پاسخ : شیطنت ها
یه بنده خدایی تو محل ما عاشق یه دختره ای شده بود
من با یه سیمکارت دیگه بهش زنگ میزدم صدای دختر در میاوردم میگفتم که من همونم ازت خوشم اومده و از این حرفا..
خلاصه یه دو هفته ای بنده خدا رو اوسکول کرده بودیم اخر گفت بیا یه جایی من ببینمت
منم رفتم دیگه...
هیچی دیگه وقتی فهمید ماجرا...