پاسخ : ترس دوران بچگی...!
من عاشق تنهایی بودم و هستم ... >:D<
تنها میرفتم تو حیاط ... پشت بوم و اینا ... اسمونو نگاه می کردم
کلا تاریکی رو دوست داشتم ... خصوصا با سکوت مرموزش ...
برای همین همش منو از تنهایی و تاریکی می ترسوندن :-w ...
میگفتن تنها بری یه جا تو تاریکی یه موجود عظیم خبیث...