پاسخ : خاطرات روز اول
چه روز خوبی بود...
اولین باری بود که مقنعه سرم می کردم...
بامقنعه کج و معوج ازدر خونه که داشتم می رفتم بیرون پسرهمسایمون رو دیدم خوشحال و خندان گفتم حمیدرضا منم دیگه بزرگ شدم دارم میرم مدرسه <:-P <:-P
گفت خیلی خوشحالی نه؟
گفتم آره بابا دیگه بزرگ شدم خوشحال نباشم؟ B-)
گفت...