نتایج جستجو

پاسخ : خاطره نویسی روزانه =)) وای یه اتفاقی افتاد امرووز :)) گواهینامه ی بابام ده ساله شده واسه همین امروز که میخواستیم بریم مسافرت رفت که اینو درستش کنه خلاصه یه برگه تردد بش دادن که دیگه حکم گواهینامه رو داشت منم دیروز با کل بچس خدافظی کردمو کلی احساساتی شده بودیم همه چی داشت خوووب پیش میرفت...

پاسخ : تنها بیرون رفتن من مامان بابام میگن بهت اعتماد کااااامل داریم ولی جامعه خوب نیست واسه چند تا دختر که با هم برن بیرون :( تازه از مدرسه هم که بعضی وقتا میخوام با بچه ها با اتوبوس بیام زنگ میزنم اجازه میگیرم 8-| همین روز آخر میخواستیم با بچه ها بریم پارک مامانم گفت واسه که دلت نشکنه میذارم...

پاسخ : سوتی‌ها رو دماغ دوستم یه جوش خیلی بد زده بود بعد اون یکی گفت این چیه باز رو دماغت؟؟؟ :-w جوشه یا مگس کنده؟؟؟ من گفتم مگس کندههه؟ :-? دوستم:راس میگی مگس که نمیکنه :))

پاسخ : بزرگترین اشتباهی که در قبال دوستت كردي؟ نمیدونم چرا زندگیم یه طوری بوده که دوستام خیییلی زیادن خیلی اینم لطف خداس! دوستای صمیمیمو خیلی دوست دارمو هیچ وقت ناراحتشون نکردم خدا روشکر ولی به خاطر این ملاحظه کاری تو راهنمائی از چندتاشون که جنبه ی خوبیا رو نداشتن ضربه خوردم اصن انگاار نه انگار...

پاسخ : مشکل با ورودی های جدید اول بگم که به نظر من تقصیر خودشون نیس که قبول شدن منم اگه جای بقیه بودم و تو آزمون حتی اگه شعبه دهم قبول میشدم میومدم چون خوب آدم وقتی قبول میشه دلش نمیاد که نیاد دیگه... ولی این که هر جا میگی فرزانگانی میگن الان که دیگه همه جا فرزانگان شده عصبیم میکنه(اونم از دست...

پاسخ : روزي كه اولين نمره كمتو به مامانت نشون دادي من از همون اول بچه ی راحتی بودم بر خلاف خواهرم که یه 0.5 نمره کم میاورد گریه میکرد ~X( خلاصه اولین املا اول دبستانمو شدم 18.5 ;D رفتم خونه پریدم تو بغل مامانم گفتم ماماااان املامو شدم 18.5 مامان بابام که تا حالا همچین نمره ای از خواهرم ندیده...

پاسخ : سوتی‌ها هه یه سوتی الان مامانم یادم انداخت بنویسم :)): سال سوم راهنمائی نزدیکای آزمون تیزهوشان دوستام همش مدرسه رو میپیچوندن و تو خونه درس میخوندن منم دیگه مثه اونا بعضی روزا نمیرفتم مدرسه مدیرمون مشکلی نداشت ولی در ظاهر سختگیری میکرد و دوست نداشت کسی بفهمه که میذاره ما نیایم مدرسه وتوقع...

پاسخ : سوتی‌ها پسر عمم امسال میخواد آزمون تیزهوشان بده بعد عمم میگفت اگه قبول نشه کجا بره و اینا... بعد بحث شد که یکی از دبیرستانای خوب 2 تا شعبه داره دختر عمم گفت نهههه اون شعبه ی دیگش اصصصلن خوب نیست من میدونم من اونجا کللللی دوست دارم چندبارم رفتم اصلا اون شعبش دبیرستان خوبی نیست این داشت...

پاسخ : آخه میدونی؟ كلاس داره... چی کار کنیم که تغییر کنه؟ :( من خودم به شخصه تا حالا خیلی سعی در ارشاد داشتم ولی حرفام فقط چند روز تاثیر داره یه بار کلی ساعت داشتم با دوستم میحرفیدم کلی به فکر فرو رفت ولی چند روز بعد دوباره اومدو واسم خاطره هاشو تعریف کرد روز از نو و روزی از نو... #-o

پاسخ : شهاب حسینی بهترین بازیگر مرد از هممه لحاظ =D> خیییلی تواناس وقتی نقش منفیه دلم میخواد خفش کنم وقتیم مثبته دلم میخواد واسش گریه کنم... خیلی خوش اخلاقه معلومه =D> هممه ی فیلماش مخخخصوصا شهید عباس بابائی ;D

پاسخ : سوتی‌ها یه بار زنگ زدم به دوستم کلی سر کارم گذاشت فک کردم خواهرشه :) بعدش کلی بهم خندید :-w واسه همین دفعه ی بعد که زنگیدم بهش خواهرش برداشت منم فک کردم داره دوباره سر کارم میذاره این بدبخت هی میگفت من پریا نیسسسستم میگفتم برووو خودتو سر کار بذار من که میدونم پری هستی خلاصه کلی بش گیر...

پاسخ : اعترافگاه ! چرا خوب آخه مال منو پاک کردین؟ :(

پاسخ : تعطیلی پنج شنبه واسه ما تعطیل نکردن حالا سال دیگه که میریم سومو دلمون خوش بود که تعطیله میخوان کلا تعطیل کنن :-"

پاسخ : مراکز سمپاد تازه تاسیس، سمپاد روبه نابودی ؟ آزمون نمونه و سمپاد امسال یکی شده :( :(( وای خدااااااااا :-ssا

پاسخ : اولین روز تعطیلات چطور بود؟ مگه شماها تعطیلیدید؟؟؟؟ ما تا 31 انتحان داریم :-<

پاسخ : سوتی‌ها یه بار یکی بهم تک زد بدم یه اس بهم داد که توش اسممو نوشته بود :o و معذرت خواهی کرده بود بعد من فک کردم یکی از دوستامه واسه همین یه بار با دختر عمم بش زنگ زدیم که ببینم کدوم یکی از دوستامه در کمال ناباوری یه پسره برداشت منم که نمیتونستم قطع کنم هول شدمو صدامو کلفت کردمو گفتم...

پاسخ : ادبیات بد دانش آموزی چیییییش آره آره ما هم داریم تو بچه ها اما خوب به نظرم فرق دارن با هم مثلا بعضی ها هستن که میزنن از این حرفا ولی...ولی میدونن کجا بزنن و به کی بزنن مثلا به کسی که مثه خودشونه(که البته اینم اصصصصلا خوب نیست) ولی مثلا به خود من تا حالا اصلا از این حرفا نزدن چون میدونن...

پاسخ : جیم زدن یه بار با چندتا تا از دوستام تصمیم گرفتیم یکی از زنگارو جیم بزنیم.(زنگ زبان بود که میخواستیم فیلم ببینیمو معلم محترم متوجه نمیشدن اصن) چندتاشون زودتر از ما رفتن بیرون کلاس ما هم بعد یه مدتی دیدیم اوضاع خوبه رفتیم بیرون ولی فک کردیم اونا هنوز تو کلاسن خلاصه که رفتیم تو حیاطو کلللی...

پاسخ : شعرای بچگیمون توپ سفیدم قشنگیو نازی/حالا من میخوام برم به بازی/باز چه خوبه با بچه های خوب /بازی میکنم با یه دونه توپ/چون پرت میکنم توپ سفیدم را/از جا میپره میره تو هوا/قل قل میخوره تو زمین ورزش 1و2و3و4و5و6/1و2و3و4و5و 6 در قندووون لب خندووون... ;D آخیی یادش به خیر واقعا

پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم بچه که بودم خیلی خل بودم از این لحاظ که نصف شبا میرفتم یواشکی تو اتاق مامانمو کلی تو تاریکی بهش زل میزدم که ببینم نفس میکشه یا نه :)) هنوزم که هنوزه اعتراف میکنم خیلی مامانیم :-[ و اینم که وقتی کلاس چهارم بودم پسر داییمو که چند ماهش بودو از رو تاب انداختم(بس که...