نتایج جستجو

  1. negin y

    قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

    پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد حدودا دو سه سالم بود با مینی بوس رفته بودیم شمال بعد یهو گریم گرفت ... طوریگره کردم وجیغ زدم که به محض اینکه اتوبوس ایستاد همه ی ملت از در و پنجره و هر سوراخی که راهی به بیرون داشت فرار کردند :-[ :o
  2. negin y

    اولین‌هاتون تو سمپادیا

    پاسخ : اولین‌هاتون تو سمپادیا اولین بار تومدرسه با این سایت آشنا شدم بعد یه دفعه اومدم تو و عضو شدم و... ولی دفعه بعد که خواستم برم تو اونم خونه کیاناز رمزمو یادم رفت :)) ;D بعد دوباره رمز زدم و اومدم اولین پیام خصوصی من رو کیاناز داد و اولین پست توی حرف بزن و بعد سوتی بود بنظ من این کیاناز...
  3. negin y

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها خمون معلم ادبیاتی که گفتم داریم که شووووووووووووووووته ها همون سر کلاسش سه نفر رو به منظور درس جواب دادن صدا زد بعد یه سوال پرسید همینجور که سرش پایین بود گفت :تو بگو نفر اول گفت: خانوم من؟ دومی گفت:من بگم خانوم؟ بعد معلم شوووووووت سرش رو آورد بالا و رو به سومی گفت آره تو بگو ;D...
  4. negin y

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها میخواستم یواشکی بدون اینکه مامانم بفهمه کیک بپزم که یعنی خیر سرم خوشحالش کنم شروع کردم به سر آشپز بازی و خواهرمم یعنی دستیارم بود هی من دستور میدادم و اون بد بختم انجام میداد تا موقعی که باید شیر رو اضافه میکردیم..... نوشته بود سه چهارم لیان شیر یا آب من فکر کردم این یعنی سه و...
  5. negin y

    افتادن اولین دندان!

    پاسخ : افتادن اولین دندان ! داشتم آدامس میخوردم یهو اولین دندونم که لق شده بود افتاد و رفت توی آدامسه بعد تا اومدم به خودم بجنبم دوباره آدامسو جویدم و یکی دیگه از دندونام هم افتاد و آیا یک آدامس توانایی کندن دو دندان سخت را با فاصله زمانی چند ثانیه دارد؟ :-?
  6. negin y

    بهترین سال تحصیلی من

    پاسخ : بهترین سال تحصیلی من بهترین سال تحصیلی من سوم راهنمایی بود چرا؟ خب چون بهترین دوستام رو پیدا کردم و البته کل مدرسه کلاس ما رو میشناختن یعنی اگه از در میومدین تو و اسم یکی از ما رو میگفتین صاف میاوردنتون پیشمون در ضمن خب مامان بزرگای مدرسه هم بودیم و کسی نمی تونست جلوی شر بازی هامونو...
  7. negin y

    تیزهوشان قبول شدم!

    پاسخ : تیزهوشان قبول شدم ! اصلا بابای من خدای اعتماد به نفسه، هنوز نتیجه ها رو ندیدیم، هنوز هیچی نشده، پدر بنده اومدن کیک خریدن. میگم خوب بابا اگه قبول نشم چی؟! بابام میگه خوب اشکالی نداره، دوتایی می‌شینیم کیکو میخوریم کیفشو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بریم. :دی بعدشم که نتیجه ها اومد،...
  8. negin y

    خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها یه دبیر ادبیات داریم شـــــــــــــــــــــــــــــــــــوت؛اینو یه روز رفتیم ازش پرسیدیم خانوم نقش کلمه "بامداد"چیه؟ اولی پرسید قیده؟جواب داد:آره... دومی پرسید متممه؟جواب داد:آره... سومی پرسید نهاده؟جواب داد :آره... چهارمی پرسید خانوم نقش این چیه آخرش ؟ جواب داد:آره... بله چنین...
Back
بالا