پاسخ : سوتیها
یک دفعه سوم دبستان بودیم منم دیرم شده بود همون موقع ها بود که سویس گرامی از راه برسه منم سریع کتابام رو ریختم تو کیف یک چیزی گذاشتم توی دهنم و دویدم سمت در تااومدم کفشام رو بپوشم یادم افتاد یک چیزی جا گذاشتم برگشتم بیارمش، برش داشتم و رفتم پریدم تو سرویس خلاصه ما رسیدیم مدرسه من...