فکر میکنن اون شیطانه و تصمیم میگیرن آتیشش بزنن که توی یه صحنه حقیقتا تاثیر گذار با جسد اون دختر سیاه پوست میره جلوی مشعلها می‌ایسته و داد میزنه:
"Hear me now? YES, Your master is the DEVIL!"
لویی داستان اصلی به خاطر از دست دادن خانواده‌ش افسرده ست و طلب مرگ می‌کنه و برای همین لستات میره سراغش. اینجا لویی یه خانواده داره که هرکدوم یه داستان چپل‌چلاقی دارن، و لستات لویی رو از سر تمایلاتش-و بعدها ظاهرا عشق- تبدیل می‌کنه.
تمرکز داستان از روی بعد انسانی و جمع اضداد، که توی فیلم و کتاب خیلی زیبا بیان شده، می‌ره روی یه عاشقانه نسبتا تینیجری که مثلا لستات بایسکشواله و لویی خوشش نمیاد که اون با یه خانمی هم هست پس لویی برای انتقام میره با یه پسری و... تهوع آور. یعنی اگر شما با LGBT هم اوکی باشی داستان فوق بی‌معنیه و اصلا رمانتیک نیست.
توی فیلم و کتاب، حتی صحنه‌های اروتیک با لایه‌ای از حس گناه و وحشت لویی از خودش پوشیده می‌شن؛ یعنی ساخته نشده‌ن که صرفا وجود داشته باشن یا فروش فیلم و کتاب رو بالا ببرن؛ حامل یه مفهوم عمیق‌ترن. سریال صحنه‌های اروتیک رو فقط برای فانش نمایش می‌ده. بی‌دلیل. همینجور رندوم توی یه صحنه عادی هم یه عده اون پشت مشغولن. نصف فصل اول کلنجار لویی با گرایش جنسیش رو دنبال می‌کنه که به طرز فجیعی آزاردهنده ست-دخترهایی که لویی سعی میکنه سرش رو به اونا گرم کنه و لستات یکی یکی می‌کشدشون. لویی با اینکه میدونه لستات اونا رو کشته یهو زارت! عاشق لستات میشه. میگن حتی اگه با LGBT اوکی باشی داستان بی‌معنیه.
توی کتاب و داستان لویی جواب سوالهاش رو پیش یه خون اشام پیر پیدا میکنه ک یه رابطه مریدی شکل میگیره. من سریال رو تا اخر ندیدم ولی اسم اون کاراکتر پیر رو یه خون اشام عرب به ارث برده که تصادفا مسلمانه و صحنه های نماز خوندنش هم به کرات هست و تصادفا پارتنر لویی هم هست.

یعنی کثافت از در و دیوار داستان میزنه بیرون و خیانت کاملی هم به کتابه. کتاب یه اثر هنریه و فیلم هم -با برد پیت و تام کروز و کریستین دانست- ترکونده، ولی سریاله حقیقتا گند زده بهش.
 
  • لایک
امتیازات: Raha~
All the bright places
کتابش رو بخونید (با نام ترجمه‌شده جایی که عاشق بودیم)، عاشقانه تراژدی خیلی قشنگی هست ولی اصلا فیلمش رو نبینید
فیلم‌نامه و بازی‌ها خیلی بده؛ حتی با وجود ال فانینگ هم قابل تحمل نیست.
 
اگر ارباب حلقه ها رو نخوندید و ندیدید، اول فیلم‌هاش رو ببینید. از هابیت شروع کنید تا اخر ارباب حلقه ها. بعد کتاب هابیت رو بخونید. بعد کتابهای ارباب حلقه‌ها. بعد کتاب سیلماریلیون رو بخونید(کاملش ر بخونید و اگر بعضی روایتها مثل برن و لوتین رو نداشت، جداگانه اونا رو بخونید) بعد سریال حلقه‌های قدرت رو ببینید. ترتیب درست اینه.
 
هدف این تاپیک مشخصه!
واسه خودم چنتا سوال ایجاد شد
اول از همه واسه‌خودم:
سیزده دلیل برای این که من‌سریالشو دیدم کتابش می ارزه بخونم؟
هری پاتر فیلماشو دیدم کتاباشو حتما باید بخونم(خیلی فن‌نیستم ولی این باشه اینجا واسه بچه هایی که قصد دارن)
شارپ‌‌ آبجکت سریال یا کتاب؟
سلام
به نظرم اشتباه بزرگی کردی اول فیلمای هری پاتر رو دیدی بعد میخوای کتابشو بخونی

من خودم اول کتاب هاشون کامل تموم کردم بعد شروع کردم دیدن فیلمش

علتشم اینه هری پاتر خارج دنیای انتزاعی ماست یسری مفهوم داره که شاید شاید اون تصویر سازی خودت ازش خیلی قشنگ تر از تصویر سازی فیلمش باشه یا بالاخره برای ساخت فیلم تو بازیگران و صحنه ها محدودیت هست ولی ذهن تو محدودیتی در خودش نداره!
 
ومپایر دایریز رو، کتاباش رو مستقل بخونید و سریال رو هم جداگونه ببینید. اگه از سریال خوشتون نیومد احتمال اینکه کتاب رو بپسندید بیشتره چون جدی تر و بزرگسالانه تره-مثلا توی سریال یه مرد دویست ساله چون دبیرستان میره رفتار تینیجری داره ولی توی کتاب طرف حقیقتا مثل یک نجیب زاده قرن شونزدهم رفتار میکنه.
 
راستی داستان اینترویو ویث ومپایر رو باید زبون‌انگلیسی بخونی
من خودم ترجمه‌ش کردم. اگه لپ تاپم درست شد بعد کنکور ترجمه‌ش رو میذارم همینجا. اگرم نشد شاید نشستم دوباره ترجمه‌ش کردم. خیلی حجیم نیست.

پی‌نوشت: این سیاه پوست کردنای نت فلیکس اغلب قابل چشم پوشیه، ولی اینجا داستان و مفاهیم کاملا به خاطر این تغییر دگرگون می‌شن و گند میخوره تو داستان.
 
خب بذار برات توضیح بدم. اول بگم که من معنولا از این مدل سریالا نمیبینم اینو به خاطر اسمش شروع کردم و گریه کردم

**خطر لو رفتن داستان**

داستان اصلی این فیلم که در فیلم و کتابش هست، راجع به مردی به اسم لویی هست که توسط فردی به نام لستات به خون‌آشام تبدیل می‌شه. لویی مدتی بعد از تبدیل شدنش تصمیم می‌گیره لستات رو ترک کنه. لستات برای اینکه لویی رو ماندگار کنه، یه دختربچه رو( که لویی کشته بوده و بخاطرش خیلی احساس گناه میکرده) تبدیل به خون اشام میکنه و لویی رو تهدید میکنه تا به خاطر اون دختر بمونه. جسم اون دختر دوازده ساله میمونه ولی روحش بزرگ می‌شه. سی و چند سال بعد، دختره عاشق لویی می‌شه و به خاطرش لستات رو میکشه(هرچند واقعا لستات نمیمیره) تا بتونن با هم فرار کنن و با هم باشن. بعد یه مدتی هیچ چیز خوب پیش نمی‌ره و دختره به طرز وحشیانه ای به قتل می‌رسه بعد از کلی فراز و نشیب عاشقانه و تقریبا هنری.
چرا لستات اصرار داشت لویی پیشش بمونه؟ چون خون آشام ها در زمانی که تبدیل میشن گیر میکنن. اونا نمیتونن با پیشرفت دنیا کنار بیان و بعد از چند قرن میرن توی یه دخمه ای جایی و واسه خودشون میپوسن چون دیکه هیچ تعلقی به دنیا ندارن. برای همین بعضیاشون مثل لستات، مرتب کسانی رو تبدیل میکنن تا به واسطه همنشینی با اون فرد، به دنیای جدید متصل بشن. لستات وقتی لویی رو تبدیل میکنه میفهمه لویی یه توانایی خاص داره؛ همون طور که لستات میتونه فکر ادنا رو بخونه، لویی میتونه با پیشرفت دنیا جلو بره-این گنج واقعی برای یه خون‌آشامه، جاودانگی حقیقی. برای همین لستات از همه مدل گروکشی استفاده می‌کنه تا لویی رو کنار خودش نگه داره و تا پایان داستان هم حتی ادامه میده و هرگز تسلیم نمی‌شه چون نمیخواد یه گوشه بپوسه.

حالا اینو تا اینجا داشته باش.
سریال چیکار کرده؟
توی سریال، لویی و لستات یه زوج همجنسگرا هستن. داستان سریال دو قرن به سمت زمان حال اومده تا بازیگر لویی بتونه همزمان سیاه پوست و ثروتمند و صاحب یه قمارخونه بزرگ باشه. جالب اینجاست که لویی اصلی فیلم و کتاب اصلا یه برده‌دار بزرگه و اولین قتلش هم یه برده‌ست و برده‌هاش فکر میکنن اون شیطانه و تصمیم میگیرن آتیشش بزنن که توی یه صحنه حقیقتا تاثیر گذار با جسد اون دختر سیاه پوست میره جلوی مشعلها می‌ایسته و داد میزنه:
"Hear me now? YES, Your master is the DEVIL!"
لویی داستان اصلی به خاطر از دست دادن خانواده‌ش افسرده ست و طلب مرگ می‌کنه و برای همین لستات میره سراغش. اینجا لویی یه خانواده داره که هرکدوم یه داستان چپل‌چلاقی دارن، و لستات لویی رو از سر تمایلاتش-و بعدها ظاهرا عشق- تبدیل می‌کنه.
تمرکز داستان از روی بعد انسانی و جمع اضداد، که توی فیلم و کتاب خیلی زیبا بیان شده، می‌ره روی یه عاشقانه نسبتا تینیجری که مثلا لستات بایسکشواله و لویی خوشش نمیاد که اون با یه خانمی هم هست پس لویی برای انتقام میره با یه پسری و... تهوع آور. یعنی اگر شما با LGBT هم اوکی باشی داستان فوق بی‌معنیه و اصلا رمانتیک نیست.
توی فیلم و کتاب، حتی صحنه‌های اروتیک با لایه‌ای از حس گناه و وحشت لویی از خودش پوشیده می‌شن؛ یعنی ساخته نشده‌ن که صرفا وجود داشته باشن یا فروش فیلم و کتاب رو بالا ببرن؛ حامل یه مفهوم عمیق‌ترن. سریال صحنه‌های اروتیک رو فقط برای فانش نمایش می‌ده. بی‌دلیل. همینجور رندوم توی یه صحنه عادی هم یه عده اون پشت مشغولن. نصف فصل اول کلنجار لویی با گرایش جنسیش رو دنبال می‌کنه که به طرز فجیعی آزاردهنده ست-دخترهایی که لویی سعی میکنه سرش رو به اونا گرم کنه و لستات یکی یکی می‌کشدشون. لویی با اینکه میدونه لستات اونا رو کشته یهو زارت! عاشق لستات میشه. میگن حتی اگه با LGBT اوکی باشی داستان بی‌معنیه.
توی کتاب و داستان لویی جواب سوالهاش رو پیش یه خون اشام پیر پیدا میکنه ک یه رابطه مریدی شکل میگیره. من سریال رو تا اخر ندیدم ولی اسم اون کاراکتر پیر رو یه خون اشام عرب به ارث برده که تصادفا مسلمانه و صحنه های نماز خوندنش هم به کرات هست و تصادفا پارتنر لویی هم هست.

یعنی کثافت از در و دیوار داستان میزنه بیرون و خیانت کاملی هم به کتابه. کتاب یه اثر هنریه و فیلم هم -با برد پیت و تام کروز و کریستین دانست- ترکونده، ولی سریاله حقیقتا گند زده بهش.
بابا انه رایس تم داستاناش همشون همینن
لویی و لستات رو خود آنه رایس هم شیپ می کنه😭😭😭😭😭😭
 
خب بذار برات توضیح بدم. اول بگم که من معنولا از این مدل سریالا نمیبینم اینو به خاطر اسمش شروع کردم و گریه کردم

**خطر لو رفتن داستان**

داستان اصلی این فیلم که در فیلم و کتابش هست، راجع به مردی به اسم لویی هست که توسط فردی به نام لستات به خون‌آشام تبدیل می‌شه. لویی مدتی بعد از تبدیل شدنش تصمیم می‌گیره لستات رو ترک کنه. لستات برای اینکه لویی رو ماندگار کنه، یه دختربچه رو( که لویی کشته بوده و بخاطرش خیلی احساس گناه میکرده) تبدیل به خون اشام میکنه و لویی رو تهدید میکنه تا به خاطر اون دختر بمونه. جسم اون دختر دوازده ساله میمونه ولی روحش بزرگ می‌شه. سی و چند سال بعد، دختره عاشق لویی می‌شه و به خاطرش لستات رو میکشه(هرچند واقعا لستات نمیمیره) تا بتونن با هم فرار کنن و با هم باشن. بعد یه مدتی هیچ چیز خوب پیش نمی‌ره و دختره به طرز وحشیانه ای به قتل می‌رسه بعد از کلی فراز و نشیب عاشقانه و تقریبا هنری.
چرا لستات اصرار داشت لویی پیشش بمونه؟ چون خون آشام ها در زمانی که تبدیل میشن گیر میکنن. اونا نمیتونن با پیشرفت دنیا کنار بیان و بعد از چند قرن میرن توی یه دخمه ای جایی و واسه خودشون میپوسن چون دیکه هیچ تعلقی به دنیا ندارن. برای همین بعضیاشون مثل لستات، مرتب کسانی رو تبدیل میکنن تا به واسطه همنشینی با اون فرد، به دنیای جدید متصل بشن. لستات وقتی لویی رو تبدیل میکنه میفهمه لویی یه توانایی خاص داره؛ همون طور که لستات میتونه فکر ادنا رو بخونه، لویی میتونه با پیشرفت دنیا جلو بره-این گنج واقعی برای یه خون‌آشامه، جاودانگی حقیقی. برای همین لستات از همه مدل گروکشی استفاده می‌کنه تا لویی رو کنار خودش نگه داره و تا پایان داستان هم حتی ادامه میده و هرگز تسلیم نمی‌شه چون نمیخواد یه گوشه بپوسه.

حالا اینو تا اینجا داشته باش.
سریال چیکار کرده؟
توی سریال، لویی و لستات یه زوج همجنسگرا هستن. داستان سریال دو قرن به سمت زمان حال اومده تا بازیگر لویی بتونه همزمان سیاه پوست و ثروتمند و صاحب یه قمارخونه بزرگ باشه. جالب اینجاست که لویی اصلی فیلم و کتاب اصلا یه برده‌دار بزرگه و اولین قتلش هم یه برده‌ست و برده‌هاش فکر میکنن اون شیطانه و تصمیم میگیرن آتیشش بزنن که توی یه صحنه حقیقتا تاثیر گذار با جسد اون دختر سیاه پوست میره جلوی مشعلها می‌ایسته و داد میزنه:
"Hear me now? YES, Your master is the DEVIL!"
لویی داستان اصلی به خاطر از دست دادن خانواده‌ش افسرده ست و طلب مرگ می‌کنه و برای همین لستات میره سراغش. اینجا لویی یه خانواده داره که هرکدوم یه داستان چپل‌چلاقی دارن، و لستات لویی رو از سر تمایلاتش-و بعدها ظاهرا عشق- تبدیل می‌کنه.
تمرکز داستان از روی بعد انسانی و جمع اضداد، که توی فیلم و کتاب خیلی زیبا بیان شده، می‌ره روی یه عاشقانه نسبتا تینیجری که مثلا لستات بایسکشواله و لویی خوشش نمیاد که اون با یه خانمی هم هست پس لویی برای انتقام میره با یه پسری و... تهوع آور. یعنی اگر شما با LGBT هم اوکی باشی داستان فوق بی‌معنیه و اصلا رمانتیک نیست.
توی فیلم و کتاب، حتی صحنه‌های اروتیک با لایه‌ای از حس گناه و وحشت لویی از خودش پوشیده می‌شن؛ یعنی ساخته نشده‌ن که صرفا وجود داشته باشن یا فروش فیلم و کتاب رو بالا ببرن؛ حامل یه مفهوم عمیق‌ترن. سریال صحنه‌های اروتیک رو فقط برای فانش نمایش می‌ده. بی‌دلیل. همینجور رندوم توی یه صحنه عادی هم یه عده اون پشت مشغولن. نصف فصل اول کلنجار لویی با گرایش جنسیش رو دنبال می‌کنه که به طرز فجیعی آزاردهنده ست-دخترهایی که لویی سعی میکنه سرش رو به اونا گرم کنه و لستات یکی یکی می‌کشدشون. لویی با اینکه میدونه لستات اونا رو کشته یهو زارت! عاشق لستات میشه. میگن حتی اگه با LGBT اوکی باشی داستان بی‌معنیه.
توی کتاب و داستان لویی جواب سوالهاش رو پیش یه خون اشام پیر پیدا میکنه ک یه رابطه مریدی شکل میگیره. من سریال رو تا اخر ندیدم ولی اسم اون کاراکتر پیر رو یه خون اشام عرب به ارث برده که تصادفا مسلمانه و صحنه های نماز خوندنش هم به کرات هست و تصادفا پارتنر لویی هم هست.

یعنی کثافت از در و دیوار داستان میزنه بیرون و خیانت کاملی هم به کتابه. کتاب یه اثر هنریه و فیلم هم -با برد پیت و تام کروز و کریستین دانست- ترکونده، ولی سریاله حقیقتا گند زده بهش.
من‌ فیلمشو دیدم
نظرات خود انه رایس هم خوندم
Anne Rice portrays Louis and Lestat as complex characters with a deeply intertwined, albeit tumultuous, relationship. She acknowledges their bond as a "love affair" and a "long, enduring friendship," emphasizing the intense emotions and powerful connection between them.
 
جین ایر
حتما رمانش رو بخونید
و بعد فیلمش رو ببینید، خیلی میچسبه
کدوم نسخه شو پیشنهاد میدین؟


(لینک دانلودم بدین ک عالیه. کیک و آب میوه خودم می‌خرم😇)
 
هری پاتر فیلمش به شدت مضخرفه، کتابش یه دنیای دیگه‌س اصلا
 
Back
بالا