نتایج جستجو

  1. گند های دوران كودكی

    پاسخ : گند هاي دوران كودكي یه بار همسایه مون زنگ خونمونو زد . مامانم رفت از اون سوراخه (!) نگاه کرد ! نمیخواس باش حرف بزنه ! به من گف " سبا ! برو بگو مامانم خونه نیست ! " من رفتم گفتم " سلام ! مامانم گفته بهتون بگم خونه نیست ! " :)) ;D و بعد محکم درو بستم ! ;D
  2. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] من خودم از یه ماه پیش میدونستم ما نمیبریم ! ما خدایی خیلی کم کار کردیم ! مخصوصا من ! من فقط شب قبل کارسوق 4 تا کاغذ پرینت گرفتم ! وقتی کار بقیه کلاسا رو دیدم کاملا مطمئن شدم ما نخواهیم برد ! البته من 2.5 رو هم رد میکنم ! 2.6 هم ... رد میکنم ! چون...
  3. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] پوستر ما خیل خوشگل تر از اون نقاشی مسخره ی گلنار اینا بود ... :| سلیقه ندارن که ... [-(
  4. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] اولا به 2.1 توهین نکن ستاره ! ( سداره ! ) دوما به 2.1.6 ایا توهین نکن سداره ! سوما پس فردا همو میبینیم ( هوای تهران هم سرد تر میشه ! ;D :-" ) چارما بهتر از آب نماست ! :)) اونم وسط بانک ! پنجما تو که کارای ما رو ندیدی بیخودی چرا اظهار نظر...
  5. محدودیت در خانه

    پاسخ : محدودیت در خانه مامان بابای من زیاد برام محدودیت نمیذارن . مخصوصا بابام . ولی خب این باعث نمیشه من هر کاری دلم بخواد بکنم ! ;D من تا حالا مخ مامان بابامو نزدم چون تا یه سال پیش که تک فرزند بودم و مهم تر از اون ، تنها بچه فامیل بودم ، اگه یه نفر باهام مخالفت میکرد ، یه ایل پشتم بود ...
  6. محدودیت در خانه

    پاسخ : محدودیت در خانه اگه بشون ثابت کنین عاقل (!) شدین محدودیتی نمیذارن ! من تجربه کردم ! ;D مثلا یه بار وقتی سرما خوردم مامانم نذاشت برم مدرسه ولی من میخواستم برم ! دفه بعدی که سرما خوردم خودم رفتم به مامانم گفتم که نمیخوام برم مدرسه ! خیلی خوشش اومد ! حالا هر دفه که سرما میخورم به بابام...
  7. شما چه مجله ای می خوانید؟

    پاسخ : شما چه مجله ای می خوانید؟؟ من همشهری تماشاگر میخونم ! ورزشیه ! به این امید که یه عکسی از محمد موسوی داشته باشه ! ;D :)) همشهری جوان هم میخونم ! باحاله !
  8. تلخ ترین لحظه زندگی

    پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی وقتی فهمیدم یکی ازم متنفره ! اونم کسی که خیلی دوسش داشتم !
  9. شیطنت ها

    پاسخ : شیطنت ها آخی ! یادش بخیر ! + ما تو آخرین روز مدرسه در کلاسو چسب مالی کردیم ! ( چسب نواری ) بعد که معاونمون اومد تو کلاس همه چسبا به پاش چسبید ! خیلی حال داد ! :)) + تو کارگاه حرفه پلاستیک و شیشه و سوزن آتیش میزدیم معلممونم چیزی نمیفهمید ! + یه بار بچه ها زیر میز من یه موش مرده قایم...
  10. حلقه

    پاسخ : حلقه کسی we will rock U رو نداره ؟! به این سومای ما بدین ! هیچ کدومشون بلد نیستن ماشالله ! فک کنم منظور ستاره همین بوده !
  11. ترس از مرگ

    پاسخ : ترس از مرگ منم همچین حسیو دارم ! هر موقه میام خونه میبینم مامانم نیس تنها فکری که میکنم اینه که یکی مرده ... حالا این که فک کنم کی مرده بستگی به شرایط داره ! ولی اصلا برام فرقی نمیکنه بمیرم یا نه ! مرگ و زندگی دست خداس ! من از مرگ نمیترسم ... فقط الان خیلی زوده ! خیلی از کارام مونده ! ;D
  12. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] من 2.1 ام ! خب با توجه به این که ما زیادی کثیف کاری داشتیم امکان نداش ببریم !
  13. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها سر عربی یکی از بچه ها انا لله و انا علیه الراجعون ار این طوری خوند : ٱنا الله و ٱنا علیه الراجعون ! (ana allah va ana alayh alrajeoun ) :)) :)) :)) کلاس ترکید ! ;D
  14. ورزشکار های سایت

    پاسخ : ورزشکار های سایت من 3 ساله والیبال بازی میکنم ( از 5 ام ) ! چن هفته ای میشه به بسکت گرایش پیدا کردم ! شنا رو از 5-6 سالگی شرو کردم ولی هنوز به جای خاصی نرسیدم چون اصلا علاقه ای ندارم و همه ش به اصرار مامانم بوده ... وقتی بچه بودم بازم به اصرار مامانم ژیمناستیک کار کردم ولی خب ول کردم ...
  15. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] برا ماَم با آبه ! با سِرم ! یه سیستم پیشرفته ای داره که هیچ ساعت دیگه ای نداره ! :)) یه بار مصرفم هس ! ;D :)) امروز اون نقاشی دهه فجرمون خیلی خوشگل شد ! یه ترازو بود که تو اون کفه ای که بالا تر بود یه تاجی بود که تو قفس بود و تو اون یکی کفه ش یه...
  16. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] نه کیمیا نیست مال کیمیا رو دیدم یکی دیگه س ! حدس بزن !
  17. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها سر جغرافی داشتیم در مورد کشور های توسعه یافته ٌ اینا حرف میزدیم دوستم گفت " بابام که رفته بود آلمان میگفت اونجا فقیر زیاد تو خیابونه اونوقت شما چه طور میگی کمتر از 1 درصد فقیر دارن ؟‌ " معلممون " کدوم شهر رفتن ؟‌ " دوستم " پاریس بود فکر کنم " ما : :)) :)) :)) :)) :)) دوستم : :-[
  18. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] آره منم فک کنم همون باشه که این معدل درخشانو اورده باشه ! من رفتم از رو کارنامه یکی از 2.5 ایا نگا کردم ! شماره 1 ِ شون بود فک کنم ( اونی که من کارنامه شو دیدم !‌ :-" ) بعد از اون پایین ترین معدل واس کلاس ما بوده که 17.05 ِ :-"
  19. فخر فروشی به غیرسمپادی‌ها

    پاسخ : فخر فروشی به غیر سمپادی ها فخرفروشی کردن خود به خود بین آدمٌ جامعه فاصله میندازه ! وقتی دوستم میگفت " خوش بحالت تیزهوشان قبول شدی " حس بدی داشتم ! شاید ما اصطلاحا " باهوش " باشیم ولی نباید اینو بزنیم تو سر اونایی که اصطلاحا " باهوش " نیستن ! همون طور که گفته شده خیلیا هستن که ممکنه...
  20. سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

    پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1] من شنیدم معدلش 15 شده بود که مامانش غش کرد ! ( مه تا گفت ) خب بابا بدبخت کلی آرزو داشته ! فک میکرده مث هر سال بچه ش 20 میشه ... ولی ای دل غافل ! ;D
Back
بالا