نتایج جستجو

  1. برنامه ی میتینگ سینمای مشهد

    پاسخ : برنامه ی میتینگ سینمای مشهد آره آفريقا سره راه تره ولى خيلى خوب مشد اگه فردا بريم اخه منم سه شنبه كلاس دارم :(
  2. برنامه ی میتینگ سینمای مشهد

    پاسخ : برنامه ی میتینگ سینمای مشهد خوب نمشه دوشنبه بريم !؟
  3. سمپادی های مشهد

    پاسخ : سمپادی های مشهد
  4. سمپادی های مشهد

    پاسخ : سمپادی های مشهد
  5. امنیت

    پاسخ : در جامعه ی فعلی چقدر امنیـت دارید ؟ وااااى آدم تو ايران اصلان امنيت نداره حالا پسرا هيچى كه به آدم كلى تيكه ميندازنو و ... البته همه ى پسرا اين طورى نيستن ما خيلى پسر خوبم داريم مخواستم برم كلاس زبان تازه بامقنعه ام بودم اى مرده اى كه موهاش سفيد بود جلو پاى من بوق مزنه و كلى چرتو پرت...
  6. تا حالا دقت کردین...

    پاسخ : تا حالا دقت کردین... تا حالا دقت كردين جايى دعوت نمشين ولى وقتى جاييم دعوت مشين ٢ يا٣ جا دگه هم همون روز وهمومن ساعت دعوت مشين ~X( ~X(
  7. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها ديشب با خواهرم و دوستاش رفتيم قليونى بد قبلش حرفه ماشينو و اينا بود خواهرم هليا قليون چى بگيريم ؟بنز خيلى خوبه ،احمق قليونو مگم نه ماشين!!؟ اااا خوب مگم دگه بنز ،بد به گارسونه مگه ١بنز بيارين حالا ما :o :o دهاتيا به قليونه آلبالو و..... مگن بنز :)) حالا ما :-" :-" بلندم حرف...
  8. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها الان دوستم گفت آواتارتو عوض كنم منم گفتم عوض كن بد رفتم تو مشاعره ٥ساعت دنباله خودم مگشتم خودمو نميديدم عصابم كلاً بهم ريخته بود كه چرا نيستم من :-? X-( بد يهو ديدم زيره اون آواتارى كه ١٠٠ بار رد كردم نوشته william بد دوزاريم جا افتاد كه آواتارمو عوض كرده :-[ :-" :-"
  9. کی تو سمپادیا از همه باهوش تره؟

    پاسخ : کی تو سمپادیا از همه باهوش تره؟
  10. جای زخم...

    پاسخ : جای زخم ... كلاس٢دبستان كه بودم داشتيم دست به ديوارا بازى مى كرديم بد برگشتم به گرگه زبون درازى كنم وقتي برگشتم رفتم تو ديوار له شدم :-wدماغم كه يه طورى داغون شد دكتر گفت اگه يه ذره محكم تر بود بايد عمل مى كرديم دگه شكلشم نگم بهتره هنوز آثارش مونده. :(( :(( >:p
  11. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها صبح ساعت ٥خوابم برد بد ساعت ١٠اينا گوشيم زنگيد منم فكر كردم مزاحمم كه هر وقت از خواب بيدار مشه براى مردم آزارى به من زنگ مزنه منم عصبانى گوشيم ورداشتم بد گفت چه طور جوجو من خوب خوابيدى!؟من عصبى شدم هرچى از دهنم در اومد بهش گفتم خودم كلى حال كردم ;Dبد طرف گفت شقى خيلى بى ادب...
  12. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها داشتم تلويزيون نگاه مى كردم بد بابام اومده مگه اين چيه نگاه مى كنى بد مى خواست كانالو عوض كنه منم هل كردم مگم نه نه واستا الان مجريش مياد باهاش كار دارم بد بابام :o :(شقى روزه ها بهت فشار اورده :-w
  13. کتک خوردن از یه بچه

    پاسخ : کتک خوردن از یه بچه خونه مامان بزرگم بودم موهامم خيلى بلند بود بد دختر خالمم٤يا٥سالش بود طفلا موهاش كم پشت بود :(بد به پسر خالمون كه اونم ٥ سالش بود گفته بود منم دوست دارم موهام مثله شقى بلند بود بد كيام اومد باهمه ى زورش موهامو كشيد منم عصبى شدم با تمام قدرتم زدم تو صورتي اونم از اون...
  14. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها بعد از اينكه صادق گودرزى مدال گرفت رفتم ميگم حميد گودرزيم نقره گرفت ولى طلام مى تونست بگيره خواهرم :o :oاون چه طورى نقره گرفت با اون ابعادش اونم تو كشتى!!!؟ :oحالا منم عصبى شدم با هم ٣ساعت كل كل مى كنيم بد منمگم خيليم خوب بود تو كه اصلاً نديديش X-( ينى چى مگه نمگى حميد گودرزى...
  15. تقلب

    پاسخ : تقلب من بقل دستيمم توى امتحان هاى تستى با انگشتامون تقل مى كرديم براى تشريحى هام تو كاغد منوشتيم لول ميكرديم توى خودكار مى ذاشتيم بدم مثلا مى گفتيم بچه ها كى خودكار داره ما بهم خودكار مى داديم :-"
  16. من ِ ... عجیب غریب ؟!

    پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟! بچه كه بودم با چشم باز خوابم مى برد ;D وسط گريم و عصبانيتم در حال مرگ ،خندم مى گيره :-[ =)) تو خواب به همه چيزايى كه تو روز بش فكر كردم كه نمى خوان بقيه بفهمن و انجام دادم بلند بلند اعتراف مى كنم ~X( :-"
  17. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها با فاميلامون رفته بوديم بيرون شهر منم توپ ور داشته بودم بد برگشتن توپ رو كردم زير مانتم با يكى از پسرا داشتيم جالوتر راه مى رفتيم بد همه چپ چپ به ما نگاه مى كردن منم مونده بودم أينا به چى نگا مى كنن :-? بد مامانم اومده مگه أون توپ در بيار أون خانومه داشت مى گفت جامعه خراب شده...
  18. اگه یه خودکاربهت بدن اولین چیزی که مینویسی چیه؟

    پاسخ : اگه یه خودکاربهت بدن اولین چیزی که مینویسی چیه؟ اول اسم و فأميل خودمو مينويسم بعدم اسم بقيه خواهرام مى نويسم ;D
  19. آخرین کتابی که خوندید؟

    پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟ اين روز ها تموم شد الانم بينوايان مى خوام بخونم :x
  20. اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف مى كنم پسرخالم خيلى از حشره مى ترسه و منم نه از سوسك و أينا نه چندشم ميشه نه مى ترسم بعد هميشه تو لباسش يا كفشش چيزى ميندازم أون بدبختم از ترس در حال غشه =)) =)) :-"
Back
بالا