پاسخ : سمپادیا در سالی که گذشت (۱۳۹۳)
اینم به خاطر
امین گل

سمپادیای بنده در سال هزار و سیصد و نود و سه
بهار :
خب ، کنکوری بودم اون موقع ، بیشتر مشغول خوندن بودم تا گشت و گذار توی سایت و غیره . صرفا یه کاربر معمولی بودم ، با کلی دوست که هنوزم کلی دوسشون دارم

هر از چند گاهی میومدم سایت و از
ادیبه راهنمایی میگرفتم در مورد کنکور و آزمونا و غیره . دستش درد نکنه ، واقعا کمک میکرد ، کلی روحیه میداد ، کلی هم شرمندش شدم بعد اومدن نتایج و اینا :ایکس
نزدیکای کنکور خب به مراتب بیشتر میومدم سایت ، چون درسا تمومیده بود ، کنکورا زده شده بود ، بیشتر میومدم و میحرفیدم با بچه های کنکوری که یکم آروم بشیم خلاصه . این وسط هم
امین مارو گیر آورده بود با سوالایی که طراحی کرده بود ، میگفت حل کن گزینه هاشو بفرست ، ما هم هی میپیچوندیمش

:اس

ولی خب راضی ام ازش ، اگه آزمونی میخواین بدین که به طور کل مطمئن بشین هیچی بلد نیستین ، برین سوالاشو بگیرین ، چون احتمالا از هیچ تستی نمیتونین مطمئن باشین

کنکور رو دادیم و تموم شد .
شدش تابستون

:
مدیر گزینی و اینا شد ، درخواست دادیم برا انجمن موسیقی ، مورد قبول دوستان داخلی هم شدش و مدیر شدیم . کلی ذوق و اینا ، با کلی وقت آزاد

خب ، طبق قولی که دادم ،
مسابقه موسیقی رو شروع کردیم و 7 تا از بچه های گل کاراشونو فرستادن . خدا رو شکر مسابقه خوبی بود ، راضی کننده بود بنظر خودم ، بچه ها هم خیلی خوب شرکت کردن و رای دادن به کار ها
امیر آقای تار نواز هم که مقام قهرمانی مسابقات رو کسب کردش با کار فوق العاده قشنگی که زده بود

بهترین قسمت مسابقه هم بین خودمون باشه ، تعداد لایکایی بودش که گرفتم ، هوم

قسمت جالبش برای خودم این بودش که اون موقع که مسابقه ، مهلت رای دادنش تموم میشد ، بنده تبریز بودم ، بعد برای اینکه از حس و حال نیفته و اینا ، یه کافی نت گیر آوردم تو شهر غریب ، رفتم و اسامی عزیزان نوازنده رو نوشتم و اینا

( بعد حالا بگذریم که چند هزار تومن شارژ گوشیم رفت بخاطر اینکه وصل بشم به اینترنت ِ " مفت گران ِ " ایرانسل برای پی ام دادن به بچه ها و جواب دادن سوالاشون

)
گذشت و اینا ، پادکست دوستان خواستن بدن بیرون ، بنده هم تو همون یکی دو روز اول سریعا یه کار ضبط کردم و فرستادم که یک جملش شدش سوژه چند وقت گذشته ی عزیزانی مثل
امین ،
نازنین ،
فاطمه و سر دسته ی اشرار ،
ژالان 
اونم چی ؟ ایناهاش : " پوریا هستم ، با اکانت پوریا دات کی ، حدود 2 ساله عضو سایت هستم ..

" خلاصه که الهی کچل شه سردستش که مارو سرویس کرد

نتایج اومد ، رتبه ما هم که خب جالب نبود ، ولی عوضش کلی رتبه های خوب و شاخ داشتیم تو سایت ، هم تجربی ، هم ریاضی ، حس عالی ای بود جدی ، بعدم کلی مشورت و حرف در مورد انتخاب رشته و دانشگاه و اینا که واقعا شرمنده ی
مهسا گل و
پویای عزیز شدم ، جفتشون خیلی زحمت کشیدن ، جفتشون خیلی لطف داشتن ، نه فقط به من ، به هممون ، دوباره مرسی کلی :ایکس در آخر هم شد صنایع شریف و بعدم تغییر رشته به مکانیک شریف ، بعدم که شد پاییز

:
ذوق تهران و دانشگاه و دانشجویی و اینا بود دیگه خلاصه

بعدم با اولین شخصی که از سایت تو تهران آشنا شدم ،
آرمین بود ، سر کلاس مبانی برنامه نویسی

بعدم یه میتینگ گذاشتیم تو خود دانشگاه ، که زحمت هماهنگیش رو دوش
ثنا بودش

خیلی خیلی خوب بود ، خندیدیم ، آشنا شدیم با عزیزانی مثل بهزاد ، بهنام ، میلاد ، شهریار ، محمد صالح ، فرزانه ، شادی ، مرضیه ، نیلوفر ، رعنا ، پری شاد ، افرا . جالبیه این میتینگا ، این بود که خب
روژین [میم ] هر بار پیشنهاد پشت دانشکده ریاضی (که والا هنوز ما نفهمیدیم پیشتش منظور کجاست

) رو میدادن و هر بار هم به طرز عجیبی نمیومدن

بعدم که میتینگ رسمی سمپادیا بودش ، که اصن یکی از اهداف بنده برا تهران اومدن ، همین میتینگا بود

کلی خوب بود ، کلی محسن و محمد زحمت میتینگ رو کشیدن ، خیلی هم حال داد انصافا ، کلی خندیدیم و حرفیدیم و خوش گذشت ، جای عزیزانی که نبودن هم خالی :ایکس
بعد اتفاق دیگه این که ، تصمیم گرفتیم بچه ها رو بیاریم تو خط وایبر و اینا ، اونجا بیشتر با هم در ارتباط باشیم و بگیم و بخندیم ، اولش که خب خوب پیش رفت ، ولی وسطش خراب شدش دیگه ، نشد خوب پیش بره ، مهم هم نیست البته

شادی و خنده ی دوستان مهم تر از هر چیزی هست حقیقتا

مشغول درس و دانشگاه شدیم و کمتر اومدیم سایت ، تا پاییز تموم شد

زمستون شد

:
ما گفتیم یکی دیگه بیاد و مدیریت انجمن موسیقی رو به عهده بگیره تا بلکه از رکود بیاد بیرون ، که بعد پیشنهاد داخلی شدن داده شد و بنده هم که بی جنبه ، قبول کردم

1 روز نشده ، فوش خوردیم ، به هر حال مدیریتی که با فوش خوردن شروع بشه ، تهش چی بشه دیگه ، الله اعلم

داخلی شدن هم خوب بود ، وقت بیشتر میگرفت مطمئنا ، انرژی بیشتری میخواست ، و خب منم از پسش درست و خوب برنیومدم هنوز ، و همچنان کلی زحمت میدم به همکارا بخاطر اشتباهات و اینا

ایشالله که جبران کنم

خبر خاصی هم نبووووود ، تا مدیر گزینی و پدیدار شدن موجود عجیبی به اسم
امیر که دهن نذاشت برامون ، دیگه حالا صاف کردن و ایناش که بماند
اینم یه خلاصه کوچیک از این 1 سالی که پیش بچه های گل سمپادیا بودم :ایکس
کلی خاطره های خوب داشت و البته یه چند تا بد که اصن محسوب نمیشه

از انواع مسابقه های باحال ، از سورپرایز های عالیه
فاضل و همه عزیزایی که کمکش کردن ، از صدای خوب امیر رضا تو فصلنامه که تک بود ، از صدای خواهر کوچولوی سمیرا ، به اسم محیا ، که با صدای نازش خواست بگه " پوریا دات کی هستم

" ، و کلی خاطره های قشنگ دیگه که فرصتش نیست بگم واقعا .
همتون رو (شاید جز یکی دو نفر

) ، خیلی خیلی خیلی دوست دارم ، خیلی خیلی خوبید همگی :ایکس
اصن اجازه نمیدم به خودم که اسامی دوستان رو بگم ، چون خیلی زیادن ، همشون هم سرور بنده ، یکیشون هم جا بیفته درست نیست

:ایکس
*باید برم آماده بشم ، برم سمت راه آهن ، بعدم مشهد ! وگرنه بازم مینوشتم و بیشتر سرتون رو درد میاوردم

:ایکس