• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اثبات یا ابطال برهان ناظر بیرونی متعالی

موافقید باهاش؟

  • بلی کاملا

  • نه زیاد

  • اصلا


نتایج فقط بعد از رای‌دادن قابل مشاهده هستند. لطفا الکی رای ندید!

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
، نگاه کردن از منظری خیلی بزرگ و فراانسانی هستش
با دید انسان نگاه به طبیعت جهان نگاه بیندازیم در همین متن که فرستادیم فرد می خواهد با استفاده از قیاس انسان را حقیقت مطلق و خیر مطلق را نفس فی الساعه انسان بداند
 

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
قبلش یه تمایزی رو بذاریم بین ارزش/معنا/هدف(که پوچی هم متضادشونه) درونی و بیرونی
درونی یعنی اینکه این ما انسانها هستیم که به زندگی خودمون معنا میدیم و براش هدف "میسازیم"، در حالی که جهان بخودی خود دارای هدف و چنین چیزی نیست. طبعا مخالف این تعریف، میشه اینکه فرد در زندگی شخصی خودش، هیچ هدف و ارزشی نبینه و حتی خودکشی کنه.
بیرونی هم یعنی اینکه جهان در بیرون از خودش، یک هدف و مسیر خاصی داره. متضادشم که واضحه، جهان هدفی نداره.
از روی این دو تعریف، میبینیم که این دوتا(بیرونی و درونی) تاحد زیادی باهم ناسازگارن. اگه جهان هدفی بیرونی داشته باشه(معمولا خداباوری رو میشه به عنواننمونه ای از این نگرش نام برد)، پس ما هم طبعا به عنوان موجوداتی از همین جهان، باید در راستای این هدف حرکت کنیم و منمیتونیم هر هدفی رو که دلمون میخواد انتخاب کنیم. توی این نگرش، هدف از خودمون نیست، بلکه از قبل و از بیرون، تحمیل شده. بخشی از درس های دینی دبیرستان هم در همین رابطه بود که هدف زندگی، رسیدن به قرب الهی ئه و بقیه اهداف فرعین و این از همه اصلی تره و این حرفا! (خودِ این موضوع، از نظر درونی، میتونه پوچ و ترسناک جلوه کنه! اینکه اصل زندگی ما، از قبل توسط یه فرمانروای الهی تعیین شده و خودمون در درجه دوم قرار داریم، حتی برای زندگی خودمون. حس زندگی تو یه حکومت فاشیست و دیکتاتور رو به آدم دست میده!)
برعکس، اگه هدف و معنا و ارزشی از بیرون تحمیل نشده باشه و در خودِ جهان وجود نداشته باشه، تعیین هدف میفته به عهده خودِ انسان.
از اونجایی که من اعتقادی به وجودِ خدا ندارم، از فرض درونی استفاده میکنم. یعنی جهان و زندگی ما، از نظر بیرونی اهمیتی نداره، اما بطور درونی، مهمه.
این هدف درونی، فقط وقتی معناداره، که با آگاهی طرف باشیم. بدونِ آگاهی بی معناست. همچنین این هدفِ درونی، برای کل جهان نیست، بلکه محدود به زندگی فردی و اجتماعی خودمونه. ما برای جهان، ناچیز و بی ارزشیم، و اینجاست که استدلال ناظر بیرونی درست میگه، اما برای خودمون و اجتماعمون، دارای ارزش هستیم. ما انسانها، ناظرانی متعالی نیستیم و نمیتونیم مدت زیادی در این حالت بمونیم، بلکه همون موجودات کوچیک و دارای سلایقیم، که زندگیمون برای خودمون ارزشمنده. همون جمله معروف که "ما برای جهان(ناظر متعالی) هیچی نیستیم، اما برای خودمون همه چیزیم". ما اون ناظر متعالی نیستیم و دلیلی نداره دیدگاه چیزی که نیستیم(ناظر متعالی) رو وارد زندگیمون کنیم و بهش اهمیت زیادی بدیم. این درسته که در هر ساختاری که آگاهی نباشه، این ارزش درونی هم بی معناست(مقیاس خیلی بزرگ مثل کل جهان، یا خیلی کوچیک مثل اتم ها)، اما مسئله دقیقا همینجاست که ما واجد کیفیتی به نام آگاهی هستیم، و همینجاست که هدف و ارزش درونی، محلی از اعراب پیدا میکنه.

ساده بگم، بطور خلاصه: "از منظر ناظر متعالی"، کارها و کل زندگی ما، کاملا بی ارزشه(برای یک ناظر بزرگ و متعالیِ فرضی). نسبت کل گوی آبی کوچک(زمین) به کل جهان، مثل نسبت یه ویروس به منظومه شمسیه. یک انسانش که بماند! اما مسئله اینجاست که ما، ناظر متعالی نیستیم و الزامی نداره نظرگاهمون مثل اون باشه، بلکه دقیقا همون افراد ناچیز روی اون ویروسیم، و "برای خودمون" و "از منظر خودمون"(بجای اینکه بگیم "از منظر ناظر متعالی")، زندگیمون مهم و ارزشمنده. همونطور که شاید یه مورچه به راحتی زیر دست و پای ما له بشه و بی ارزش جلوه کنه، اما زندگیش برای خودش، مهم و باارزشه و طی چندین میلیون سال هم سعی کرده حفظش کنه، یعنی حتی بیشتر از ما!(و چقدر زیباست که تا جای ممکن، این ارزش ها رو زیر پا نذاریم!)

تفکیک درونی و بیرونی خیلی خوب بود.

امّا یک نکته: با فرض وجود خدا هم میشه هدف قرب، یک هدف دورنی فرض کرد.
برای مثال: من به خاطر لذّت خودم، دوست دارم به خدا که سرمنشأ همه ی لذّت هاست، برسم. یه چیز کاملا درونیه.

( حتّی در احادیث هم اومده که بعضی ها هدفشون درونیه و جایگاه کسانی که به خاطر خودشون، خدا رو عبادت میکنند با جایگاه کسانی که خدا رو به خاطر خود خدا عبادت می کنند فرق میکنه.)
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
تفکیک درونی و بیرونی خیلی خوب بود.

امّا یک نکته: با فرض وجود خدا هم میشه هدف قرب، یک هدف دورنی فرض کرد.
برای مثال: من به خاطر لذّت خودم، دوست دارم به خدا که سرمنشأ همه ی لذّت هاست، برسم. یه چیز کاملا درونیه.

( حتّی در احادیث هم اومده که بعضی ها هدفشون درونیه و جایگاه کسانی که به خاطر خودشون، خدا رو عبادت میکنند با جایگاه کسانی که خدا رو به خاطر خود خدا عبادت می کنند فرق میکنه.)
بله این حالت هم ممکنه. ولی در اینحالت، خاصیت هدفمندی رو از خودِ جهان(یعنی خدا عاقل و آگاهه و هدف خاصی رو از جهان دنبال میکنه) یجورایی بی خاصیت و بی نیاز کردید طوری که بود و نبودش هم فرقی برای شما نداره. ملاک هدف شما نه دقیقا یک هدف بیرونی و جهانی و خدایی، بلکه در اصل همون درونیه(که خیلی وقتا "متعلق" اون میشه یک چیز خارجی و در این حالت خاص، همون خدا). این کار ناممکن نیست ولی من تاحالا ندیدم الهی دانان زیادی بهش روی خوش نشون داده باشن(البته فک کنم اگزیستانسیالیسم مسیحی اینطوری باشه و استثناست).
 

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
بله این حالت هم ممکنه. ولی در اینحالت، خاصیت هدفمندی رو از خودِ جهان(یعنی خدا عاقل و آگاهه و هدف خاصی رو از جهان دنبال میکنه) یجورایی بی خاصیت و بی نیاز کردید طوری که بود و نبودش هم فرقی برای شما نداره. ملاک هدف شما نه دقیقا یک هدف بیرونی و جهانی و خدایی، بلکه در اصل همون درونیه(که خیلی وقتا "متعلق" اون میشه یک چیز خارجی و در این حالت خاص، همون خدا). این کار ناممکن نیست ولی من تاحالا ندیدم الهی دانان زیادی بهش روی خوش نشون داده باشن(البته فک کنم اگزیستانسیالیسم مسیحی اینطوری باشه و استثناست).

بعد از پایان بحث معرفت شناسی، میخوام یک بحث جدید با عنوان انسان شناسی ایجاد کنم. اونجا إن شاءالله به صورت مفصل دیدگاه اسلام رو شرح میدم. به نظر من، دیدگاه اسلام بیشتر درونیه تا بیرونی.
 
بالا