پاسخ : شیطنت ها
راهنمايي كه بودم رفتم زير ميز بند كفشاي بچه ها رو به هم بستم خيلي ها كفششون رو سر كلاس در مياوردن
بازم تو راهنمايي يه سيستم رو سقف درست كرده بوديم پپونذ ميريخت رو صندلي معلم بار اول ميفهميدن اما نميدونستن بازم ميريزه بعدشم كه ديگه معلومه
خيلي زياده حالا حال ندارم بگم