نتایج جستجو

  1. سین.

    پاسخ : سین. - من نوشته هامو همرو توی وبلاگم هم میذارم حتمآ وقتی مسعود سرچ کرده اونو دیده -ممنون از همه کسایی که نظر دادن
  2. سین.

    پاسخ : سین. تو را بوسیدم که بگویم خونی نبود که بگویم خانه ی من هر جا که تو باشی هست که بگویم هرجا که فقط یک تخت باشد... و یک اسمان هر جا که بود که بگویم برایم مهم نیست اینجا یا ... که بگویم هر جاکه ابی باشد دریا هر جا خزر هم نبود نبود... هرجا جایی که فقط ابی باشد رویا من و تویی که مثل بقیه...
  3. سین.

    پاسخ : سین. اغاز شد... و کودکی که خواب بود "صدای گریه "... ورود ، ورد خواندن در گوش ،حرف خدا پدرم با خنده میگفت وقتی به دنیا امدم تنها صدایی که شنیده میشد جیغ ، مادر بزرگم دعا میخواند بوی اسفند و دود تا تولد بعدی خنده های ما و بوی خوش یادم هست هنوز "شمع هارو فوت کن زود !" و تا همین 17...
  4. سین.

    پاسخ : سین. خاک من بخند که بدبختی من توی صورت تو نقش بست که به لجن کشیده شد داش اکل هم به ساز مرگ رقصید کولی های شهر همه دست ...دست ... بخندیم باز باهم که من کُردم که کوه ایستاد مرد بخندیم به این عذا به صانع بزا باز شیطان ما ببازه و خدای اونا بخنده و بگه من بردم اشکایی که با هم ریختیم...
  5. سین.

    شهری مملو از مردم بیمار بی حال تر از خماری چشم هایت تقلای زندگی کردن در میان این مردم به *** رفتن دوری از نفس ها و طعم گنگ لب هایت ... فکری مسخ شده از ترس شاید نبودنت ! ترس دود و باتون از روی تمبلی و اضافه وزن شاید من و 16 سالگی -مشق حسابان یا...- ! حمام خالی و کف در میان دستانم! و لیزیه صابون...
Back
بالا