نتایج جستجو

پاسخ : قابل توجه دانشجویان : المپیاد دانشجویی اگه از طریق کنکور ارشده پس چرا همه رشته ها ندارن؟؟ :( چرا مهندسی مواد بینشون نیست؟ :( :(( :(

پاسخ : مهندسی مواد جدن بیاین یه کاری بکنیم!کم کم یه پروژه میتونیم کار کنیم که!چند نفریم اصن؟!

پاسخ : انتخاب کلمه در دوران کودکی بعداین همه سال هنوزهروقت مامان زن عموم رو میبینم میگه "اه....یادته.... :)....تو به دخترمن میگفتی زَمَنو... :)) " :(...

پاسخ : اولین همایش معماری و شهرسازی (فرزانگان امین 1 ) رو حساب اینکه همایش علامه ی شما و همایش گاهی به آسمان نگاه کن اون فرزانگان تک جنسیتیه به همین خاطر آقای دلاوری(مسئول سمپاد اصفهان)گفتن نمیشه تبعیض قائل شد 8-| :-? ما هم نتونستیم راضیشون کنیم :| :(

پاسخ : اولین همایش معماری و شهرسازی (فرزانگان امین 1 ) بستگی داره چی بخواین بفرستین مثلا عکس را نمی شه گروهیش کرد امااگه مقاله ،ماکت و.... باشه با توجه به حجم کاری که انجام می دید تا سه نفرم می تونین اما به شرطی که کارتون متناسب با تعداد نفرات باشه ;)

پاسخ : سومین مسابقه ملی دانش آموزی شریف سخت ریاضی را کی حل کرده؟ یعنی چه جوری حل کردین؟(همونmافرابرn)

پاسخ : رنگ کلاه ها(1 امتیاز) وقتی نفر اول ندونه کلاهش چه رنگیه پس کلاه دونفر دیگه یا قرمز-آبی(یا آبی-قرمز) یا آبی-آبیه(اگه قرمز-قرمز باشه که نفر اول می فهمه خودش آبیه) نفر دوم هم نمی دونه کلاهش چه رنگیه پس حالت آبی-قرمز حذف میشه (چون باهوشه و میدونه که کلاهاشون قرمز-قرمز نیست پس اگه کلاه جلوییش...

پاسخ : سوتی‌ها خوبه اون هفته تموم شد... من فک می کردم این سارینا یه چیزیش بشه... از آسانسور اومده بیرون تشکر میکنه :)) :))

پاسخ : سوتی‌ها اون هفته برای اولین بار قرعه به نام سارینا در اومد که سر کلاس حسابان از روی کتاب بخونه(فعالیت،روش بوزجانی): زاویه ی بتارا پَهلَوی( :)) ) زاویه آلفا جدا می کنیم بعدم با اعتمادبه نفس تمام برگشته میگه پَهلَوی :-?? یعنی چی... :-?? وقتی همه زدن زیر خنده خانم تازه فهمید چه سوتی داده :-"

پاسخ : خط خطی های سمپادیا اینم خط خطیه منه سر زنگ دینی فک نکنم کیفیتش جالب باشه ;D

پاسخ : همايش اصفهان اگه منظورتون همایش معماریه که مال دبیرستان فرزانگان امینه ومن نمی دونم چرا یه سریتون پوسترش رو ندیدند چون ما برای تمامی مدارس ارسال کردیم من سعی می کنم یه نمونه از پوستر را تو سایت بذارم راجع به تاریخ همایش هم ما تاریخ همایشمون زودتر معلوم شده بود از بچه ها مشهد خواستیم...

پاسخ : سهراب،اسطوره ي شعر نو فارسي به نظر من که شعراش عالیه(البته خودمونیم همشونم نه..... :-"البته شاید من اونا رو نمی فهمم... :-/) و مرا برد، به آرامش زیبای یقین با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست رود دنیا جاریست زندگی ، آبتنی کردن در این...

پاسخ : منطق های جالب یه بچه 3/5 ساله:مامان مامان دیشب دزد اومده مهدمون.... مامانش:دزد... :o بچه:آره دزد....تمام برگ درختامون رو برده.... مامانش: :-? :)) =))

پاسخ : منطق های جالب اوج منطق یه پسر بچه 8 سال: آدم باید دیوونه باشه این همه درس بخونه تا بره رشته ریاضی،بعدشم بره برق که بره کنتور خونه ی مردم را چک کنه ;D

پاسخ : خودت خبر نداری بنده خدا!! می ری سر خواجو می شینی ناراحتی که خشک سالیه زاینده رود آب نداره [-(بنده خدا خبر نداری خشک سالی نیست که!زاینده رود را بردن جای دیگه ازش آبشار ساختن :(( :((

پاسخ : کی دکتره؟ کی وکیله؟ (2 امتیاز) با فرض اینکه آقای وکیلی از خانومش بزرگتر باشه داریم: 1)اگه وکیل جوانترازدکترباشه پس یاخانم خلیلی وکیل وآقای خلیلی دکترو یا خانم خلیلی وکیل و مادر آقای خلیلی دکتره که با توجه به شرط 2 هر دو مورد غلطه! 2)اگه وکیل خانم باشه یا خانم خلیلی وکیل پسرشدکتره یا مادر...

پاسخ : مسابقات رباتیک خوارزمی باز خوبه شما همون پولی راکه والدین دادن بهتون میدن ما مدیر محــــــترممون می گن نمی شه پولی را که همه بچه ها دادن واسه کمک به مدرسه واسه 3،4 نفر خاص خرج کرد :)

پاسخ : معنی عشق چیه؟ پستا خیلی زیاد بود ومن هم همشون را نخوندم اما به نظر من عشق را الان میشه سه دسته کرد: 1)عشق واقعی که اصلا کاری با عقل و منطق نداره (مثل لیلی ومجنون :)x 2)عشقای خیابونی و اینترنتی که اصلا عشق نیست ومیشه بش گفت هوس کالا زود گذر وبدرد نخور(فقط طرفین فکر میکنن عاشقن ;D) 3)یه...

دیگر صدایت را می شناسم هرروز، همیشه ، در پستوی نهان‌خانه‌ي دلم زمزمه هایی را که سراسر وجودم را می لرزاند و همه چیز را بارها و بارها تکرار می کند: بنده من لذت ببر، از همه کس و همه چیز،من دنیا را با همه تعلقاتش با عشق از بهر تو آفریدم زمانیکه هر آنچه روی زمین بود خلق می کردم تنها به امید لمس کردن...

من ، تو ، او من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت معلم...