پاسخ : خاطرات ورزشی!
مسابقه تکواندو بود تو باشگاه من با ی کمر بند قرمز افتادم خودم کمر بندم ابی
اونم بیش تراوقات منو شکست میداد خلاصه مغرور شد کلاه نذاشت بعدداشتیم بازی میکردیم خواستم
لگد بزنم به پهلوش پامو بالاتر اوردم خورد تو دهنش منم اعصابم خورد شده بود چون همیشه شکست میخوردم
محکم زدم...