نتایج جستجو

پاسخ : سوتی‌ها داداشم 27 روزشه مامانم : چوچه کلاغ خوشگل من :-? مامانم : منظورم جغد بود ما : :-? مامانم : پاشد بربد بینم...آدمُ گمراه میکنید =)) × جنا : منظور پست رو متوجه نشدم ولی هر چی نوشته شده بود رو فارسی کردم . بعدن ویرایش کنید . پست متوالی ندید لطفن : )

پاسخ : سمپادی های کرمان اقا جرا ميزنين به تيب وتار هم،مريم جناب تكاور،بس كنيد،هدف تابيك جيز ديكه ايه،نخاستن بجه ها روبه جون هم بندازن كه،.....

پاسخ : سمپادی های کرمان منم تایید میکنم.شبیه پی ام جی هست....

پاسخ : روز تولد بچه ها داداشم17مهر به دنیا اومد....وای خیلی خوشالم

پاسخ : سوتی‌ها فامیل یکی ازمعلمآ،پور میرزایی،هست،بعد امروز 1ی از بچه ها بلند گفت خانم''پیر مورزایی''....وای =))=))=))=))

پاسخ : سمپادی های کرمان اوا من پست آقای علیرضا رو ندیده بودم.آقا تبریک،...شما تلاش خودتونو کردید،آفرین،...بازم تبریک:)

پاسخ : سمپادی های کرمان الناز؟

پاسخ : رُک باشیم یا نه؟ من خودم آدم رکیم...به نظرمن باید شرایط طرف مقابلتو بسنجی،اگه عصبانیه،نباید رک باشی آخه میشکنه،وقتی آرومتره،بهتره،یه جور انتقاد سازنده میشه...

پاسخ : گند های دوران كودكی مامانم میگفت،خونه مادربزرگم،زمان بچگیم،بخاریشون نفتی بود،بعد بنده،رفتم،اون بسته ای که توش نفت بود رو برداشتم وریختم تو لیوان و به عنوان نوشابه یه لیوان کوچولو خوردم،بعد منو بردن گلاب به روتون شستوشو معده،2روز هم بستری بودم، خونه بابابزرگم حیاطش مثل باغه خیلی...

پاسخ : لهجه شیرازی بابا اصن آموزش نخاستیم،کلمات شو یادمون بدید،

پاسخ : سمپادی های کرمان آفرین دختر خانم گل...تبریک.بابا این حسینی هرجا بنفعش نباشه،حرف نمیزنه....ممنون جفرت جان...

پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم،وقتی بامامانم بحث میکنم،تمام تلاشمو میکنم،تا حرصشو دربیارم.خیلی کیف میده.اضن فاضیه ها.مث الان:))

پاسخ : لهجه شیرازی برادر من خ وقته میگم بیان به حالتی آموزش بدن،ولی... بابامن دوست دارم یادبگیرم...:)):))

پاسخ : کارتون های زمان ما! من عاشق ساعت برنارد بودم.الان انقد سرامتحانات بهش فک میکنم که اگه بود چه تقلبایی میشد کرد... من یکی بود یکی نبود رو هم خ دوس داشتم.همون که یه گوسفنده بود که خونه خاله پیرزن زندگی میکرد باالاغ وگاو خروس طلا،خانم مرغه،بعدش مریض میشه میرن شهر پیش خانم معتمدی آریا...

پاسخ : خوابي كه شايد تعبير شود من 4سال پیش،قبل انتخابات،1خواب وچند بار دیدم،خواب جنگ بود.جنگی شبیه سال88بین مردم ودولت...که تعبیر شد 1خواب دیگه هم دیدم که اون کاملا تعبیر شد،چند شب خواب دیدم یکی از معلم هامون که سنشون 1خرده بالا بود ازدواج کرده بودن،و مث اینکه ایشون....:):) واین2خواب من تعبیر...

پاسخ : بدشانسی هاتون وای.... سال 5ابتدایی کلاس ریاضی داشتیم بعد از مدرسه...معلمه مرد بود،همیشه موقع حضور غیاب،اسم وفامیل میگف،اسم منو اینجوری میخوند رضا*****...خب اسمم رعناست،این میخوند رضا....تا آخرین روز حتی 1بارم اسممو درست نگفت،روز آخر باگریه از سرکلاسش رفتم...اصن شانس یخ

پاسخ : لهجه شیرازی باور کن همون زولبیاست،من خوردم دیگه.همونه،فقط بهش میگن زولیبی.ما شیرازیم دیگه.... بعدشا،پرخردن،چرخ زدن وگشت زدن هم میشه.

پاسخ : تصـــــور ما از کاربران سایت احساس میکنم که یک فرد باموهای کوتاه بدون عینک با پوست گندمی باشه،یه آدم آروم،با اطلاعات عمومی زیاد،عاشق رنگ آبی،ادبیات رو هم دوست دارن...من ایشون رو نمیشناسم،حتی باهاشون یه کلمه هم نحرفیدم،ولی حسم میگه ایشون اینجورین...

پاسخ : سوتی‌ها داریم اسم فامیل بازی میکنم.از ش...خواهرم چیزی پیدا نکرده نوشته <شرتقال> منو عمه مو دخترعمه م مرده بودیم از حنده

پاسخ : آرزوهای من وای.آرزوم اینه که تا4روزه دیگه بزرگترین اتفاق زندگیم بیافته...اگه افتاد اینجا مینویسم. *رسیدن به آرزوهایی که حال وآینده رو میسازه،خیلی عالیه...من به اون آرزویه که تو همین پست،نوشتم رسیدم...:)