پاسخ : اشعار طنز
كفش يادگاري :o
مرا هست كفشي ز عصر حجر / كه ميراث مانده ز جد پدر :o
شريك غمش بوده و شاديش / به پا كرده در جشن داماديش :o
خدايش بيامرزد آن زنده ياد / كه از خود هم اين ارث بر جا نهاد :o
چو هي ميبرم پيش هر پينه دوز / ز مغزش پريده است برق و فيوز! :o
بود چون كه جان سخت چون كرگدن...