قفسه کتاب قفسه کتاب نون28026

نون

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
333
امتیاز
3,536
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1399
تلگرام
خب بالاخره قراره منم از اینا داشته باشم . باشد که به تفصیل بنویسم

خب سال های کودکی و نوجوانی تا قبل از سال 1395
هستی - فرهاد حسن زاده
دلقک - هدا حدادی
پریانه های لیاسند ماریس - طاهره ایبد
رودخانه سفید - پیتر جیمز پیترسون
خانه پغورقاتی - طاهره ایبد
کرمی که هیولا شد - جعفر توزنده جانی
ماهی قرمز 1000 کیلویی - بتسی کرومر بایارس
هیچ کجا و هیچ وقت - ایرینا تاکماکووا
سوفی و چراغ جادو - ابراهیم حسن بیگی
آرزوی سوم - مصطفی خرامان
خداحافظ راکون پیر ^^ - کلر ژوبرت
سیاه دل - کورنلیا فونکه
طلسم سیاه دل - کورنلیا فونکه
قلب های نارنجی - مینو کریم زاده
دختری با روبان سفید مژگان کلهر
پیش از بستن چمدان - مینو کریم زاده
خانواده آقای چرخشی - طاهره ایبد
توران تور - عباس جهانگیریان
لالو - یوسف قوجق
هیچکس جرئتش را ندارد - حمیدرضا شاه آبادی
سفر به شهریور - هادی خورشاهیان
عشق و رنج و بلوط - رضا موزونی
+ دیگر کتاب های کانون

پشت کوه - لیلی تکلیمی
دنیای پنهان - لیلا تکلیمی
یک تبسم برای قلبم - مامیچکا
کاغذ بی خط - تسنیم
شهربازی - allium
در جگر خاریست - نسیم شبانگاه
پنجمین فصل سال - رهایش
مجموعه درنده تاریک شب - الناز دادخواه
انسانم آرزوست - مهتاب.ا.ک
پنجره ها می میرند - رهایش
دوباره با من باش - diar
ال رویای زنده به گور - Fatima.N
نامقدس - sober
پسران بد و هیچ کسان - sober
+ دیگر کتاب های نود وهشتیا :D :- ;))

سال های 1395 تا 1401 :
قلعه حیوانات - جورج اورل
صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز
درمان شوپنهاور - اروین.د.یالوم
راز داوینچی - دن براون
فرشتگان و شیاطین - دن براون
سرچشمه - دن براون
نماد گمشده - دن براون
انجمن شاعران مرده - ان.اچ.کلاین بام
بخش های زیادی از هزار و یک شب
کتاب های زبان بدن
مردی به نام اوه - فردریک بکمن
عقاید یک دلقک - هاینریش بل
عطر سنبل عطر کاج - فیروزه جزایری دوما
کوری - ژوزه ساراماگو
جنس ضعیف - اوریانا فالاچی
ارابه خدایان - اریک فون
اشوزدنگهه - آرمان آرین
سه شنبه ها با موری - میچ آلبوم
سفر با شاعر
خدایان مصر
ناطور دشت
استاد عشق
سمفونی مردگان - عباس معروفی
هری پاتر
شازده کوچولو
سووشون
قلعه متحرک هاول
مثل آب برای شکلات
من گوساله ام
The perks of being a wallflower - Stephen Chbosky
To all boys I've loved before - Jenny Han

سال 1402
بلندی های بادگیر - امیلی برونته
مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است - فردریک بکمن
بریت ماری اینجا بود - فردریک بکمن
بینوایان - ویکتور هوگو
زمانی که یک اثر هنری بودم - اریک امانوئل اشمیت
عزاداران بیل - غلامحسین ساعدی
قهوه سرد آقای نویسنده - روزبه معین
یک مشت تمشک - اینیاتسیو سیلونه
زنان کوچک - لوییزا می الکات
برنامه ریزی به روش بولت ژورنال - رایدر کارول
کار عمیق
باشگاه پنج صبحی ها
قدرت عادت
هنر شفاف اندیشیدن
بازداشتگاه صورتی - آدام آلتر

سال 1403 تا الان :
غرور و تعصب - جین آستین
درباره خوب بودن -آلن دوباتن
دیوید کاپرفیلد -چارلز دیکنز
بدن هرگز دروغ نمیگوید -آلیس میلر
پسرک ، موش کور ، روباه و اسب - چارلی مکسی
تست مامان - راب فیتز پاتریک
پاستیل های بنفش - کاترین اپلیگت
بام نشینان - کاترین راندل
هزارتوی پن - کورنلیا فونکه
کتابخانه نیمه شب - مت هیگ
اتاق - اما داناهیو
دوزخ از مجموعه کمدی الهی - دانته

نمایشنامه :
اتوبوسی به نام هوس - تنسی ویلیامز
باغ وحش شیشه ای - تنسی ویلیامز
شب به خیر مادر - مارشا نورمن
داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد - مانتی ویسنی یک
آی با کلاه آی بی کلاه - گوهرمراد
زنان تروا - ژان پل سارتر
پناهجو - مانتی ویسنی یک
حواستون به پیرزن هایی که از تنهایی پوسیده ان باشه - مانتی ویسنی یک
 
خب به عنوان اولینی که قراره براش توضیحات بنویسم:
نمایشنامه پزشک نازنین از نیل سایمون، ترجمه آهو خردمند، نشر نی

نکته اینه که توضیحاتی که قراره براش بنویسم اساسا ربطی به خود این نمایشنامه نداره بلکه به چرایی خوندنم بستگی داره
نمایشنامه جالب بود اما به هم پیوسته نبود تنها چیزی که داستان هارو به هم ربط میداد نویسنده بود که خب قابل درکه چون رسما داستان های کوتاه رو برداشتن و به نمایشنامه تبدیل کردن

حالا چرا دارم اینو مینویسم؟ چون قراره این رو اجرا کنیم و من کیم؟ بله نویسنده ^_^
درواقع این توضیحات تصورات ذهنیم برای اجرای نقش نویسنده است نه تحلیل نمایشنامه و شخصیت هاش
خب توی خود داستان توی صحنه اول و پرده اول نویسنده یه حالت گیج و غمگین داره اما متوهم نیست
من ولی دوست دارم متوهم و بی قرار اجراش کنم. مثلا اینکه اون ذهنش پر از شخصیته و شخصیت ها رو اطرافش میبینه و یه جاهایی صدای اونها تمرکزش روبه هم میزنه و مجبوره با دست یا حتی حرف اونارو آروم کنه یا با تصور شخصیت های بچه هی مراقبشون باشه
پس زمینه شخصیتی این حالت میشه یه آدم خلاق که از تنهایی برای خودش شخصیت هایی ساخته که با اونها حرف بزنه ولی الان با وجود اینکه میتونه مرز رو ببینه نمیتونه شخصیت های خیالیش رو کنترل کنه.
حالت دومی که میتونم اجراش کنم از اون حالت های خسته سرگردان فلسفی طوره. به این شکل که توی صحنه ها همیشه نشسته و سیگار دستشه. لحنش خسته است و شاید حتی بی تفاوت. انقدر از دنیا توسط بقیه حذف و نادیده گرفته شده که دیگه اونم اهمیت نمیده و صرفا توی صحنه وقتی ازش خواسته شده افکارش رو به اشتراک میذاره

بازهم نمایشنامه رو میخونم و تحلیل خود اون و اشکال دیگه نویسنده رو مینویسم ^_^
 
خب از یه جایی به بعد یادم رفت 1403 رو ثبت کنم اما عیب نداره در اسرع وقت کاملش میکنم
اما اولین کتاب 1404 هم باز نمایشنامه شد!
نمایشنامه "چگونه تاریخچه کمونیسم را برای بیماران روانی توضیح دهیم؟ نوشته ماتئی ویسنی‌یک، ترجمه ملیحه بهارلو، نشر کتاب فانوس

ایده کلیش رو دوست داشتم. یعنی برای خودم نمایشنامه تو فضای بیمارستان روانی جذابه.
بیشترین چیزی که برای من جالب بود صحنه‌های شرط‌بندی بیماران بود. اون شوق و امیدواری و این‌ها به نظرم یه‌جورایی شبیه انتظار مردم برای منجی می‌مونه... همون‌قدر ابزورد..
و البته چقدر واقعا رسانه توی تفکر آدم‌ها نقش داره! و چقدر چقدر چقدر بت کردن یه آدم خطرناکه! تله‌ای که حداقل ما یک بار با سر توش فرو رفتیم و البته به نظر میاد چیزی هم ازش یاد نگرفتیم!

دیگه اینکه نسبت به کارهای دیگه ویسنی‌یک یکم به نظرم خشک بود که البته ممکنه از ترجمه هم بوده باشه یا از سانسور.
 
کتاب‌های 1404 تا اینجا:
The Witches - Roald Dahl
How to Talk to Anyone - Leil Lowndes
رامونا و پدرش - بورلی کلی پری (بازخوانی)
نمایشنامه مکبث - شکسپیر

و سال بلوا - عباس معروفی که الان درموردش می‌خوام بنویسم ^_^

بارها و بارها این کتابو باز کردم و جلو نرفت تا این هفته...(و بار دیگه به کتابیل ایمان می‌آوریم)

رمان عاشقانه - اجتماعی که توی یک شهرستان/روستای کوچیک توی سمنان اتفاق میفته بین سال‌های فکر کنم 1306 از کودکی نوشا تا 1316 که میشه همون سال بلوا.
فضای اجتماعی - سیاسیش میشه حضور آلمانی‌ها، روس‌ها‌، حقه‌بازهای دین‌فروش، خائنینِ تشنه قدرت، وظیفه‌شناس‌های به حق نرسیده، خون‌های ریخته شده و مردم بی‌چاره و فلک زده...
و فضای عاشقانه‌اش حاصل حضور دخترک زیبا و جسور و احمقی به اسم نوشا، مجنونِ عاشق‌پیشه به نام حسینا و گرگ خوش‌لباس و خوش‌ادایی به اسم دکتر معصوم.

انقدر موقع خوندنش دچار احساسات متفاوت شدم الان نمی‌تونم تصمیم بگیرم چیو می‌خوام اینجا ثبت کنم...
رنج زن بودن رو چند وقته توی آثار متفاوت هی به چشمم می‌خوره... اسیر شدن‌های اجباری، نداشتن راه فرار از دیوی که اسیرش شدی، محتاج شدن به همون دیو زندانبان ترسناک‌تر از اونه که بخواد واقعی باشه اما چه زن‌ها که این کابوس رو زندگی کردند و چه زن‌ها که هنوز هم زندگی می‌کنن...

و حسینا، چه تصویری چه معجزه‌ای چه بتی درست کرده جناب معروفی... فکرهام واژه نمیشه فقط لبخندی میشه که مزه خاک میده و بوی بارون

***
- سال و ماه وقتی بهم می‌ریزه که مردم به حق خودشون راضی نباشن

- موی سیاه، پیرهن سیاه، شلوار سیاه و آسمان بقیه او بود

_ عمر باخته‌ها عاشق عمر دیگران می‌شوند

-تسلیم خاکی شدم که انگار از وجود خودم بود، بارها در آن مرده بودم

ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کآشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن
جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن
گرچه دزدان خصم روز روشنند
آنچ می‌خواهد دل ایشان مکن
کعبه اقبال این حلقه است و بس
کعبه امید را ویران مکن
این طناب خیمه را برهم مزن
خیمه توست آخر ای سلطان مکن
نیست در عالم ز هجران تلخ‌تر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن
دیوان شمس- جناب مولانا

***

و واقعا چرا انقدر عجیبه که آدم گاهی همینجوری بخواد گریه کنه؟
 
Back
بالا