چگونه بسوزانم؟؟
شب باراني ...
شبي سرد و تنها
بر کنار آتشي زرد و سرخ
آتشي به سرخي عشق ديرينم
و به زردي نفرت اکنونم
عکس زيبايت بر دستان لرزانم
و اشک چشمانم بر روي گونه هاي خيس و بارانيم
بوئيدن آخرين گل سرخي که هديه ام دادي
تنم را به زنداني براي روح آشفته ام بدل کرده است
اين شب سرد را انتهايي نيست...