پاسخ : سوتیها
دیشب بابام داشت در مورده پزشکی و .... با خالم صحبت میکرد
بابام:پزشک ها از 50 درصد مردم که بالاتر نباشن از 70 دردهستن....
من: :o
خالم: :-?
منو خواهرام: =)) =))
بابام: سوتی دادم؟؟؟؟ خب از 40 درصد ک هستن.... :))
پاسخ : سوتیها
داشتم با تلفن صحبت میکردم (یکی از دوستام ک سوم دبیرستانه)
اون یه سوتی داد منم تا دوساعت داشتم به سوتیش میخندیدم بعد صحبت از تاریخ شد چون اون امتحان تاریخ داشت
گفت:اینو یادت باشه جنگ جهانی اول زمان احمد شاه بوده واس سال بعدت خوبه
منم اومدم کم نیارمگفتم آره جنگ جهانی سومم زمانه...
پاسخ : سوتیها
خواهرم زنگ خونرو زد اف افم خراب بود(درو باز نمیکرد) گفت کلید و از پنجره بنداز بیام تو...
منم رفتم که بندازم یه دفه مامانم گف خب بزار تو آسانسور(با یه اعتماد ب نفسیم گف ها) ;D
من به این حالت شدم: :o
یه دفعه کله خونه رفت هوا =)) =))
منو میگی :)):آخه مامان جان اگه میتونست بیاد تو...
پاسخ : سمپادی های مشهد
امسال تک و تنها تو کلاسمم...........
ناراحنم........... :((
این چه شانسیه بابا.......
.
.
.حتما منظورت بهادریه.........اون که :-&
پاسخ : سوتیها
رفته بودیم پارک ....همه با هم میحرفیدن.....یه دفعه خالم به بابام گفت :
خاله:راستی میدونین فلانی سکته کرده وکترام که بهش شوک وارد کردن اما زنده نشده میخواستن ببرنش سردخونه که دکتر گفته یه شوک دیگم وارد کنیم......با این آخریه زنده شده.. :o
بابام: نمیشه که اونجوری خون به مغزش...