پاسخ : سوتیها
یه روز با چنتا از بچه ها رفته بودیم دفتر مدرسه که بگیم تو یه روز 3تا امتحان داریم با دبیر صحبت کنن که حداقل یکی از امتحان ها رو کنسل کنن... اونم میگفت ما قبل بهشون گفتیم دیگه کاری از دست ما برنمیاد... آخرش انقد اسرار کردیم که اعصابش ک... شد گفت برین بیرون دیگه انقد اسرار نکنین...