نتایج جستجو

  1. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها چند شب پیش دوستم زنگ زد به گوشیم که پیشواز گوش کنه منم تماسشو رد کردم ... بعد اس داد جوابشو ندادم ... بعد دیروز دیدمش گفتم ببخشید من اونشب جواب ندادم آخه شارژ نداشتم :-" بعد گفت عیب نداره حالا چرا تماسمو رد کردی ؟ :-" گفتم هیچی میخاستم اس ام اس بدم واسه همین عجله داشتم :-"...
  2. تا حالا دقت کردین...

    پاسخ : تا حالا دقت کردین... تا حالا دقت کردین همیشه وقتی گوشیت شارژ داره هیچکس اس نمیده اما وقتی شارژ نداری همه اس میدن و بهشون بر میخوره و ناراحت میشن و قهر میکنن که چرا جوابشونو ندادی ؟ :-"
  3. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها امروز صبح زود پا شدم که درس بخونم :-" بعد داداشم توی حال خواب بود :-" یهو دیدم از تو کوچه صدای آژیر دزدگیر خونه ی روبرو میاد :-" خونه هه خالیه :-" بعد دیدم یهو داداشم با سرعت پاشد ;;) اومد کنترل تلویزیون رو برداشت :-" میگم چیکار میکنی ؟ ;;) میگه حرف نزن میخام دزدگیر...
  4. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها مامانم یه کلیپ بهم نشون داد :-" بعد توش یه آدم غیرعادی بود :-" زیاد شبیه آدم نبود :-" بعد گفتم ولی حقیقت داره این آدمه :-" واقعیه :-" مامانم گفت : نبابا حالا اینقد با کافی شاپ درست میکنن عکس هارو که نمیتونی تشخیص بدی :-" - کافی شاپ ؟ - آره مگه چیه ؟ :-L - منظورت فتوشاپه ؟...
  5. سمپادی‌های نیشابور

    پاسخ : سمپادی‌های نیشاپور ببخشید یکم دقت کنین که اینا 2 تا مدرسه بودن و بیشتر مقالات هم از مدارس خودشون بود :-" همون نمونه محبی و حسینیان :-" یعنی مدارس دیگه خیلی کمتر شرکت کرده بودن :-" ولی در کل خوب بود :-"
  6. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها فردا قراره زنگ حرفه با دوستان سالاد ماکارانی درست کنیم ُ بخوریم :-" بعد امروز داشتیم میگفتیم که کی چی بیاره :-" + بعد من گفتم کنسرو لوبیا هم یادت نره :-" دوستم: لوبیا؟تو سالاد ماکارانی؟ ;;) من: آره دیگه :-" مگه لوبیا سبز لازم نداره؟ :-" دوستم: منظورت همون نخود سبز نیس؟ :-w من ...
  7. جملات زیبا

    پاسخ : جمله های قشنگ در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست... برخیز تا بگریند... آنان که میخندند ... 8-|
  8. جملات زیبا

    پاسخ : جمله های قشنگ کاش میفهمیدی قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی بمان . . . نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی هرطور راحتی . . . :|
  9. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها + داشتم با دوستم صحبت میکردم یهو عصبانی شد مثلا میخاست فهش بده گفت: فک کردی فقط خودت خری :-" + امروز داشتیم با سرویس میرفتیم بعد منم داشتم بیرونو نگا میکردم یهو گفتم اااااااا این پسره رو نگا تو سایه نشسته آفتاب میگیره :-" بچه ها: ;;) من: :-" تازه بعد از کلی تحقیقات و بررسی های...
  10. سمپادی‌های نیشابور

    پاسخ : سمپادی‌های نیشاپور دوستان کسی برای همایش انرژی های نوین مقاله داده؟ ;;)
  11. روزي كه اولين نمره كمتو به مامانت نشون دادي

    پاسخ : روزي كه اولين نمره كمتو به مامانت نشون دادي دبیرمون گفت این برگه های امتحان رو بدین به مامانا امضا کنن :-" منم قبل از اینکه برم بدم :-" رفتم گذاشتم رو میزش و روش نوشتم امضا شود :-" ساعت 5 عصر بود :-" از اونجا گرفتم خوابیدم تا فردا صبح :-" اما صبح... :| رفتار مامانم کمی تغییر کرده بود :>...
  12. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها با دوستان سوار مینی بوس بودیم داشتیم میرفتیم بازدید :-" بعد منتظر بودم به یه پستی بلندی برسیم کمی تکان بخوریم ;;) یهو ضهرا هول شد گفت بچه ها بچه ها داریم به سبقت گیر نزدیک میشیم ;D ( منظور همون سرعت گیر بود :-" ) +++++ یه آهنگی داشتم گوش میدادم بعد از مامانم میپرسم خوانندش...
  13. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها حدود ده دقیقه ای هستش که دارم سعی میکنم کابل گوشیمو به گوشیم وصل کنم اما نمیشه ~X( هر چی میزدم دیدم نمیره داخل گوشیم :-" بعد که کمی دقت کردم :> دیدم سر ِ که باید به کامپیوتر وصل شه رو داشتم میزدم :-" باور کن حواسم نبود :-" به جون ِ تو :-"
  14. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها یکی از آشناها که خیلی باهم صمیمی هستیم زیاد با گوشیش ور میرفته بعد مامانش گوشیشو از گرفته :-" تو مدرسه ما هم هست :-" بعد رفته یکی از این گوشی کوچیکای نوکیا گیر آورده :-" ;D از دوستان گرفته :-" من بش ندادما ^#^ چند شب پیش خانواده ما رفته بودن عیدیدنی خونشون :-" بعد من نرفته...
  15. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها با خواهرم و دوستش رفتیم مغازه عروسک فروشی ;;) بعد دوست خواهرم میخواست واسه بچه خواهرش عروسک بگیره ;;) فروشنده پلنگ صورتی رو آورد گفت این خوبه؟ دوست خواهرم یهو هول شد گفت: رنگ دیگه نداره؟ :-" فروشنده ِ گفت: مگه پلنگ صورتی رنگ دیگه ام داره؟ ;D اون: منظورم کمرنگ پررنگ بود :-"...
  16. خاطرات جالب نوروز 91

    پاسخ : خاطرات جالب نوروز 91 آقا ما که از 28 عید حرکت کردیم به سمت چابهار ;;) از همون جا بدبختی ها شروع شد ;;) سامانه آب و هوای وحشتناکی رو با خود همراه کردیم ;;) شب اول که برف و بوران بود در حد تیم ملی :o جاده هم پر از برف بود همش هم گردنه بود و سربالایی :-" زنجیر چرخ هم نداشتم :-" خیره هم...
  17. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها به دوستم میگم دو تا عطر گرفتم یکیش بوی تند داره یکیش بوی نازک ;;) دوستم: منظورت از بوی نازک همون بوی ملایم نیست؟ ;;) من : خودشه :-" ;;) ++++++++++++++ تو جاده داشتیم میرفتیم به طور وحشتناکی برف میومد بعد دیدم جاده خیلی برف داره یه کامیون هم یه چیزایی میریخت رو زمین :-"...
  18. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها آقا واسمون مهمون اومده :-" بعد توی حال نشستن... منم تو اتاقم... بعد کیف هاشونو توی اتاق من گذاشتن... یه گوشی هی زنگ میخورد :-" باز اس ام اس میومد :-" منم همشونو هی صدا میزدم میگفتم گوشی کیه؟ :-?? بعد اونام میگفتن مال ما نیست :-" کمی دقت کردم :-" دیدم گوشی خودمه :-" تو کمدم بوده...
  19. آرزوی دوران بچگی!

    پاسخ : آرزوی دوران بچگی! من دوست داشتم بقیه رو بترسونم ;D ماسک ترسناک بزنم برم تو کمد قایم شم تا در کمدو باز کردن حمله کنم ;D :-"
  20. بســط سرواژه ها

    پاسخ : مخفف سازی برای کلمات ! سمپادی ِ پرروی فضول ;;)
Back
بالا