نتایج جستجو

پاسخ : تکست های ِ ماندگار قصه ی عشقی که میگم عشق لیلای مجنونه با یه روایت دیگه لیلی جای مجنونه مجنون سر عقل اومده شده آقای این خونه تعصب و یه دندگیش کرده لیلی رو دیوونه اما لیلی بی مجنونش دق میکنه می میره با یه اخم کوچیک اون دلش ماتم می گیره میگه باید بسازم این مثل یه دستوره همین یه راه...

پاسخ : رئال مادرید خوشحالم از اینکه مورینیو رفت <:-P...کاسیاس بیچاره رو نیمکت ذخیره ها کپک زد... بارسایی ها به جای اینکه برن مهاجم جمع کنن باید دفاع شون رو درست کنن چون رئال با این مربی جدید خیلی قوی تر میشه :>

پاسخ : این سه وسیله ! گیتار رو از تو کمد برمی دارم می اندازمش تو کیسه زباله ساعت 9 شب میزارمش بیرون...چون مرض دارم :))

پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم لیوانی که دیروز گم شد من شکستم ;D

پاسخ : اینم نشدیم که ....! روحانی هم نشدیم که کلید همه قفل ها رو داشته باشیم :-" مدیر سمپادیا هم نشدیم که تاپیک هایی رو که نمی پسندیم قفل کنیم ;) حلزون هم نشدیم که وقتی از لبه تیز چاقو رد شدیم هیچی مون نشه ;D ماهی هم نشدیم که بعد هشت ثانیه همه چی رو فراموش کنیم - راحت و بی خیال- 8-^

پاسخ : اشک ها به جای واژه ها من اصلا دوست ندارم گریه کنم...بیشتر ناراحتی هامو تو خودم میریزم...البته می دونم که خیلی بده ولی خب دست خودم نیست دوست ندارم اشکام بریزه #:-S

پاسخ : خود پسر پنداری! با بعضی از فرمایشاتتون موافقم! محیط تاثیر داره... ولی به نظرم این نظریه که مردا باید خشن و بی احساس باشن یه کم قدیمیه... آدم باید متعادل باشه نه زیاد خشن نه زیاد بی احساس دختر و پسر بودنش فرقی نداره

پاسخ : تیم ملی فوتبال ایران من که میگم همش به خاطر پاقدم رییس جمهور جدیده =)) =)) =)) ولی خارج از شوخی خیلی زحمت کشیدن امیدوارم تو برزیل زنگ تفریح بقیه تیم ها نباشن-نقل قول از رفیعی- :-"

پاسخ : خود پسر پنداری! به نظر من آدم -چه دختر چه پسر- باید تو رفتاراش تعادل داشته باشه... دختری که همش ادای پسرا رو در میاره یا پسری که مثه دخترا رفتار میکنه - ابرو هاشو میگیره و گوشواره گوشش میکنه- اصلا شخصیت جالبی نداره. این تصور اشتباهه که شلوغی و شیطنت و از درخت بالا رفتن و دوچرخه سواری فقط...

پاسخ : سرکار گذاری ! دبیر ورزش امسال مون یه کم شیش می زد ما هم تصمیم گرفتیم سرکارش بزاریم و بخندیم: ما زنگ ورزش می رفتیم باشگاه یه روز سه تا از بچه ها رفتن دستشویی بعد از چند ثانیه جیغ کشیدن اومدن بیرون دبیرمون ازشون پرسید:چی شده؟چرا جیغ می زنین؟ یکی شون جواب داد: یه پسر تو دستشوییه! دبیرمون...

پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم پارسال من و صدف و آناهید صندلی عبدوس-دبیر ریاضی مون- رو لگد می کردیم وقتی روش می نشست جای کفشامون پشتش می موند... مثه این بود که مستقیما بهش لگد زدیم =)) اعتراف میکنم وقتی هشت ساله بودم،من رو فرش پذیرایی گواش ریختم نه خواهر یه ساله ام :-"

پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون شهریار کوچولو کویر را از پاشنه در کرد و جز یک گل به هیچی برنخورد.یه گل سه گلبرگی.یه گل ناچیز. شهریار کوچولو: -سلام گل:-سلام شهریار کوچولو با ادب پرسید:-آدم ها کجاند؟ گل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیده بود. این بود که گفت: -آدم ها؟گمان می کنم...

پاسخ : کارهای هماهنگ شده ! پارسال من مبصر کلاس بودم...یه روز ما زنگ اول امتحان اجتماعی داشتیم اون کلاسیا زنگ دوم پرسش اجتماعی...هیچ کدوم از بچه ها نخونده بودن دبیرمون که اومد تو کلاس از من پرسید: امروز چی کار داریم؟. من گفتم: پرسش. گفت: مطمئنی؟من تو تقویمم نوشتم امتحان. گفتم:نه...اون کلاسیا...

پاسخ : تکست های ِ ماندگار اگه به تو نمی گفتم حرفامو اگه نمی گفتم چقد دوست دادرم الان بودی شاید اگه نمی فهمیدی اینو که تو رو زیادی از حد دوست دارم الان بودی مثه یه سایه همرات اومدم مطمئن شم که تو آرامشی نمی دونستم خسته ات می کنم یه روز تو رو اگه کمتر می دیدمت اگه میذاشتم دلتنگم بشی اینجا بودی...

پاسخ : جملات زیبا بی شمارند آن هایی که نامشان آدم است ادعایشان آدمیت،کلامشان انسانیت،رفتارشان صمیمیت حال من دنبال یکی می گردم که نه آدم باشد نه انسان نه یک دوست و رفیق صمیمی تنها صاف باشد و صادق... پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن! هیچ نگوید...همان باشد که سایه اش می گوید...

پاسخ : تکست های ِ ماندگار " من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی" علیرضا قربانی- مدار صفر درجه

پاسخ : گند های دوران كودكی من استعداد عجیبی در گند زدنو دسته گل به آب دادن دارم :-"یکی شونو خوب یادمه: 6-7 ساله که بودم یه روز مامانم خونه نبود منم تصمیم گرفتم غذا بپزم اول 4-5 تا تخم مرغ شکستم تو یه قابلمه بعدش چندتا پیاز و گوجه درسته انداختم توش یه کم هم زدم و ماست و برنج بهش اضافه کردم بعد...

پاسخ : سمپاد سمنان نمی دونم چه حکمتیه که همش رییس جمهور از استان ما انتخاب میشه... ینی یه همچین قشر با کلاسی هستیم ما :> ;D

پاسخ : تا حالا دقت کردین... تا حالا دقت کردین وقتی امتحان دارین دلتون می خواد برین نت یا کتاب بخونین و... اما وقتی امتحانا تموم میشه از فرط بیکاری باید بشینین شلغم واکس بزنین (:|

پاسخ : رمان های عاشقانه ایرانی من کلا رمان عاشقانه رو نمی پسندم بیشتر با تخیلی حال میکنم مثه هری پاتر و آرتمیس فاول... اولین رمان عاشقانه ای که خوندم گندم بود که نویسنده ش مودب پور بود کمی تا حدودی خوشم اومد اما دومین رمانی که ازش خوندم حالمو به هم زد چون تکراری بود همیشه دو تا پسر پولدارن...