پاسخ : سوتیها
سيزده به در بود همه فاميل رفته بودن تو طبيعت نشسته بودن داشتن حرف ميزدن منو پسر عمه هام تو ي ماشين اومديم رسيديم بهشون وقتي رسيديم اونا زير انداز انداخته بودنو داشتن كيف ميكردن كلي :>
منم يهو از ماشين در اومدم يهو گفتم.. بابا اينجا كجا مارو اوردي سگم پر نميزنه...
من: ^#^ ^#^...