نتایج جستجو

  1. jh.hamideh

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها دیروز تو باغمون یه بچه گربه چند روزه پیدا کردیم. اندازه یه کف دست. بعد پسر داییم که 5-6 سالشه اومده میگه : اِ این کِی از تخم بیرون اومد؟؟! ما هم داشتیم میخندیدیم و بیچاره نمیدونست قضیه چیه :)) =))
  2. jh.hamideh

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم تو دیسوگرافی اول میرم سن فرد رو میبینم اگه باهام هم سن بود بقیشو میخونم!! B-)
  3. jh.hamideh

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! عاغا من وقتی بچه بودم همیشه فک میکردم تو ازدواجای فامیلی چون بچه نمیتونه درک کنه که مثلا چطوری باباش هم باباشه هم پسر عمه ی مامانش به خاطر همین ممکنه عقب مونده باشه !! ;D البته الان میدونم که این طوری نیس ولی دقیقا نمیدونم دلیلش چیه؟!! :-?
  4. jh.hamideh

    بلا هايی كه برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

    پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن! من کلا به پاهای داداش بزرگم حساسیت داشتم!! و اون همیشه پاهاشو میزد به وسایلای من ، منم همیشه در حال گریه و زاری :(( یه بار هم سیب زمینی تو اتیش نیم پخت کرده بود! بو و طعم نفت هم میداد بعد دیده بخوره میمیره به من داده بود منم خورده بودم ;D کلا یه...
  5. jh.hamideh

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها دیروز داشتیم کارتون shaun the sheep رو میدیدیم! مامانم برگشته میگه : چه عجب گوسفندا هم مثل آدم علف میخورن!!! گفتم : اِ مامان سوتی دادی! میگه : نه ، اصلا. اون که سوتی نبود B-)
  6. jh.hamideh

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها عاغا یه بار ما رفته بودیم آزمایشگاه و داشتیم با الکتروسکوپ کار میکردیم! بعد دوستم دستشو گذاشت روی صفحه الکتروسکوپ و برگشت گفت بچه ها من الان باردار شدم ! و همه در حال =)) و اون بعد ده مین فهمید که چی گفته ;D :)) یه بار هم سر کلاس بچه های ردیف اول داشتن با معلم سر کلمه "پیش"...
  7. jh.hamideh

    شرطبندی

    پاسخ : شرطبندی یه بار با مامانم شرط بستیم. من گفتم بچه همسایمون دختره و اون گفت که پسره. و اگه من درست میگفتم اون حق نداشت آبگوشت و آش بپزه!! ولی اگه اون درست میگفت طبق معمول میپخت. و اون درست گفته بود و من بدبخت تا الان دارم بوی :-& آش رو تحمل میکنم و آبگوشت میخورم :((
  8. jh.hamideh

    روزي كه اولين نمره كمتو به مامانت نشون دادي

    پاسخ : روزي كه اولين نمره كمتو به مامانت نشون دادي یه بار تو اول یا دوم ابتدایی تو املا شدم 16 ! ;D بعد مامانم گفت بذار این برگه رو از دفترت پاره کنم بابات نبینه!! :-\ بعدش کند و گذاشت زیر پارچه ای که رو لباس شویی بود!! هنوزم که هنوزه موندم چرا این کارو کرد چون بابام هیچ وقت به نمره هام اهمیت...
  9. jh.hamideh

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها سال قبل تو امتحان ترم شفاهی عربی وُزَراء رو هی میخوندم وِزراء (ز:ساکن) از بس معلم هی گفت دوباره آخرش خسته شد خودش گفت!! ;D یه بار هم تو ادبیات آسمان آبی تر رو خوندم آسمان آبی ِ تَر!!! معلم( :o ) : اخه دختر مگه آبیِ تَر ، خشک داریم ما؟؟!! من ( :-" ) یه بار هم تو کلاس بحث حامل...
  10. jh.hamideh

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها داشتیم به اخبار رادیو گوش میکردیم . مردِ میخواست بگه معلولان جسمی یهو گفت معلولان جنسی و این چنین بقیه اخبار قطع شد!! امتحان دادیم ُ اومدیم بیرون. دوستم میگه: بچه ها اون سوالِ بود آیا حاضرید به معلولان جنسی کمک کنید؟ من نوشتم آره !!! شما ها چی نوشتین؟!! ;D همین دوستم داشت...
  11. jh.hamideh

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم یه بار که با دختر داییم رفته بودیم مسجد. و ما تو صف های وسط نماز جماعت بودیم . و من به جای دوسجده یک سجده رفتم و دو بار ذکر سجده رو گفتم! X_X اعتراف میکنم که سال سوم ابتدایی همه ی نماز هامو بدون تشهد رکعت دوم خوندم!(واقعا نمیدونستم یه تشهد هم بین نماز هس) ;D
  12. jh.hamideh

    اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم تا دو سال پیش تو خونه هر وقت میخواستم برم دست به آب از مامانم اجازه میگرفتم!! ;D مامانم هم هربار عصبانی میشد میگفت به من چه آخه برو دیگه! ~X( اعتراف میکنم تو خونه هر وقت باتری پیدا نشد مستقیما میرم سراغ باتری های کنترل!! :-"
  13. jh.hamideh

    آرزوی دوران بچگی!

    پاسخ : آرزوی دوران بچگی! منم آرزوم بود یه آبجی داشته باشم :(( :(( :(( :(( :(( ولی نشد :(( :(( :(( :(( :(( :(( حالا دوتا داداش انگل دارم!! ;D
  14. jh.hamideh

    آلبوم سینمایی jh -۱۶۴۵۷

    پاسخ : jh _ ۱۶۴۵۷ همبازی بازیگران: حمید فرخ نژاد، نیکی کریمی، جواد عزتی، خاتره حاتمی، رضا فیاضی، خسرو احمدی و… خلاصه: امین پسر 4 ساله تنها فرزند خانواده برای داشتن همبازی تو خونه از پدر و مادرش میخواد که با آوردن نوزاد به جمع خانواده اون رو از تنهایی بیرون بیارن اما پدر و مادرش میگن که...
  15. jh.hamideh

    تا حالا دقت کردین...

    پاسخ : تا حالا دقت کردین... تا حالا دقت کردین وقتی آدم میره دست شویی همه چیز قشنگ یادش میاد! :-[ ... امتحانا رو تو دست شویی بدیم !! ;D
  16. jh.hamideh

    تا حالا دقت کردین...

    پاسخ : تا حالا دقت کردین... تا حالا دقت کردین وقتی یه دختری هی میگه من از پسرا خوشم نمیاد برین ته قضیه رو در بیارین حتما می بینین یه دوست پسر داره؟؟!!
  17. jh.hamideh

    اولین آشپزی

    پاسخ : اولین آشپزی برای اولین بار با داداشم میخواستیم نیمرو بپزیم ... ماهم فقط یه تخم مرغ داشتیم ... داداشم تخم مرغ رو شست بعد اومد با حوله آشپز خونه خشکش کنه!! زد تخم مرغ شکست :)) بعد اونو از روی حوله جمع کرد و پخت بعد من خوردم ;D =))
  18. jh.hamideh

    تقلب

    پاسخ : تقلب یه بار امتحان متفرقه میدادیم!(حضور ذهن ندارم چی بود) یه کم به معلم فیزیک که مراقبمون بود با مظلومیت نگاه کردیم بعد لپ تاپ رو گذاشت جلوش گفت هر کاری میخواین بکنین! :o ما هم ورقه هارو عوض کردیم و ...
  19. jh.hamideh

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها یه بار رفته بودیم خونه یکی از دوستان (غ) واسه تولدش. بعد فرداش تو مدرسه دوستم(س) داشت مامان دوستی که رفته بودیم خونشون رو وصف می کرد! هی گفت گفت اینطوری بود اونطوری بود فلان کرد فلان گفت ... بعد بهش گفتیم برگرد پشتتو نگاه کن! خودش(غ) تو کلاس بود و همشو شنیده بود :))
  20. jh.hamideh

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها ماه رمضون سال پیش یه اس از یه شماره ناشناس ساعت 3 شب :(البته اسش ریتم داشت من الان یادم نیس از خودم نوشتم!) هر وقت به سجده میروی مرا دعا کن و به یادم باش و.... من که فک میکردم یه مزاحمه : (البته مال من هم ریتم داشت!!) الان پشت کامپیوتر دارم تو نت میگردم چه نماز شبی چه سجده ای ...
Back
بالا