پاسخ : اعترافگاه !
بابام اعتراف کرد مکه که رفته بودن با یکی از دوستاش زودتر می رفتن رستوران برا غذا و نوشابه هایی رو که گذاشته بودن سر میزا همرو تکون می دادن
بعد وقتی که مردم نوشابه هارو باز می کردن برا خوردن از بس فشار توش زیاد شده بوده که تمام نوشابه می ریخته رو لباسشون و حتی یه قطرشم نمی...