نتایج جستجو

پاسخ : آرزوهای من برم آمریکا...هدف بزرگیه ولی غیرممکن نیس...همه چی با تلاش کردن حل می شه.

پاسخ : نژاد پرستی‌ از نوع ترکی‌ شاید اسمش نژادپرستی نباشه...بیشتر تقصیر ملت ماست...چرا باید آذری ها رو مسخره کنن؟چرا تهرانی ها خودشون رو برتر از ما شهرستانی ها می دونن؟!من خودم چهار ماه فرزانگان تهران بودم اونقدر دوستان و دبیران عزیز اذیتم کردند که ترم اول تموم شد برگشتم ارومیه...جدا این چه...

پاسخ : جنایات ارامنه در آذربایجان ایران بله.کاملا درسته.نام این گروه جلولیق بوده.به تازگی گورهای دست جمعی هم در ارومیه پیدا شده است که مربوط به این دورست.یکی از اون ها مدرسه 15خرداد در خیابان مدنی است.

پاسخ : اعلام نتایج کنکور 91 اجازس من هم بگم؟! آیدا حمید کارگری.برق کنترل تبریز ولی به خاطر شرایط الان آنکارا.دانشگاه metuمعماری.

پاسخ : سمپادی های دانشگاه تبریز سارا؟!؟من در نرفتم!کشون کشون بردن من رو! ;D

پاسخ : چه چیزهایی باعث ارامشتون میشه؟ نماز صبح بو و صدای بارون نگاه کردن به کوچه وقتی برف می باره!

پاسخ : تفكيك جنسيتي دانشگاه ها دوستان عزیز الکی دلیل منطقی نیارید!باور کنید الان داره حسودیم می شه به ترکا!اینا از دبستان باهمن وهیچ مشکلی ندارن!من تو دانشگاه واقعا احساس ارامش می کنم.با هم شوخی می کنن همدیگه رو ضایع می کنن ولی بازم راحتن!هیچ کسیم فکر بد نمی کنه!!!کاش ما هم این طوری بودیم!!

پاسخ : کارتون های زمان ما! آخی!من هر دفعه بستنی ها رو می دیدم دهنم آب می افتاد! یه کارتون بود سطل سحر آمیز.کسی داستان دقیقش یادشه؟!من فقط اون پسر کوچولو یادمه!

پاسخ : حس ششم داشتم فیلم نگا می کردم یه لحظه فک کردم اگه بابام خدانکرده طوریش بشه من چیکار می کنم؟!بعد ناخودآگاه کلی گریه کردم و کلی آیه الکرسی خوندم واسش.جالب این جاست داداششمم خونه تنها بود خواب دیده بود بابام دورش کلی پلیس جم شده و داداشمم گریه می کرده یهو پا می شه می بینه یکی در رو می...

پاسخ : احساس قبل از وقوع پیش امد! چقدر جالب!!!من همین الان می خواستم این تامیک رو بزنم! آره پیش اومده.دیروز!من کلی دل شوره داشتم و می دونستم بابام قراره تصادف کنه.و آخرشم کرد!ولی خدا رو شکر خودش خوبه

پاسخ : دوران زیبای و به یادماندنی دبیرستان یادش بخیر اون قد حرف زدیم سر کلاس معلم اخرش گریه کرد رفت... :(( یادش بخیر سر امتحان جغرافی تقلبم رو گرفتن کم مونده بود بمونم شهریور چقد گریه کردم دوستامم اومده بودن خونمون باهم گریه می کردیم >:D< یادش بخیر سال اخر همگی سرکلاس فیزیک می خوابیدیم.یکی...

پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف می کتم با این که می دونم خانواده به شدت حساسن ولی وقتی می گن برو یه لیوان آب بیار اول خودم می خورم تو راه!

پاسخ : سمپادی های دانشگاه تبریز مرسی از لطف فراوان شما.جدا ممنون.نه چیزی نیس.فقط می خواستم ببینم کی میرن ثبت نام بچه ها.مرسی.

پاسخ : سمپادی های دانشگاه تبریز ای بابا!یعنی یه نفر هم دانشگاه تبریز درس نمی خونه؟!عجب!

پاسخ : سمپادی های دانشگاه تبریز مگه اینترنتی نیس؟!آخه تو سایت زده بود ثبت نام اینترنتی.اگه اون طوری نباشه که نه...نمی تونم بیام..

سلام. کسی هس دانشگاه تبریز درس بخونه؟ آیدا هستم برق کنترل.البته فعلا که ایران نیستم.

پاسخ : سوتی‌ها ;Dبچه که بودم داییم کاندید شده بود واسه شورا.بعد همه جا عکسش رو زده بودن نوشته بدن نامزد شورا.من تا یه مدت کلی ناراحت بودم!فک می کردم داییم دوباره زن گرفته!

پاسخ : سوتی‌ها توی اف.بی به یکی که دوستم نیس پیام دادم تو رو خدا جوابمو بدید.کار واجب دارم.بعد طرف جواب نمی داد.کلی فحش دادم بهش!امروز فهمیدم تو قسمت تنظیمات زدم فقط دوستام می تونن پیام بفرستن! ;D

پاسخ : ترس از محیط جدید و آدمای جدید... واقعا خیلی ممنونم که این تاپیک رو زدی!من خودم با این موضوع مشکل دارم.به خاطر همین هم بعد 4ماه از تهران برگشتم ارومیه!از اول مهر هم دارم وارد یه دنیای خیلی متفاوت می شم!اگه کسی راه حلی داره ممنون می شم بگه.به شدت نیازمندیم!

پاسخ : آموزش زبان ترکیه اى! serseriولگرد بی فکر geri zekaliآدم احمق