پاسخ : سوتیها
يکي از فاميل هامون که خيليم باهاشون تعارف داريمواينا اومده بودن بعداز مدت ها مشهدوهمه خونه مامان بزرگم بوديم،بعد همين فاميلمون ميگه: آره ديگه ايشالله سال بعد ريحانه جان شيريني تو رو بخوريم
من:(سرمو انداختم پايين لپاسرخ)نه...هنوز زوده،نه نه
کل فاميل:=))=))
فاميلمون:منظورم شيريني...