نتایج جستجو

پاسخ : تا حالا تنبیه شدین؟ همیشه تنبیه محروم شدن از چیزایی هست که دوس دارم مثلا نت ;D

پاسخ : شیطنت ها در اتاق مشاورو یکی از بچه ها قفل کرد...... مشاور تو اتاقش حبس شد

پاسخ : یک ، جلویش تا بینهایت صفر ها عاشقشم اولین کتابی بود که از دکتر خوندم اولین کتابی که فهمیدمش :)

پاسخ : هر روز يك حكايت تاپیک قشنگیه حکایت (غرور) در دوران گذشته دو برادر یکی به نام «ضیاء» و دیگری به نام «تاج» در شهر بلخ زندگی می کردند. ضیاء مردی بلندبالا و با این حال بذله گو، نکته سنج و خوش اخلاق که واعظ شهر هم بود. در عوض، برادرش تاج قدی بسیار کوتاه داشت، ولی از علم بالایی بهره می برد،...

پاسخ : مکعب روبیک پدیده ی اسکیپت ;)

پاسخ : سوتی‌ها داداشم (کوچولوهه) با اسکیت بردش خورده بود زمین همه پوست رو شکمش خراشیده شده بود آب نمیخورد میگفت از اینجاها میریزه بیرون :-??

پاسخ : سربازی من برادرم سربازه....... حاضرم بقیه سربازیشو بجاش برم........ فقط انقداز زندگی نامید نباشه ! چن روزپیش میگفت یکی تو پا د گانشون خود کشی کرده....... نجاتش دادن....... یه روز 5مین دیر رفت یه هفته نذاشتن بیادخونه...... بابا پسرا چه گناهی کردن دوسال از بهترین ، واقعا بهترین سالای...

پاسخ : امکانات مدرسه شما آخی!!! میگم امکاناتتون کمه اعتراض کنین ما هم که معلوم نیست مدمون سال دیگه کجا باشه اعتراض میکنیم

پاسخ : مکعب روبیک کلا زندگی فقط روبیک!(باید بگیم مکعب روبیک ;D البته نه فقط رکورد..... نه فقط 3*3 (مکعب روبیک 3*3 ;D) انوع مختلفش مخسوصا (پازل) مستر مگا مورفیکس مخصوصا (مکعب) روبیک چرخ دنده ای.... سپهر تبریک میگم! فیلم نگرفتی؟؟؟ حیف! ایشالا مسابقات ;D

پاسخ : اشعار طنز شنیدم در زمان خسرو پرویز گرفتند آدمی را توی تبریز به جرم نقض قانون اساسی و بعض گفتمان های سیاسی ولی آن مرد دور اندیش، از پیش قراری را نهاده با زن خویش که از زندان اگر آمد زمانی به نام من پیامی یا نشانی اگر خودکار آبی بود...

پاسخ : امکانات مدرسه شما فرزانگان دو مشهد فعلا وجود خارجی نداره که بخوایم در مورد امکانات حرف بزنیم :-w

پاسخ : پاسخ : شخصی نوشته ها امروز فهمیدم نفهمیدن چقدر خوب است فهمیدم دنیا هر چه بزرگ تر میشود زت تر میشود.... و من... آیا من هم؟

پاسخ : اشعار طنز محمد رضا عالی پیام تو مایه افتخار بودی تبدیل به افتضاح گشتی حیف از تو جوانکی که پابند در دامگه نکاح گشتی با این عمل شنیع ، محروم از حی علی الفلاح گشتی محکوم علی العشاء تویی تو مغبون علی الصباح گشتی در بین قفس میان مرغان مرغانه به اصطلاح گشتی رفتی به میان زن ذلیلان فرمانده ی...

پاسخ : پاسخ : شخصی نوشته ها شب بود . باران بود و ابر . و سیاهی . و جاده ، که پیاده ای در آن قدم میزد . و صدای جیرجیرک ها . وستاره میخواست بدرخشد . اما ، ابر های سیاه نور ستاره را به زندان باران میبردند . و پیاده صورتش را به سمت آسمان می گرفت تا قطره های باران صورتش را خیس کند . و پیاده باران را...

پاسخ : هر روز يك حكايت فکر می کردم او همدرد است اما نه او هم درد است

پاسخ : اخرین روز امتحانات گفتن احساستون رو بگید نه برامه های تابستون :| حس قشنگ آرامش

پاسخ : مدارس مختلط امکان پذیر نیست چون یه عده از دختر پسرا از هم متنفرند :-&

پاسخ : تقلب من یه بار ! فقط یع بار تقلب کردم . . . اونم همه فهمیدن ! ;D امتحان حرفه و فن :-& بود آخه خداییش حس خوندن همچین کتابی بود ؟ نبود !

پاسخ : مدیر سمپاد باز هم عوض شد! میگن ایشون سر دبیر مجله زن بودن درسته؟

پاسخ : سمپادي هاي دوم دبيرستان ! ما تا 26 هست امتحانامون