پاسخ : سوتیها
تابستون داییم اینا رفته بودن ترکیه. سه چار روز بعد یکی زنگ زد خونمون که شمارش خیلی طولانی بود چون داییم قرار بود زنگ بزنه منم فکر کردم داییمه و گوشی رو برداشتم:
من:بله!
داییم:سلام!
من:سلام!خوبین؟
داییم:مرسی!تو خوبی؟
من:خوبم مرسی!
داییم:کسی خونتون هست؟
من:نه تنهایم. مامانم با...