پاسخ : خاطره نویسی روزانه
چه شب مزخرفی بود ، برام .
بعد از اینکه محکم جلوت وایسادم .
و بعد از کنارت گذشتم .
روی پله ها با اون سرگیجه ناگهانی ، نزدیک بود پرت شم .
به معنای واقعی ، درک کردم که گاهی چقدر سخته نفس کشیدن .
کلی راه رفتم تا این وضعیت یه مقدار بهتر شد .
2 قطره اشک رو زود پاک کردم ، چون...