پاسخ : فريدون مشيري ...
می خـواهم و می خـواستــمت، تـــا نـفسم بـــود
می سوختم از حسـرت و عشق تــو ´بسم بـــود
عشـق تـو ´بسم بــود، کـه از شعـله بیــدار
روشنگـرِ شـب های بلنــد قفـسـم بـــود
آن بخـت گریــزنده دمـی آمـد و بگـذشت
غـم بــود، کـه پیوستــه نفـس...