• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

معرفی فیزیکدانان برجسته

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
کامـــــــــــــــران وفا
___________________________________________________
کامران وفا متولد ۱۹۶۰ میلادی در تهران استاد ایرانی-آمریکایی فیزیک در دانشگاه هاروارد است. او از فیزیک‌دانان برجسته در زمینه نظریه ریسمان می‌باشد. وی در سال ۲۰۰۸ میلادی موفق به دریافت مدال دیراک شد.
کامران وفا در سال ۱۹۶۰ در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی خود را در دبیرستان البرز به پایان رساند و در سال ۱۹۷۷ به ایالات متحده آمریکا مهاجرت نمود. وی مدرک کارشناسی خود را در فیزیک و ریاضی از ام ای تی بدست آورد. کامران وفا در سال ۱۹۸۵ میلادی موفق به دریافت درجه دکتری خود با سرپرستی ادوارد ویتن از دانشگاه پرینستون شد. پس از آن وی عضو جونیور هاروارد شد که بعدها وی در همانجا یک کرسی جنیور گرفت. در سال ۱۹۸۹ به او یک کرسی ارشد (سینیور) پیشنهاد شد و از آن زمان تا کنون او در همانجا مشغول به فعالیت بوده است.
او هم اکنون یک استاد علوم دانر در دانشگاه هاروارد است.
کامران وفا یک نظریه پرداز در زمینه نظریه ریسمان است. پژوهش های وی بر روی ماهیت گرانش کوانتومی و رابطه بین هندسه و نظریه های میدانهای کوانتومی متمرکز شده است. او در جامعه نظریه ریسمان به خاطر کشف مشترکش با اشترومینگر شناخته می شود. این دو کشف نمودند که انتروپی بکنشتاین-هاوکینگ یک سیاهچاله را می توان با استفاده از حالتهای سالیتونی نظریه ابرریسمان بیان نمود. وی همچنین به خاطر توضیح رابطه بین هندسه و نظریه های میدان که از دوگانگی های ریسمانها بر می آید، شناخته می شود. (که منجر به فرضیه گوپاکومار-وفا شد). این موضوع با عنوان "مهندسی هندسی نظریه های میدان کوانتومی" شناخته می شود.در سال ۱۹۹۷ او نظریه اف را ارائه داد که جزو نظریه های شناخته شده در ابرریسمان است.
او همچنین علاقه‌مند به فهمیدن معنی نهفته دوگانگی های ریسمانها و همچنین تلاش در به کارگیری نظریه ابرریسمان برای حل مسائل حل نشده در فیزیک ذرات بنیادی (مانند مسئله سلسله مراتب و مسئله ثابت کیهان شناسی)، می باشد.
او مشارکتهای عمیقی در زمینه نظریه های ریسمان توپولوژیک و فهمیدن تقارن آینه ای و ساخت مدار-خمینه در نظریه ریسمان، داشته است.
او همچنین متولی شبکه ایرانیان برای دانش و نوآوری (NIKI) است.
افتخارات و جوایز
جامعۀ اعضای دانشگاه هاروارد، عضور تازه وارد، ۱۹۸۵ - ۱۹۸۸
NSF ریاست جمهوری جایزه محقق جوان، ۱۹۸۹
جایزه آلفرد پی اسلون، ۱۹۸۹
جایزه بنیاد پاکار، ۱۹۸۹
همکاری با آکادمی هنر و علوم آمریکا، ۲۰۰۵
نوبل AMS لئونارد ایسنبود برای ریاضی و فیزیک، ۲۰۰۸
مدال دایراک از آی سی تی پی، ۲۰۰۸
عضو آکادمی ملی علوم، ۲۰۰۹[nb]ویکی پدیا[/nb]
_________________________________________________________________
گفت وگو با دكتر كامران وفا
آقاى وفا، لطفاً در ابتداى گفت وگو رشته پژوهشى خود را معرفى كنيد؟
رشته تحقيقات من نظريه ريسمان است. اين نظريه ناهماهنگى ميان نظريه نسبيت اينشتين و مكانيك كوانتوم را حل كرده است. اين نظريه پيش بينى مى كند كه ذرات اوليه به جاى متمركز بودن در يك نقطه از ريسمان هاى يك بعدى بسيار كوچكى تشكيل شده اند.
سياهچاله چيست و ساختار آن چگونه است؟
وقتى كه جرم زيادى در ناحيه بسيار كوچكى متمركز شود، نيروى جاذبه بسيار قوى به وجود مى آورد. به طورى كه حتى نور هم توان گريز از سطح آن جسم را نخواهد داشت. اينگونه اجسام را سياهچاله مى نامند. به طور مثال اگر تمام جرم خورشيد را در شعاع چندصد متر مى فشرديم، خورشيد به يك سياهچاله تبديل مى شد. سياه، براى اينكه تاريك است، چون نورى نمى تواند از روى سطح آن به خارج برسد ناحيه مركزى سياهچاله را افق سياهچاله مى نامند.
شما با آقاى اندرو اشترومينگر (Strominger.A) هم همكارى داشتيد. محصول كار مشترك شما چه بود؟
در حدود 30 سال پيش هاوكينگ اثبات كرد كه اگر قوانين مكانيك كوانتوم را در مورد سياهچاله ها بررسى كنيم، اين نظريه كه نورى از آن ساطع نمى شود، نادرست خواهد بود. هاوكينگ پيشنهاد كرد كه افق سياهچاله دما دارد و داراى خواص ترموديناميكى است و به همين دليل مى تواند نور ساطع كند. مشكلى كه هاوكينگ داشت اين بود كه نمى توانست توجيه كند كه اين خواص ترموديناميكى و حالت ميكروسكوپى سياهچاله از كجا مى آيند، فقط وجود آن را براى رفع مجموعه اى از تناقض ها لازم دانست. در سال 1375 من و اشترومينگر توانستيم با استفاده از نظريه ريسمان اين حالت ميكروسكوپى را كشف كنيم و معمايى را كه هاوكينگ مطرح كرده بود، حل كنيم.
ماجراى شرط بندى هاى هاوكينگ با جان پرسكيل (Preskill.J) و كيپ تورن (Thorne .K) چه بود و نتيجه اين شرط بندى ها چه شد؟
يكى از مسائل مهم سياهچاله ها كه هنوز هم مورد بحث قرار دارد، اين است كه آيا اطلاعات موجود در داخل سياهچاله قابل دسترسى هستند يا خير. اين موضوع براى فيزيك بسيار اهميت دارد زيرا از يك طرف اجسامى كه داخل سياهچاله مى افتند توان گريز از جاذبه آن را ندارند، در نتيجه ظاهراً به نظر مى رسد كه تمامى اطلاعات موجود در آنها تا ابد از ديد ناظران خارج سياهچاله محو شده است. از طرف ديگر، يكى از اصول مهم فيزيك اين است كه اطلاعات گم نمى شود. شرط بندى با ديگر همكارانش بر اين اساس بود كه مى گفت اين اصل فيزيك بايد عوض شود، چون معتقد بود به هيچ وجه نمى توان به اطلاعات داخل سياهچاله دست يافت. ولى نظريه ريسمان به طور ضمنى پيشنهاد مى كند كه اطلاعات داخل سياهچاله هم قابل دستيابى است. البته اين نتيجه را نمى توان به عنوان يك نتيجه قطعى نظريه ريسمان محسوب كرد و كماكان مورد تحقيق قرار دارد ولى اكثريت قريب به اتفاق فيزيكدان هايى كه در مورد نظريه ريسمان ها تحقيق مى كنند، بر اين باورند كه نظريه هاوكينگ در اين مورد اشتباه بوده است. اخيراً هاوكينگ با استفاده از روش هاى ديگر به همين نتيجه رسيده است كه نظر سابقش در اين مورد درست نبوده است. ولى به عقيده من هنوز اين مسئله به طور دقيق روشن نشده است و بايد كماكان در مورد آن تحقيق شود.
گاهى تئورى ريسمان را تئورى همه چيز (Theory of everything) مى نامند. مقصود از آن چيست و چقدر تا دستيابى به مفهوم كامل اين نظريه فاصله داريم؟
در نظريه ريسمان تمام نيروها و ذرات وحدت مى يابند. در نتيجه على الاصول مى توان توجيه جامع و كاملى از عالم هستى را در تئورى ريسمان پيدا كرد. به اين دليل گاهى آن را تئورى همه چيز مى نامند. ولى بايد اضافه كرد كه هنوز تا فهم كامل اين نظريه خيلى فاصله داريم. اين نظريه داراى ساختار بسيار غنى رياضى است و تاكنون در عالم رياضيات چندين انقلاب فكرى به وجود آورده است. به همين دليل فهم كامل آن بسيار مشكل است. انتظار نمى رود كه طى چند سال تحقيق به عمق كامل اين نظريه دست بيابيم. من فكر مى كنم اقلاً نيم قرن الى يك قرن وقت لازم است.
آيا تئورى همه چيز واقعاً مى تواند همه پديده ها و مفاهيم (از جمله مفاهيم انسانى همانند عشق، ايثار و انزجار) را شرح دهد؟
توضيح دادم از اينكه آن را تئورى همه چيز مى نامند، مقصود چيست. ولى جواب اين سئوال كه آيا تمام پديده ها را مى توان با آن توجيه كرد، سئوال ديگرى است. در حال حاضر مى دانم كه با شروع از قوانين مكانيك كوانتوم مى توان خواص شيميايى مواد را توضيح داد. چون علم بيولوژى ساختار موجودات را به خواص شيميايى مواد را مرتبط مى كند. در نتيجه به طور غيرمستقيم تمام خواص بيولوژى را مى توان على الاصول از قوانين اوليه فيزيك به دست آورد. روانشناسان حالت هاى احساسى انسان ها را به بيولوژى جسمانى انسان ها نسبت مى دهند. در اين مورد دو نظريه مى توان داشت. اگر نظريه آنها درست باشد، همه چيز به دليل زنجيره اى كه توضيح دادم به قوانين اوليه فيزيك برمى گردد. اگر نظر آنها درست نباشد، برنمى گردد! بايد بگويم كه اغلب دانشمندان اعتقاد دارند كه علت هاى فيزيكى براى تمام پديده ها را مى توان يافت. ولى حتى اگر كسى اين نظريه را قبول داشته باشد كه اين كار على الاصول شدنى است، چون فاصله عظيمى بين حيطه مورد نظر قوانين اوليه فيزيك و موضوعات هستى وجود دارد كه ديد فيزيكى در اين مورد چندان مفيد به نظر نمى رسد.
آيا پس از ارائه تئورى همه چيز، فيزيك واقعاً به پايان مى رسد يا باز هم پرسش هاى بى پاسخى باقى خواهند ماند؟
به عقيده من فيزيك و علم هيچ وقت به پايان نخواهد رسيد. هر كشف جديد سئوالات جديدى را برمى انگيزد كه نياز به تئورى هاى جديدترى دارد.
آيا سفر به گذشته يا آينده امكان پذير است؟
اينشتين صد سال پيش با ارائه نظريه نسبيت ثابت كرد كه سفر به آينده امكان پذير است. براى اين كار بايد موشك هايى ساخت كه به سرعتى نزديك سرعت نور برسند كه در حال حاضر از نظر علمى امكان پذير نيست. ولى جاى شكى نيست كه اين مشكل فقط مشكل فناورى است و در آينده توانايى سفر به آينده امكان پذير خواهد بود. سفر به گذشته از نظر فيزيك كاملاً غير ممكن است و با تمامى قوانين فيزيك مغايرت دارد.
كيهان شناسى امروز در چه وضعيتى قرار دارد؟ آينده اين علم چگونه است؟
كيهان شناسى يكى از داغ ترين زمينه هاى علمى امروز را تشكيل مى دهد. كشف هاى مهمى در چند سال اخير در اين زمينه انجام شده است (از جمله كشف ميزان ثابت كيهان شناسى، ديگر آنكه جهان نه تنها در حال انبساط است، بلكه هر لحظه با شتاب بيشترى منبسط مى شود.) فيزيكدان ها و مخصوصاً آنهايى كه در مورد نظريه ريسمان ها كار مى كنند اعتقاد دارند كه فهم عميق تر كيهان شناسى به اثبات نظريه ريسمان كمك كرد.
تاكنون چند كتاب و مقاله تاليف كرده ايد؟
من در حدود دويست مقاله علمى نوشته ام. همچنين چند كتاب تاليف كرده ام كه نتيجه كارى چند كنفرانس است. [nb]شبکه فیزیک هوپا[/nb]
___________________________________________________________________________________________________________
[/urlسخنرانی دکتر کامران وفا در دانشگاه تهران]
 
ارسال‌ها
53
امتیاز
782
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهید قدوسی(ره)
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
دانشگاه زنجان
رشته دانشگاه
فیزیگ
خب چرا ادامش ندادی؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
لئوناردو ساسکیند
+اول باید یه توضیح بدم. من منبع فارسی نتونستم پیدا کنم که هم بیوگرافی مناسبی داشته باشه،و هم اطلاعاتی درباره کتابا و فعالیتاشون بده. برای همین چندتا منبع انگلیسی خوب پیدا کردم. منتهی دیگه نمی تونم خلاصه کنم. :-" اگر دوستان وقت داشتن و مایل بودن،یه خلاصه ای بدن که همه بتونن بخونن. متن ساده و روانی داره ولی چون ممکنه طولانی باشه ازحوصله خارج بشه. گرچه واقعا جالب و آموزنده هست. درسته این متن کپیه،ولی واقعا معرفی آثارشون مغتنمه و میتونین حتی به سختی :-" باهاشون در تماس باشید.
چند تا لینک خوب هم ضمیمه کردم. : )
_____________________________________________________________________
the day that Leonard Susskind decided he was not going to follow his father into the family plumbing business, his parents were appalled. “My fathert was a tough guy,” says Prof Susskind with a chuckle. “He said: ‘What do you want to be: a ballet dancer?’ I said: ‘No, I don’t want to be a ballet dancer, I want to be a physicist.’ He said: ‘You aint going to work in no drugstore.’ I said: ‘No, not a pharmacist, a physicist.’ He said: ‘What’s a physicist?’ I said: ‘Like Einstein.’ That shook him and from that moment he got it. My mother was crying and saying, ‘We’re going to be broke,’ and he just looked at her and said: ‘Shut up – he’s going to be Einstein.’” Susskind may not quite be Einstein but he is a very eminent physicist. One of the founders of string theory – the complex branch of mathematics that attempts to unite the weirdness of quantum mechanics and Einstein’s Theory of Relativity – he has been a physics professor at Stanford University for the past 35 years.

Dubbed “the bad boy of physics” – due to his own accounts of childhood rebellion and his history of disputes with Stephen Hawking and others – Susskind has a knack for writing books that you don’t need a degree in physics to understand. His last book Classical Mechanics: The Theoretical Minimum, was a bestseller in the United States: The Wall Street Journal called it “The Book” for introductory physics. Coupled with his online series of lectures The Theoretical Minimum, he teaches everything required to gain a basic understanding of modern physics.

But, as he puts it in the introduction to his latest ‘Theoretical Minimum’ book about quantum mechanics, which he co-wrote with data engineer Art Friedman: “Don’t let our light-hearted humour fool you into thinking that we’re writing for airheads. We’re not. Our goal is to make a difficult subject ‘as simple as possible, but no simpler’.”

I can vouch that the book is not for airheads because I personally could not make head or tail of it. I knew I was sunk when I read the words: “You don’t need to be a physicist to take this journey, but you should have some basic knowledge of calculus and linear algebra.” By page 32 we were into “orthogonal vectors” and “orthonormal basis” and my mind was boggling. I ploughed on, enjoying the colourful introductions to each chapter, which set the scene for Lenny and Art “two [novices] from California who somehow got separated from their tour bus”. But I had long lost my own tour bus by the end and was a little daunted at the thought of speaking to the great man himself.

I needn’t have worried. Susskind is friendly and courteous, with a ready sense of humour. “Why I am being interviewed is beyond my understanding,” he says in an email beforehand. “But, what the hell.” He talks engagingly about his childhood and his path to physics, only once betraying a hint of impatience when I ask him to repeat the name of the man at whose house he and Hawking met. “Werner Erhard. Look him up.” (Erhard is a critical thinker who made his fortune with the New Age group, est, and is something of a “physics groupie”, presiding over meetings of some of the world’s greatest physicists.)

Related Articles
space-pic-space_2834965c.jpg


An argument over black holes, rendered by an artist, above, led to Susskind's 'war' with Stephen Hawking

It was at Erhard’s house in San Francisco in 1981 that Susskind and Hawking began their now infamous Black Hole War, which became the title of Susskind’s subsequent book. Hawking made the stunning claim that material which falls into a black hole disappears forever. If correct, it would mean that the fundamental laws of the universe would have to be rewritten. From the point of view of a quantum theorist, like Susskind, this was impossible: the central principle of quantum mechanics is that information can never be annihilated.

Susskind drove home preoccupied by Hawking’s claim. “I was trying to visualise the geometry of a black hole and the weather was so bad that the windshield was covered with frost. As the traffic slowed down, I drew the diagram on the frosted windshield with my finger. I was obsessed with it. I couldn’t see how what he said was right. On the other hand I couldn’t see anything wrong with it either.”

Thus two great theories of physics – general relativity, which describes gravity, and quantum mechanics, which describes everything else – began a heated tussle. In the end Susskind managed to prove the information sucked into a black hole is indeed conserved.

Not that he is dismissive of Hawking. Far from it. The two men are friends and Susskind had dinner at his house when he was last in Cambridge. “We had a very, very nice conversation – meaning his daughter and woman friend, my wife and I had a nice conversation. Stephen was able to interject a sentence maybe five times during the evening. He is an extremely witty man. How he manages to keep himself sane with that kind of frustration is a marvel.”

Of Hawking’s contribution to science, he says: “He’s one of the great physicists of all time. He saw the right questions – which can often be more important than finding the right answers.” Like Hawking, Susskind is in the rare position of being a “celebrity physicist”. He is a well-recognised figure around the Stanford campus and Palo Alto, where he lives. “If someone recognises me, I shake their hand and ask them if they’re interested in physics but I’m a very private person. I like to talk, indeed I do, but I live a very, very simple life. My wife and I spend most of our time together. I very secretly play the classical guitar. My wife is a painter.”

He is amused and exasperated by the strange emails he receives. “I get at least 10 a day – people with their own theories or people who seem to think I can help them. I’ve had lapsed Christian ministers wanting me to tell them they were doing the right thing. I had a lady who lost her dog and wanted to know if string theory could help her communicate with it. I had somebody who thinks she was invaded by string theory and her insides are now all tangled up. Can I help her?” Does he ever reply? “I don’t. As soon as I get even a whiff of ‘Let-me-tell-you-my-theory’ I dismiss it. But if someone asks me a serious physics question or needs advice, I try to answer them.”

eiinstein-pic-eins_2834981c.jpg
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
Albert Einstein, above, was one of the greatest physicists of all time

Now 73, Susskind was born into a Jewish family in the Bronx, New York. “I grew up in what can only be described as an extreme working-class family. My father was a plumber with a fifth grade education. All his friends were plumbers and steam fitters and steeple jacks. If you were as poor as him and had to leave school, you had two choices: you could either become a working man or you could become a gangster.”

Susskind describes himself as a “poor student in everything. I look back now and I think part of it was I had a chip on the shoulder to do with the working-class background. I resented school, I resented the teachers, I was just a rotten kid. At one point in the sixth grade [when he was 11 or 12] I got put back into the fifth grade. Time after time I was disciplined and my parents were always having to come to the school.”

An only child, Susskind shared a tiny one-bedroom apartment with his parents. “Because it wasn’t really big enough for three people, my parents didn’t want me in the house all the time so I spent a lot of time on the street. There must have been about 500 kids on my block and it was a community of ethnic rivalries – Irish, Italians, Jews. It wasn’t a happy childhood, I felt like an outsider.”

But he learnt a lot from his father’s friends. “I call it the university of the kitchen table. They talked about all kinds of things and one of my father’s friends lent me a crackpot book called Worlds in Collision [by Immanuel Velikovsky, who attributed most biblical catastrophes to Jupiter ejecting Venus and changing Earth’s orbit and axis]. I was fascinated by it; the book had all kinds of technical scientific terms in it, including electro magnetic radiation, whatever, it really caught my imagination.”

Later, finding he had an aptitude for numbers, he decided to teach himself calculus. “I used to hide the book because I didn’t want my friends thinking that I was interested in mathematics. I didn’t know about physics, I didn’t distinguish it from mathematics at the time.”

When he was 14, his father became sick. “Slowly but surely I started working in his business.” Later, while still working, he went to college to study mechanical engineering. “The idea was to learn how to build furnaces for the buildings in the Bronx my father worked on. I took a course or two in physics and I suddenly decided this is what I really wanted to do. By then I was already married and I had a child.”



Once his father got over the initial shock, he became his biggest supporter. “He got very excited and tried at that point to learn physics and some mathematics. He wasn’t ignorant and he knew a good deal about science but he didn’t have a mathematics background.”

After graduating, Susskind became an assistant professor of physics at Yeshiva University in New York, then a physics professor in Tel Aviv. He moved to Stanford in 1978 and since 2000 has held the Felix Bloch professorship of physics. In 1998 he was awarded the JJ Sakurai prize for his “pioneering contributions to hadronic string models, lattice gauge theories, quantum chromodynamics and dynamical symmetry breaking”. Finding he had an ability for conveying complex theories in language that (most) laymen could understand, he started writing. His first book, The Cosmic Landscape – about string theory – was published in 2005. The writing looks more effortless than it is. “It’s a very conscious construct on my part. I care even more about the quality of the writing than the quality of the physics.”

His evening classes for adults, not necessarily enrolled at the university, became wildly popular and someone had the bright idea of videotaping them and putting them online. “Now people all over the world are following my classes,” says Susskind, sounding a bit stunned.

In some ways, Susskind feels he has been born out of his time. “I’m basically a 19th-century man who accidentally got caught in the 20th century and now I’m two centuries out of date.” And yet he has substantially accelerated our understanding of how the world works. “There are a lot of people who have done that,” he says dismissively.

There is one question about the future that tantalises him. “I would love to know how people view quantum mechanics 500 years from now. I strongly suspect that what appears now to be two separate sets of questions – the questions of gravity and general relativity on the one hand and quantum mechanics on the other – will be much more tightly linked and will be seen as one subject. If there is one thing I would like to know from the future, it would be that.”

I ask him whether he ever gets fed up with physics and thinks to hell with it all, who cares anyway. He takes this irritating question in his stride. “I do get a little bit of burnout sometimes when you look at what you’ve been doing and you get a little sick to your stomach. I’ve learnt to get away from it, play the guitar or go to the movies. Within a couple of days, it always just comes back.”

Perhaps unsurprisingly, he has no belief in a higher being of any sort. “If you ask me, ‘Is it possible that the world was created by an intelligent being?’ I would ask, ‘Is that intelligent being made of atoms, does it satisfy quantum mechanics?’ And I realise it doesn’t help at all.”

He finds his absorption in bigger questions about the universe comforting. “When things are unpleasant, I tend to withdraw into what I do best, namely solving my physics problems. That’s an enormous source of strength for me. Even though I am getting older and we all have to face the inevitable, I find that I don’t need a faith-based source of strength. My wife, my music and my physics seem to be enough for me.”

His father died in 1978 but Susskind – now a great grandfather himself – says he still feels his influence. “I think my interest in teaching people started when my father was trying to learn physics. He struggled. He worked at it until he died. And of course I wasn’t really around at the time to help him and to guide him. Ever since, I’ve always felt, when I was teaching people, that I was really teaching physics to my father.”



_____________________________________________________________________________________________________________________
پ.ن: من بلد نیستم با اسم لینک بدم،توضیح میدم پایینش :-"
https://en.wikipedia.org/wiki/Leonard_Susskind
آشنایی ویکی پدیا طوره. توی فارسی بسیــــــــــــــــــــــــــــــار ناقصه.
https://physics.stanford.edu/people/faculty/leonard-susskind
رزومه ی جناب
http://www.goodreads.com/author/show/30080.Leonard_Susskind
آثار :-"
https://www.amazon.com/Leonard-Susskind/e/B001IGHNBE
مجددن
+خوش حال میشم اطلاعات بیشتر رو بدین تا اضافه بشه به این پست.
 
ارسال‌ها
699
امتیاز
13,066
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
ری
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
تحصیلات تکمیلی در علوم پایه‌ی زن‌جان :)
رشته دانشگاه
فیزیک
زهره داوودی استادیار دانشکده فیزیک دانشگاه مریلند جایزه کنت ویلسون Kenneth G. Wilson برای پژوهش در نظریه میدان شبکه ای را در سال 2018 دریافت کرد.

این جایزه در سی ششمین گردهمایی سالیانه نظریه میدان شبکه ای در دانشگاه میشیگان اهدا شد. داوودی به خاطر پژوهش های بنیادین خود در نظریه میدان شبکه ای در حجم محدود این جایزه را به دست آورده است. پژوهش های وی نقش مهمی برای شبیه سازی سیستم های پیچیده دارد.

این جایزه به نام برنده جایزه نوبل کن ویلسون (1936-2013) که مبدع نظریه پیمانه ای شبکه در سال 1974 بود، نامگذاری شده است. این جایزه به فیزیکدانان نظری که پژوهش برجسته ای را در زمینه نظریه میدان های کوانتومی انجام داده باشد و در هفت سال گذشته دکتری خود را دریافت کرده باشند، اهدا می شود.

دکتر زهره داوودی دکتری خود را در دانشگاه واشینگتن در سال 2014 دریافت کرده و سپس در مرکز فیزیک نظری دانشگاه MIT دوره پسادکتری خویش را قبل از ملحق شدن به دانشگاه مریلند گذرانده است.

شایان ذکر است که دکتر داوودی از فارغ التحصیلان دوره کارشناسی 2007 و کارشناسی ارشد 2009 دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف می باشند.
http://www.psi.ir/news2_fa.asp?id=2581
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
ریچارد فیلیپس فاینمن (به انگلیسی: Richard Phillips Feynman) (زاده ۱۱ مه ۱۹۱۸، نیویورک - درگذشته ۱۵ فوریه ۱۹۸۸، کالیفرنیا) از تأثیرگذارترین فیزیکدان‌های آمریکایی قرن بیستم بود. او در گسترش نظریه الکترودینامیک کوانتومی سهم مهمی داشت و از دانشمندان پروژه منهتن، پروژه‌ای که به ساخت نخستین بمب اتمی انجامید بود. بعدها او یکی از اعضای کمیسیون راجرز بود که از سوی رئیس جمهور ایالات متحده وظیفه بررسی واقعهٔ انفجار فضاپیمای چلنجر را بر عهده داشت. در سال ۱۹۶۵، فاینمن به دلیل پژوهش‌هایش در زمینه الکترودینامیک کوانتومی،جایزه نوبل فیزیک را به همراه جولیان شووینگر و سین‌ایترو تومونوجا دریافت کرد.

علاوه بر این‌ها، فاینمن مدرسی تأثیرگذار و نوازندهٔ غیرحرفه‌ای بانگو بود و از بسیاری جهات فردی خاص و آزاداندیش به‌شمار می‌آمد. فاینمن یک مبلغ مشتاق علم بود. در سال ۱۹۵۹ او در سخنرانی مشهور و نوآورانه خود در انجمن فیزیک آمریکا با عنوان «آن پایین فضای بسیاری هست» به بررسی ایده‌های که اکنون با نام فناوری نانو شناخته می‌شوند پرداخت و چشم‌انداز شگفت‌انگیزی را که این ایده‌ها ترسیم می‌کردند را بررسی کرد.

فاینمن در دوران حیاتش به یکی از مشهورترین دانشمندان جهان تبدیل شد. در سال ۱۹۹۹، در یک نظرخواهی از ۱۳۰ فیزیکدان مطرح از کشورهای مختلف توسط نشریه بریتانیایی "Physics World"، فاینمن به عنوان یکی از ده فیزیکدان برتر تمام اعصار انتخاب شد.

او همچنین به دلیل ماجراجویی‌های فراوانش که در کتاب‌های «حتماً شوخی می‌کنید آقای فاینمن؟» و «چه اهمیتی می‌دهید دیگران چه فکری می‌کنند؟» به تفصیل راجع به آن‌ها صحبت شده، مشهور است
احتمالا هر کسی که قدری فیزیک یا ریاضی خونده باشه، با خواندن سخنان اوکمی جا می‌خوره. واقعا مگه میشه مثل فاینمن شد؟ من نمی‌دونم، ولی خود فاینمن میگه میشه! نابغه‌ها دو دسته هستن. دسته اول، اونایی که اگه مدتی وقت بذاری متوجه کارشون می‌شی و با اینکه کارشون قابل تقدیره، ولی این حس رو پیدا می‌کنی که اگر کس دیگه‌ای هم وقت کافی صرف اون موضوع کرده بود، می‌تونسته اون نتایج رو به دست بیاره. اما دسته دوم، نابغه‌هایی هستن که وقتی آدم کارشون رو دنبال می‌کنه و ایده‌های بکری که به کار بردن رو متوجه میشه، همه‌ش از خودش می‌پرسه، مگه میشه!؟ آخه چه‌طور به ذهنش رسیده این چیزا! چه‌طور یه نفر تونسته توی این سن و سال این مسیر عجیب و غریب رو دیده باشه! آقای کاتس (Mark Kac) توی مقدمه کتاب Enigmas of Chance گفته که فاینمن از اون دسته‌ای هست که حتی دانشمندان تراز اول هم بهش غبطه می‌خورن! آدم‌هایی که نبوغشون جادوییه! با این وجود، این چیزی نیست که فاینمن در مصاحبه گفته! فاینمن معتقده که هر کسی که تلاش کنه می‌تونه فاینمن بشه! راستش گروه باراباشی سال گذشته نشون دادن که موفقیت در مسیر علمی به شانس هم بستگی داره و صدالبته اینکه وقتی شما شانس بیشتری پیدا می‌کنی که همیشه در حال تلاش باشی و پرکار و پویا! به‌هرحال ما نمی‌تونیم انکار کنیم که کار زیاد و خون جگر خوردن بی‌ثمر می‌مونه، همین‌طور که نمی‌تونیم عظمت جناب فاینمن رو انکار کنیم!
چیزی که برای من جالبه اینه که چرا بین همه فیزیکدانان رده بالای قرن ۲۰ام، چهره‌هایی مثل آینشتین، فاینمن و هاوکینگ تبدیل به ابرچهره شدند؟! چهر‌ه‌هایی که نه تنها جامعه فیزیک‌دان‌ها اونا رو ستایش می‌کنه بلکه مردم هم اونا رو می‌شناسن، بهشون احترام می‌ذارن و بهشون به عنوان قهرمان/الگو/اسطوره نگاه می‌کنند! راستی، برای اینکه دانشمندی تبدیل به چهره‌ای مردمی بشه فقط به نبوغ سرشار نیاز داره؟

جواب این سوال منفیه! یقینا در قرن گذشته بزرگانی وجود داشتن که از فاینمن یا هاوکینگ بزرگتر بوده باشن. بزرگانی که حتی دانشجوهای لیسانس فیزیک هم ممکنه با شنیدن اسمشون احساس آشنایی پیدا نکنن! مثلا همین جناب شویینگر که به همراه فاینمن در سال ۱۹۶۵ نوبل QED رو گرفته یا عالی‌مقام دیراک! سوال اینجاست که چرا این فاینمنه که ورد زبان‌هاست و نه جان ویلر (استاد فاینمن)؟! بدون تردید جان ویلر قله‌ای استوار در فیزیک به حساب میاد. (شاید از کم‌ترین دستاورهای جان ویلر این باشه که دو تا از دانشجوهاش نوبلیست شدن: فاینمن در سال ۱۹۶۵ و کیپ ثرون در ۲۰۱۷.) یا مثلا اکثر مردم آینشتین رو به عنوان نمادی از نبوغ میشناسن ولی با ماکس پلانک یا هنری پوانکاره عزیز هیچ آشنایی ندارن چه برسه به کسانی مثل چاندراسخار یا لینوس پاولینگ! یا مثلا آقای بیل‌ گیتس، فاینمن را به خوبی می‌شناسه ولی لابد اسمی از دیوید بهم هیچ موقع نشنیده! پس ماجرا چیه؟!

شما از من می‌پرسی که آیا یه آدم معمولی با سخت درس خوندن می‌تونه چیزهایی که من تصور می‌کنم رو تصور کنه؟ البته! من یه آدم معمولی بودم که سخت درس خوندم. هیچ آدم افسانه‌ای وجود نداره! داستان از این قراره که این جور آدما به این جور چیزا علاقمند میشن و همه چیزای مربوط به اون رو یاد می‌گیرن. اونا هم آدم هستن! توانایی خارق‌العاده‌ای برای درک مکانیک کوانتومی یا تصور امواج الکترومغناطیس به دست نمیاد مگه از راه تمرین و مطالعه و یادگیری و ریاضیات! پس، اگه شما یه آدم معمولی رو در نظر بگیرین که وقت بسیار زیادی رو وقف مطالعه و فکر کردن و ریاضیات و این جور چیزا می‌کنه. اون موقع اون شخص خب یه دانشمند میشه!


شاید خیلی از آدمها نسبت به این موضوع دل خوشی نداشته باشند و از فیزیکدان ها به خاطر ساخت بمب اتم کینه به دل داشته باشند، ولی شرایط اون موقع واقعا جوری بوده که همه میخواستند هر جوری که شده جلو هیلتر، این انسان افسارگسیخته، رو بگیرند. فیزیکدان ها فکر میکردند قبل از این که نازی ها به این سلاح کشتارجمعی دست پیدا کنند، امریکا باید این سلاح رو بسازه و از اون برای متوقف کردن جنگ استفاده کنه. برای همین آلبرت آینشتین پیشنهاد ساخت بمب اتم رو به رئیس جمهور امریکا میده. البته فرق فاینمن و آینشتاین این بود که آینشتاین فقط پیشنهاد داد (تقریبا) ولی فاینمن از اول تا آخر پروژه کاملا درگیر بود و کمک های زیادی توی روند انجام پروژه کرد. البته بعدها همه فهمیدند که آلمان ها توانایی دست یابی به ساخت سلاح اتمی رو نداشتند و این باعث درد و رنج اکثر کسایی شد که توی اون پروژه سهیم بودند. این یک بازی وحشتناکی بود که سیاست مدارن با دانشمندان کردند. توی فیلم «فاجعه چلنجر» فاینمن یه دیالوگی داره که به همین موضوع اشاره میکنه و میگه: «این یک استفاده خوب از علم نبود.». چیز دیگه ای که توی این قسمت جالبه مهارت فاینمن توی باز کردن گاوصندوق هاست! یعنی فاینمن با استفاده از چیزایی که بلد بوده و همین طور مهارت هایی که طی تمرین توی لوس آلاموس (محل ساخت بمب اتم) به دست اورده بوده می‌تونسه انواع و اقسام گاوصندوق ها از جمله گاوصندوق های مهمی مثل گاوصندوقی که مدارک محرمانه پروژه منهتن توش نگه داری میشده رو باز کنه!
 

احسان از نوع قیچی ساز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,395
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
بارهم نمیدونم
رشته دانشگاه
فیزیک محض / ریاضی محض
«هنگامی که کودکان به دانشمندان بزرگ چنان بنگرند که به موسیقیدانان و هنرپیشه های بزرگ مینگرند، آن‌گاه تمدن بشری به سطح بعدی میجهد.»
برین گرین
 
بالا