پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف می کنم اول تا سوم دبستان مدرسم ته کوچمون بود با این حال به بابام میگفتم منو برسونه مدرسه !!!!!
اعتراف میکنم بچه که بودم چند تا مورچه رو بر می داشتم میزاشتم توی آب بعد وقتی میدیدم دارن غرق میشن نجاتشون میدادم و کنارشون میشستم تا خشک شن بعدش یه احساس قشنگ بهم دست میداد...